responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله    جلد : 9  صفحه : 155

ساعتى که این بخواهد یک عیش و نوشى بکند برایش فراهم باشد، آسان باشد و دامن هم به آن بزنند و تبلیغات هم بکنند و عرض کنم اعلام هم بکنند و اینها را بکشند به طرف آن. نتیجه چى مى‌شد؟ نتیجه این مى‌شد که این نسل جوانى که باید براى این کشور مفید باشد، این نسل جوان بى تفاوت باشد نسبت به مسائل جدى. یک مغزى که دنیال این رفت که موسیقى گوش کند (موسیقى که الان هم قلم‌ها هست که خیر، موسیقى یک چیزى مثلاً تربیتى است) یک مغزى که دنبال این رفت که موسیقى گوش کند و عادت به این کرد، این مغز مریض مى‌شود، این نمى‌تواند فکر این بکند که کشورش به چه حال دارد مى‌گذرد، چه مى‌گذرد در آن، دیگر دنبال این نیست، مثل یک آدم هروئینى مى‌ماند. اینهائى که عادیات هست که انسان به آن عادت مى‌کند منجمله همین‌هائى که، مثلاً سینماهائى که اینها درست کرده بودند، تاترهائى که اینها درست کرده بودند، اینها تمام یک نقشه‌اى بوده است که ما را، جوان‌هاى ما را نگذارند به مسائل روزشان، به مسائل جدیشان فکر بکنند، توى ذهن‌شان هم نیاید همچو فکرى، همه چیز هم براى آنها فراهم کردند، همه جور هم فراهم کردند. خوب جوان هم وقت جوانى‌اش است و وقتى عیش و نوش برایش فراهم باشد کشیده مى‌شود به آنجا. اینهمه نقشه‌ها این بود که از آن طرف نیروهائى که مى‌توانند تربیت کنند جوان‌ها را، یا از بین ببرند یا لااقل محدودش کنند و یک طورش کنند که روى همان مسائل آنها فکرها به کار بیفتد و از آن طرف باز به این قانع نشدند، جوان‌ها را از راه‌هاى دیگر، باز کردن مراکز فساد و فحشا و همه چیز، اینها را به تباهى بکشند با صورت‌هاى مختلف، با وضع‌هاى مختلف، با برنامه‌هاى مختلف که همه شرکت در این معنا داشتند که ما از آن چیزى که هستیم تهى بشویم، مغزهاى ما از آنى که هست تهى بشود، به جاى مغز آدم جدى یک مغز لهو و لعبى جایش بنشیند، یا یک مغز غربى جایش بنشیند. آن مقدار از آزادى که براى مملکت ما در این زمان‌ها بود، این آزادى‌هاى تباهى‌آور بود، آزادند که شرب خمر کنند، آزادند قمار کنند، آزادند لب دریا زن و مرد با هم بریزند به جان هم، آزادند که در این مراکز فساد بروند، اینها آزادند. آنهائى که آزاد نبود، آزاد نیستند که یک قلم بر خلاف آنها و بنا به مصلحت مملکت بنویسند، آزاد نیستند یک کلمه راجع به او بگویند. این آزاد زنان وآزاد مردان، درست مى‌گفت اما آزادى چى بود؟ آن بود که آنها مى‌خواستند که من از آن تعبیر مى‌کنم به آزادى وارداتى، آزادى استعمارى. اینها نقشه بوده است، نه این است که همین طورى، مغز خود این پدر و پسر هم آنقدرها کار نمى‌کرد که بتواند این چیزها را درست کنند اینها یک چیزهائى بوده است که مفکرها، آنهائى که در این امور نقشه دارند، در این امور تحصیل کردند، اینها طرح مى‌کردند و چى مى‌کردند، آنوقت یک کسى هم براى این کتاب مى‌نوشت اسمش را هم مى‌گذاشت مثلاً تمدن بزرگ اسم چى و آن لاطائل‌ها را مى‌نوشت براى اغفال ما و براى اینکه مردم را خیال کند که نه الحمدلله ما دیگر، اگر یکى، دو سال دیگر ایشان باشند، دیگر اینجا مى‌شود ژاپن، دیگر مملکت ما مى‌شود ژاپن که ادعایش هم همین بود که ما به همین زودى، همین زودى ما جزو ابرقدرت‌ها مى‌شویم. این مغز خود این کار نمى‌کرد، نقشه‌اى بود که آنها مى‌دادند و چى مى‌دادند و آنهائى که اطراف بودند و - عرض مى‌کنم که - داشتند در اطراف و آنها هم براى او مى‌نوشتند و



نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله    جلد : 9  صفحه : 155
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست