نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 1 صفحه : 631
ندايى از او
مىشنوند، كر و گنگ و كورند و در نتيجه راهى براى تعقل ندارند (171).
بيان
(يا
أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلالًا طَيِّباً) تا آخر دو
آيه، كلمه (حلال) در مقابل كلمه (حرام) است، و معنايش با كلمه (ممنوع) يكى است،
وقتى مىگويند فلان كار حرام است، معنايش اين است كه ارتكاب آن ممنوع است، و كلمه
(حل) هم در مقابل (حرمت) مىآيد و هم در مقابل حرم، و هم در مقابل عقد، و اين كلمه
يعنى كلمه (حل) در تمامى موارد استعمالش معناى آزادى در عمل و اثر را مىرساند، و
كلمه (طيب) در مقابل كلمه (خبيث) معناى ملايمت با نفس و طبع هر چيزى را ميدهد، مثل
كلمه طيب، كه به معناى آن سخنى است كه گوش را از شنيدنش خوش آيد و عطر طيب كه به
معناى آن عطرى است كه شامه آدمى از بوى آن خوشش آيد و مكان طيب يعنى آن محلى كه با
حال كسى كه ميخواهد در آن محل جا بگيرد سازگار باشد.
و كلمه:
(خطوات) جمع خطوة (گام) است كه: به معناى فاصله ميان دو پاى آدمى در حال راه رفتن
است، البته اين كلمه به فتحه خاء و فتحه طاء يعنى (خطوات) نيز قرائت شده، كه
معنايش بنا بر اين قرائت دفعات ميشود، چون خطوه به فتحه خاء، به معناى دفعه و يك
نوبت است، و در نتيجه خطوات شيطان، عبارت ميشود از امورى كه نسبتش بغرض شيطان،-
يعنى اغواء بوسيله شرك- نسبت گامهايى است كه يك رونده بسوى مقصد خود برميدارد.
و بنا بر اين
مراد به آن امورى خواهد بود كه نسبت به شرك و دورى از خدا جنبه مقدمه دارد.
و كلمه
(يامركم) از امر است، كه به معناى اين است كه آمر اراده خود را تحميل بر مامور
كند، تا مامور آنچه را او خواسته انجام دهد و امر از شيطان عبارتست از وسوسه او و
اينكه آنچه را از انسان ميخواهد، بوسيله اخطار آن به قلب آدمى و جلوه دادن آن در
نظر آدمى، بر انسان تحميل نمايد.
و كلمه (سوء)
به معناى هر چيزى است كه انسان از آن نفرت دارد و در نظر اجتماع زشت مىآيد و اين
سوء در صورتى كه از حد بگذرد و از طور خود تجاوز كند، آن وقت مصداق فحشاء ميشود، و
به همين جهت زنا را كه زشتيش از حد بيرون است، فحشاء ميگويند، و كلمه (فحشاء) مصدر
است، مانند (سراء) و (ضراء).
[حكم اباحه
آنچه مشركين و برخى از مؤمنين بر خود ممنوع كرده بودند]
بعد از آنكه
معناى مفردات اين دو آيه را شناختى، اينك مىگوييم: خداى تعالى در صدر اين
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 1 صفحه : 631