نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 8 صفحه : 183
هست، بله. بعد هم برداشتند توى آنجا نوشتند که تفاهم شد بین ما و فلان. من هم که آمدم سر منبر حسابش را رسیدم. اینها تبلیغات همچو کرده بودند که به خورد ما معممین هم داده بودند که شماها بروید کنار سراغ مدرسهتان و این منافع مملکت را بدهید دست ما (مطلب این بود) مقدرات مملکت را بدهید دست ما شما بروید آن گوشه مدرسه بنشینید و آنطور زندگى کنید و مسأله بگوئید آن هم نه هر مسألهاى - هر مسألهاى - را. اگر ما درست مسأله مىگفتیم که وضع اینطور نبود. مسائل اسلام را کنار گذاشته بودند و یک دستهاى از مسائل شخصى را پیش کشیدند. مسائل اجتماعى اسلام، مسائل سیاسى اسلام، مسائل جنگ اسلام. آن قرآن را شما ملاحظه مىکنید که قرآن مسائل سیاسىاش و جنگىاش و مقاتلهاش و اینهایش زیاد در آن طرح شده اهلاً و سهلاً اما دیگر کار نداشته باشید به اینکه تکلیف ملت با دولت چیست و تکلیف دولت با ملت چى هست؟ چه جور باید دولت باشد، شرایط حاکم چیست، شرایط شرطه چیست؟ شرائط قاضى چیست؟ اینها را دیگر شما کار نداشته باشید، شما هم بروید این مسائل و ما هم باورمان آمده بود، همچو باورمان آمده بود که - روزنامه خواندن را - اولى که ما آمدیم قم سنه چهل، روزنامه خواندن را عیب مىدانستند ما هم اصلاً جرات نمىکردیم یعنى ما هم خودمان جزء آنها بودیم. الان یک تحولى پیدا شده است که شاید در دو سال پیش از این نبود اینطور تحولى، دو، سه سال است که، دو سال است که تحول زیاد پیدا شد. البته نهضت عمرش پانزده، شانزده سال است لکن این تحول در این آخر پیدا شد یک تحول پیدا شد که، تحولهاى مختلف، شما همه و ما همه، یک پاسبان اگر پیدا مىشد و یک امرى کرد همین بازار تهران، توى ذهن کسبه و تجار نمىآمد که مىشود مخالفت با پاسبان کرد. پاسبان آمده گفته است چهار آبان است باید همه بیرق بزنید. همه گوش و سمع و چیز بودند که هر چه این گفته عمل بکنیم. چندى نگذشت که همینهائى که از یک پاسبان مىترسیدند و براى خودشان هم حقى قائل نبودند ریختند تو خیابان و گفتند ما شاه نمىخواهیم. این یک تحول معجزه آسا بود که آدمى که از یک پاسبان ترسید حالا از تانک نمىترسد، حالا از سربازها هم نمىترسد، سر نیزهها هم که مىآورند، مىآیند معارضه با آنها مىکنند. این یک جور تحولى بود که حاصل شد، یک تحول دخالت همه در مسائل روز و مسائل سیاسى. همین جمعیتى که روزنامه خواندن را در آنوقت اشکال مىکردند حالا همانها منزلهایشان هم رادیو هست و هم تلویزیون هست و هم عرض مىکنم اصلاً مشروعش هست، غیر مشروعش نیست و هم مسائل روز طرح است. در هر جا بروید جوانها مشغول به صحبت در مسائل روزند. شما خیال مىکنید که در ده سال پیش از این این حرفها بود اصلاً چه دخالتى داشتید، حقى نداشتید که دخالت در مسأله روز بکنید، حقى نداشتید که باید مثلاً ژاندارمرى وضعش این باشد، باید دولت وضعش این باشد، اشکال بکنید به دولت. حالا طورى شده است که همه در میدان آمدهاند و یک تحول روحى پیدا شده است در این جامعه و این تحول، تحول الهى است هیچ کس نمىتواند، این قلوب مردم دست خداست این تحول الهى است. یکى از تحولاتى که امروز یک دسته از اروپا آمده بودند، یک دسته جوانها گفتند که ما آمدیم براى اینکه برویم در این روستاها کمک بکنیم. یعنى این چه تحولى است که جوانى که بحبوحه
نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 8 صفحه : 183