(وَ إِلَّا تَغْفِرْ لِي وَ تَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخاسِرِينَ)- كلامى است
از نوح (ع) كه صورتش صورت توبه است ولى حقيقتش شكر در برابر نعمت تعليم و تاديبى
است كه خداى تعالى به وى ارزانى داشت.
و اما اينكه
به صورت توبه تعبير شده علتش اين است كه همين شكرگزارى رجوع به خدا و پناه بردن به
او است، و لازمه آن اين است كه از خداى تعالى طلب مغفرت و رحمت كند، يعنى آن عملى
كه اگر انسان انجام دهد گرفتار لغزش و سپس دچار هلاكت مىگردد بر آدمى بپوشاند،
(چون مغفرت به معناى پوشاندن است) و نيز عنايت و رحمتش شامل حال آدمى گردد، و ما
در اواخر جلد ششم اين كتاب بيان كرديم كه كلمه ذنب تنها به معناى
نافرمانى خداى تعالى نيست بلكه هر وبال و اثر بدى كه عمل آدمى داشته باشد هر چند
آن عمل نافرمانى امر تشريعى خداى تعالى نباشد نيز ذنب گفته مىشود، و در
نتيجه مغفرت نيز تنها به معناى آمرزش و پوشاندن معصيت به معناى معروفش
در نزد متشرعه نيست بلكه هر ستر و پوششى الهى مغفرت الهى است هر چند ستر آثار سويى
باشد كه عمل صالح انسان داشته باشد، و اگر خداى تعالى آن اثر سوء را نپوشاند سعادت
و آسودگى خاطر از آدمى سلب مىشود.
و اما اينكه
گفتيم حقيقت اين كلام نوح (ع) اظهار تشكر است براى اين است كه عنايت الهى
كه بين آن جناب و بين آن سؤال بيجايى كه اگر مىكرد داخل در زمره جاهلان مىشد
حائل گشت و نيز عصمت الهى كه وجه صواب را برايش بيان نمود- آن عنايت و اين عصمت
الهى- ستر و پردهاى الهى بود كه آن لغزش و خطاى او را در طريقهاش پوشاند، و نعمت
و رحمتى بود كه خداى سبحان وى را با آن انعام فرمود، پس اينكه عرضه داشت:(وَ إِلَّا تَغْفِرْ لِي وَ تَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخاسِرِينَ) در حقيقت
ثناء و شكرى است در برابر صنعى جميل كه خداى تعالى با وى داشته. (قِيلَ
يا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَكاتٍ عَلَيْكَ وَ عَلى أُمَمٍ مِمَّنْ
مَعَكَ ... ) كلمه سلام هم به معناى سلامت است و هم به معناى تحيت و
درود، چيزى كه هست در اينجا به قرينه اينكه در آخر آيه سخن از مس عذاب رفته، مراد
از آن در صدر آيه همان سلامتى از عذاب است، و همچنين اينكه در آخر آيه بركات در
اول آيه را به تمتع مبدل كرد، خود قرينه و دليل بر اين است كه مراد از بركات، مطلق
نعمتها و همه متاعهاى زندگى نيست، بلكه خصوص آن نعمتهايى است كه آدمى را به خير
و سعادت رسانيده و به سوى عاقبت
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 358