نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 0 صفحه : 11
يكديگر تفاوت داشته باشند ولى در علم به قوانين الهى و تفسير
قرآن كريم يكسانند، چنان كه امام صادق 7 ميفرمايد:
«قلت له الأئمّة بعضهم اعلم من بعض قال 7 نعم و علمهم
بالحلال و الحرام و تفسير القرآن واحد»
[1] و كتاب خداوند را چون ديگر نوشتار يا گفتار نمىتوان محسوب داشت
زيرا همواره گوينده از گفتارش جدا و نويسنده از نوشتارش بيرون است و هنگامى كه
پرده گفتار كنار رفت گوينده ظهور مىنمايد كه:
«المرء مخبوء تحت لسانه»
[2] و زمانى كه پوشش نگارش و نوشتار بدرآيد اندام نويسنده جلوه مىكند
كه:
«رسولك ترجمان عقلك و كتابك ابلغ ما ينطق عنك»
[3] كه وجود هر يك از متكلم و كاتب محدود بوده و از محدوده كلام و كتاب
خود نيز بيرون مىباشد، از اين جهت بايد از حجاب گفتار و نوشتار گذشت تا به گوينده
و نويسنده رسيد و چه بسا آن گوينده يا نويسنده درست در كسوت گفتار در نيايد و بطور
كامل در پوشش نوشتار، خود را ارائه ندهد، ليكن خداوند سبحان كه از هر نورى روشنتر
است تحت هيچ حجابى مستور نيست و از محدوده هيچ موجودى بيرون نخواهد بود، بنا بر
اين لطيفترين تعبيرى كه درباره كلام و كتاب خداوند سبحان مطرح مىباشد همان تجلّى
است كه احتمال هر گونه تجافى را از بين مىبرد و زمينه هر گونه شناخت عميق را
فراهم مىنمايد كه حضرت أمير المؤمنين 7 فرمود:
«فتجلّى لهم سبحانه فى كتابه من غير ان يكونوا رأوه بما اراهم من
قدرته ...»
[4] و آن موحّدى كه تا با چشم جان و حقيقت ايمان، خداى خود را نبيند او
را نمىپرستد
«... أ فاعبد ما لا ارى»
[5] تا با چشم دل گوينده را هم نبيند كلامش را نمىپذيرد، او اوّل متكلم
را مىبيند بعد كلامش را مىشنود، چه اينكه پيامبر اكرم 6 در
معراجهاى خويش اوّل حقيقت را با دل مىيافت بعد با چشم مىديد يعنى محسوس اولياى
الهى مسبوق به عقل آنها است و يك حقيقت اول معقول آنهاست سپس محسوس آنان مىشود بر
خلاف ديگران كه معقول آنها مسبوق به حسّ است و يك واقعيت از رهگذر حسّ به عقل آنها
راه مىيابد، لذا منطق آنان اينست كه: «من فقد حسّا فقد علما»