نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 1 صفحه : 362
و نيز مستلزم نسبت
دادن باطل و سخن لغو به پيامبر اسلام است و نيز باطل و لغو دانستن قرآن عزيزى است
كه(لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ
بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ)[1]، همچنين پذيرفتن تمامى احاديث، و با چشم بسته همه را بشارع
اسلام نسبت دادن، مستلزم همان تكذيب و همان نسبت است.
و چگونه ممكن
است، مسلمان باشيم، و در عين حال يكى از دو راه افراط و تفريط را برويم، با اينكه
خداى جل و علا فرموده:(ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ، وَ ما نَهاكُمْ
عَنْهُ فَانْتَهُوا) آنچه رسول دستور ميدهد بگيريد، و از آنچه نهى مىكند
خوددارى كنيد)[2] و بحكم
اين آيه دسته اول نمىتوانند سنت و دستورات رسول خدا 6 را بكلى دور بيندازند، و
نيز فرموده: ((وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطاعَ بِإِذْنِ
اللَّهِ)، هيچ رسولى نفرستاديم، مگر براى اينكه مردم او را باذن خدا و براى
رضاى او اطاعت كنند)[3] كه بحكم
اين آيه دسته دوم نميتوانند هر چه را كه نام حديث دارد، هر چند مخالف قرآن يعنى
مخالف اذن خدا و رضاى او باشد بپذيرند.
آرى به دسته
اول مىگوييم: اگر كلام رسول خدا 6 براى معاصرينش، و منقول آن براى ما، كه در آن
عصر نبودهايم، حجيت نداشته باشد در امر دين هيچ سنگى روى سنگ قرار نمىگيرد، و
اصولا اعتماد به سخنانى كه براى انسان نقل ميشود، و پذيرفتن آن در زندگى اجتماعى
اجتناب ناپذير، و بلكه امرى است بديهى كه از فطرت بشريش سرچشمه مىگيرد و نميتواند
بدان اعتماد نكند.
و اما
بهانهاى كه دست گرفتهاند، يعنى مسئله وقوع دسيسه و جعل در روايات دينى يك مسئله
نوظهور و مختص بمسائل دينى نيست، بشهادت اينكه مىبينيم آسياى اجتماع همواره بر
اساس همين منقولات مخلوط از دروغ و راست مىچرخد چه اخبار عموميش و چه خصوصيش، و
بطور مسلم دروغها و جعليات در اخبار اجتماعى بيشتر است، چون دست سياستهاى كلى و
شخصى بيشتر با آنها بازى مىكند، مع ذلك فطرت انسانى ما و هيچ انسانى اجازه نميدهد
كه بصرف شنيدن خبرهايى كه در صحنه اجتماع براى ما نقل ميشود، اكتفاء كنيم، و
اكتفاء هم نمىكنيم، بلكه يكى يكى آن اخبار را بموازينى كه ممكن است محك شناختن
راست از دروغ باشد عرضه ميداريم، اگر با آن موافق بود، و آن محك آن را تصديق كرد،
مىپذيريم، و اگر مخالف با آن بود، تكذيبش نموده دورش مىافكنيم، و بفرضى هم كه آن
محك از تشخيص راست و دروغ بودن خبر عاجز ماند، در باره آن خبر توقف ميكنيم، نه چشم
بسته قبولش مىكنيم، و نه انكارش مىنمائيم، و اين توقف ما نيز همان احتياطى است
كه فطرت ما در اينگونه موارد براى بر حذر بودن از شر و