نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 8 صفحه : 199
باشند و همه رویهمرفته دست به دست هم بدهند و این ملت را سرگرم بکنند به این امور و همه مخازن ما را ببرند که الان که رفتند و گم شدند براى مملکت ما یک چیز سالم نمانده، هر جایش دست بگذارى ناسالم است. هیاهو کردند، فریاد کردند که ما مىخواهیم شما را به دروازه تمدن بزرگ برسانیم و واقع مطلب دور کردن ملت بود از اصل تمدن، تا چه برسد به تمدن بزرگ. همه را دور کردند از تمدن، از آنى که استقلال انسان را درست مىکند، استقلال فکرى انسان را. تا انسان استقلال فکرى نداشته باشد، نمىتواند یک فرد مفید باشد. و اینها خواستند فرد مفید پیدا نشود، اصلاً اینها از انسان مىترسیدند. اینها دیدند که یک مدرس، در زمان رضاخان یک مدرس بود که در مجلس بود نگذاشت رضاخان آنوقت که مىخواست جمهورى را درست بکند، مدرس نگذاشت ولو بر خلاف مصالح شد و اگر درست شده بود بهتر بود، لکن آنوقت اینها نظر سوء داشتند، یعنى او به سلطنت که نرسیده بود، او مىخواست رئیس جمهور بشود و بعدش حالا کارهاى دیگر بکند و کسى که جلوى او را گرفت مدرس بود که نگذاشت این کار عملى بشود. کسى که تا آخر ایستاد در مقابلش و بالاخره هم جانش را از دست داد، مدرس بود که نگذاشت او کارهائى بکند، لکن آخرش هم در یک جائى شهیدش کردند. اینها نمىخواهند یک انسان پیدا بشود، کوشش دارند که دانشگاه اینقدر که مورد توجهشان است و مورد هجومشان هست و تا بتوانند نمىگذارند که برنامههاى دانشگاه یک برنامههاى صحیح باشد. اگر هم از آنجا فرض کنید یک برنامه صحیح باشد، نمىگذارند اینها استقلال داشته باشند هر روز یک غائله و یک بساط درست مىکنند، غائلههائى ایجاد مىکنند که جوانهاى ما سرگرم بشوند. در محیط ما هم همین طور، غائله درست مىکنند، مىکردند، هر روز یک غائلهاى درست مىکردند، یک بساطى درست مىکردند که همه را سرگرم به او بکنند، و از مسائل اصلى و انسانى ما دور باشیم. جزء همین مسائل، قضیه دریاست که حالا شما مطرح مىکنید و قضیه دریا این بود که این جوانهاى نورس و این دخترهاى نورس در دریا بریزند به جان هم و هر کارى مىخواهند بکنند نسل ضایع بشود، انسان ضایع بشود. یک انسان جوانى که چند ماه در اطراف دریا رفت و دو تا جوان با هم مخلوط شدند، این دیگر نمىتواند فکر بکند که نفت ما را وقتى مىخواهند ببرند باید چه کرد. اصلاً فکر این معنى در ذهن جوانى که آنطورى است نمىآید، آن فقط توجه به این دارد که یک شعر عاشقانه بخواند و یک عاشق و معشوقى باشد، اصلاً فکر مىرود سراغ اینگونه مسائل، مسیر عوض مىشود. اینها روى نقشه کار مىکنند من باب اتفاق این نشده که دریا اینطور باشد، اینجور نشده که دریا اینطور باشد که آنطور وسائل برایشان فراهم مىکردند. از قرارى که مىگویند همه وسائل را برایشان فراهم مىکردند، تشویقشان کردند، به همه این مسائل انحرافى تشویق مىکردند. اینها براى این بود که جوانها را با هر ترتیبى که شده، با هر جورى که شده از مسیر زندگى خارج کنند تا این که یک ملتى فقیر باشد و نفهمد که الان چیست یک مملکت فقیر الان ما داریم و ملت نمىدانست چى هست. حالا که اینها رفتند، چشمشان باز شده و مىبینند تمام انبارها را خالى کردهاند و قرض کردند و بردند تمام جواهرات را اینها یعنى اکثر جواهرات ما را رضاشاه برد که به انگلیسها رسید و بسیاریش هم ایشان
نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 8 صفحه : 199