responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 1  صفحه : 407

((يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ‌)، خدا با كلمات خود حق را محقق مى‌سازد)[1] و آيه: ((إِنَّ الَّذِينَ حَقَّتْ عَلَيْهِمْ كَلِمَتُ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ‌)، آنها كه عذاب پروردگارت عليه آنان حتمى شده، ايمان نمى‌آورند)،[2] و آيه: ((وَ لكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذابِ‌)، و لكن كلمه عذاب حتمى شده،)[3] و آيه: ((وَ كَذلِكَ حَقَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا، أَنَّهُمْ أَصْحابُ النَّارِ)، و اينچنين كلمه پروردگارت بر كسانى كه كافر شدند محقق گشت، كه اصحاب آتشند)[4] و آيه: ((وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى، لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ‌)، اگر نبود كه كلمه خدا قبلا براى مدتى معين گذشته بود، هر آينه قضاء بين آنان رانده مى‌شد)[5] و آيه: ((وَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا) و كلمه خدا همواره دست بالا است)[6] و آيه: ((قالَ فَالْحَقُّ وَ الْحَقَّ أَقُولُ‌)، گفت حق اينست كه ... و حق مى‌گويم)[7] و آيه: ((إِنَّما قَوْلُنا لِشَيْ‌ءٍ إِذا أَرَدْناهُ، أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ‌)، تنها گفتار ما بچيزى كه بخواهيم ايجاد كنيم، اينست كه بان بگوئيم: بباش و آن چيز موجود شود).[8] كه در همه اينموارد منظور از لفظ (كلمه)، قول و سخن است، باين عنايت كه كار قول را ميكند، چون قول عبارتست از اينكه گوينده آنچه را مى‌خواهد به شنونده اعلام بدارد، يا باو خبر بدهد، و يا از او بخواهد.

و به همين جهت بسيار مى‌شود كه در كلام خداى تعالى كلمه و يا كلمات به وصف (تمام) توصيف مى‌شود، مانند آيه: ((وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا، لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ‌)، كلمه پروردگارت از درستى و عدل تمام شد، هيچ كس نيست كه كلمات او را دگرگون سازد)[9] و آيه: ((وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنى‌ عَلى‌ بَنِي إِسْرائِيلَ‌)، كلمه حسناى پروردگارت بر بنى اسرائيل تمام شد،)[10] كانه كلمه وقتى از گوينده‌اش سر مى‌زند هنوز تمام نيست، وقتى تمام ميشود كه لباس عمل بپوشد، آن وقت است كه تمام و صدق مى‌شود.

و اين معنا منافات ندارد با اينكه قول او فعلش باشد، براى اينكه حقايق واقعى حكمى دارد، و عنايات كلامى و لفظى حكمى ديگر دارد، بنا بر اين آنچه را كه خدا خواسته براى پيامبرانش و يا افرادى ديگر فاش سازد، بعد از آن كه سرى و پنهان بوده، و يا خواسته چيزى را بر كسى تحميل كند و از او بخواهد، باين اعتبار اين اظهار را قول و كلام مى‌ناميم، براى اينكه كار قول را مى‌كند، و نتيجه خبر امر و نهى را دارد، و اطلاق قول و كلمه بر مثل اين عمل شايع است. البته وقتى كه كار


[1]- انفال- 7

[2]- يونس- 96

[3]- زمر- 71

[4]- مؤمن- 6

[5]- شورى- 14

[6]- توبة- 40

[7]- ص 84

[8]- نحل- 40

[9]- انعام- 115

[10]- اعراف آيه 137

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 1  صفحه : 407
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست