و اين بدان
جهت است كه چون حق را دروغ شمردند ناگزير پايه خود را بر اساس باطل نهاده و در
زندگيشان بر باطل تكيه زدند، و در نتيجه خود را در نظامى مختل قرار دادند كه
اجزايش با يكديگر تناقض داشته و هر جزئى جزء ديگر و هر طرفى طرف ديگر را رسوا و
انكار مىكند.
[جواب
يعقوب 7 به پسرانش كه گفتند يوسف را گرگ خورده]
(قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَ اللَّهُ
الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُونَ) اين جمله جواب يعقوب (ع) است، و اين
جواب را در وقتى داده كه خبر مرگ يوسف، فرزند عزيز و حبيبش را شنيده، فرزندان بر
او درآمدهاند در حالى كه يوسف را همراه ندارند، و با گريه و حالتى پريشان خبر
مىدهند كه يوسف را گرگ خورده، و اين پيراهن خونآلود اوست، و او در همين حال
مقدار حسد برادران را نسبت به يوسف مىدانست، و اينكه او را به زور و اصرار از
دستش ربودند به خاطر داشت و حال نيز كه پيراهنش را آوردهاند وضع خونين پيراهن
اعلام به دروغگويى آنان مىكند، در چنين شرايطى اين جواب را داده و همين را هم
مىبايد مىداد.
آرى، در اين
جواب هيچ اعتنايى به گفته آنان كه گفتند: ما رفته بوديم مسابقه
بگذاريم نكرده و فرموده: بلكه نفس شما امرى را بر شما تسويل
كرده و تسويل به معناى وسوسه است، و معناى پاسخ او اين است كه:
قضيه اينطور كه شما مىگوييد نيست، بلكه نفس شما در اين موضوع شما را به وسوسه
انداخته، و مطلب را مبهم كرده، و حقيقت آن را معين ننموده. آن گاه اضافه كرد كه من
خويشتن دارم، يعنى شما را مؤاخذه ننموده، در مقام انتقام بر نمىآيم، بلكه خشم خود
را به تمام معنى فرو مىبرم.
پس اينكه
فرمود:(بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً) خود تكذيب
دعوى آنان و هم بيان اين جهت است كه من به خوبى مىدانم فقدان يوسف مستند به اين
گفتههاى شما و دريدن گرگ نيست، بلكه مستند به مكر و خدعهاى است كه شما به كار
بردهايد، و مستند به وسوسهاى است كه دلهاى شما آن را طراحى كرده، و در عين حال
به منزله مقدمهاى است براى جمله بعد كه مىفرمايد:(فَصَبْرٌ
جَمِيلٌ ...)
[1] بلكه وقتى كه حق به ايشان رسيد تكذيبش كردند پس آنان در وضع
مشوشى هستند. سوره ق، آيه 5.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 140