نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 1 صفحه : 310
گاو شود، كه اين پدر
بفرزند خود بخشيد، و نتيجه اين انحصار هم آن شد كه سودى فراوان عايد آن فرزند شود،
موسى گفت ببينيد نتيجه احسان چه جور و تا چه اندازه به نيكوكار مىرسد.
* مؤلف:
روايات بطورى كه ملاحظه مىفرمائيد، با اجمال آنچه كه ما از آيات شريفه استفاده
كرديم منطبق است.
بحث فلسفى
[ (در باره دو معجزه: زنده كردن مردگان و مسخ)]
اين سوره
بطورى كه ملاحظه مىكنيد، عدهاى از معجزات را در قصص بنى اسرائيل و ساير اقوام
مىشمارد، يكى شكافتن دريا، و غرق كردن فرعون، در آيه:(وَ إِذْ
فَرَقْنا بِكُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَيْناكُمْ وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ) الخ، است، و
يكى گرفتن صاعقه بر بنى اسرائيل و زنده كردن آنان بعد از مردن است، كه آيه:(وَ
إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ) الخ، متعرض آنست، و
يكى سايه افكندن ابر بر بنى اسرائيل، و نازل كردن من و سلوى در آيه:(وَ
ظَلَّلْنا عَلَيْكُمُ الْغَمامَ) الخ است، و يكى انفجار چشمههايى از يك سنگ
در آيه:(وَ إِذِ اسْتَسْقى مُوسى لِقَوْمِهِ) الخ است، و يكى بلند
كردن كوه طور بر بالاى سر بنى اسرائيل در آيه:(وَ رَفَعْنا
فَوْقَكُمُ الطُّورَ) الخ است، و يكى مسخ شدن جمعى از بنى اسرائيل در آيه:(فَقُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً) الخ است، و يكى زنده كردن آن مرد قتيل است،
با عضوى از گاو ذبح شده، در آيه:(فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها) الخ، و باز
يكى ديگر زنده كردن اقوامى ديگر در آيه:(أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ
خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ)[1] الخ است، و
نيز زنده كردن آن كسى كه از قريه خرابى مىگذشت در آيه:(أَوْ كَالَّذِي
مَرَّ عَلى قَرْيَةٍ وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِها)[2] الخ، و نيز
احياء مرغ سر بريده بدست ابراهيم (ع) در آيه(وَ إِذْ قالَ
إِبْراهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى)[3] الخ است، كه
مجموعا دوازده معجزه خارق العاده ميشود، و بيشترش بطورى كه قرآن كريم ذكر فرموده
در بنى اسرائيل رخ داده است.
و ما در سابق
امكان عقلى وقوع معجزه را اثبات كرديم، و گفتيم: كه معجزه در عين اينكه معجزه است،
ناقض و منافى با قانون عليت و معلوليت كلى نيست، و با آن بيان روشن گرديد كه هيچ
دليلى بر اين نداريم كه آيات قرآنى را كه ظاهر در وقوع معجزه است تاويل نموده، از
ظاهرش برگردانيم، چون گفتيم: حوادثى است ممكن، نه از محالات عقلى، از قبيل انقسام
عدد سه بدو عدد جفت، و متساوى، و يا تولد مولودى كه پدر خودش نيز باشد، چون
اينگونه امور امكان ندارد.