نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 1 صفحه : 511
(ذكر) بمعناى ذكر
لفظى بوده، معنايش منحصر در آن باشد، و سخن كوتاه آنكه ذكر داراى مراتبى است كه
اختلاف آن مراتب در آيات زير كاملا مشهود است.
((أَلا
بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ)، آگاه باش كه با ياد خدا دلها آرامش
مىيابد)[1] ((وَ
اذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خِيفَةً، وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ
الْقَوْلِ)، پروردگار خود را در دل بياد آور، هم از تضرع و هم از ترس و هم
آهسته به زبان)[2]، ((فَاذْكُرُوا
اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آباءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْراً)، پس خدا را بياد
آريد آن طور كه به ياد پدران خود هستيد و يا شديدتر از آن)،[3]
در اين آيه ذكر را بوصف شدت توصيف كرده، و معلوم است كه مقصود از آن ذكر باطنى و
معنوى است، چون ذكر لفظى، شدت و ضعف ندارد.
(وَ
اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسِيتَ، وَ قُلْ عَسى أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ
مِنْ هذا رَشَداً)،[4] كه ذيل اين
آيه دلالت دارد بر اينكه ميخواهد بفرمايد اميدوار آن باش كه بالاتر از ذكر به
مقامى برسى كه بالاتر از آن مقام كه فعلا دارى بوده باشد، پس برگشت معنا به اين
مىشود كه تو وقتى از يك مرتبه از مراتب ذكر خدا پائين آمدى و به مرتبه پائينتر
برگشتى، بگو چنين و چنان، پس به حكم اين آيه تنزل از مقام بلندترى از ذكر و ياد
خدا نيز نسيان است، پس آيه شريفه دلالت دارد بر اينكه ذكر قلبى هم براى خود مراتبى
دارد، از اينجا روشن مىشود اينكه بعضى گفتهاند: ذكر بمعناى حضور معنا است در
نفس، سخنى است درست، براى اينكه حضور داراى مراتبى است.
در آيه مورد
بحث امر به (ياد آورى) متعلق به (ياء) متكلم شده، فرموده: مرا ياد بياور، اگر ياد
آورى خدا را، عبارت بدانيم، از حضور خدا در نفس، ناگزير بايد قائل به تجوز شويم،
(و بگوئيم: مثلا منظور ياد نعمتها و يا عذابهاى خداست) و اما اگر تعبير نامبرده را
تعبيرى حقيقى بدانيم، آن وقت آيه شريفه دلالت ميكند بر اينكه آدمى غير از آن علمى
كه معهود همه ما است، و آن را مىشناسيم، كه عبارتست از حضور معلوم در ذهن عالم،
يك نسخه ديگرى از علم دارد، چون اگر مراد همان علم معمولى باشد، سر به تحديد خدا
در مىآورد، چون اين قبيل علم عبارت است از تحديد و توصيف عالم معلوم خود را، و
ساحت خداى سبحان منزه از آنست كه كسى او را تحديد و توصيف كند، هم چنان كه خودش
فرمود: ((سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ إِلَّا عِبادَ اللَّهِ
الْمُخْلَصِينَ)، منزه است خدا از هر توصيفى كه اينان برايش ميكنند، مگر توصيف
بندگان مخلص).[5] و نيز
فرموده: ((وَ لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً)، احاطه علمى باو
پيدا نميكنند)،[6] و انشاء
اللَّه تعالى در