نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 7 صفحه : 229
بریده مىشود،اگر زبان داشت گله مىکرد اما براى انسان یک عضو فدا مىشود، براى یک جامعه یک اشخاص باید از بین بروند، براى حفظ حقوق یک جامعه باید یک غدههاى سرطانى از این جامعه جدا بشود. اینها براى رفتن محمد رضاخان هم همین عزاها را داشتند، همین آدمى که، حالا هم از او تعریف مىکنند، حالا هم در مجلههاى خارجى یا در مطبوعاتشان از او تعریف مىکنند، که نه این اصلاح مىکرد، مىخواست درست کند مملکت را آن کنار نشستهاند، نه مطلع نیستند، لکن آن کنار هستند، کنار معرکه هستند ندیدهاند اینجا چه شده است، مىدانند چه شده اما به خودشان که واقع نشده، هزاران آدم اینجا هم کشته بشود اصلا انسان مطرح نیست پیش آنها، حق و حقوق انسان اصلا مطرح نیست در این جوامعى که طرفدار حقوق بشر هستند، ابداً حقوق بشر مطرح نیست، حقوق ابر قدرتها مطرح است، آنها براى ابر قدرتها حق قائلند حقشان هم این است که همه ممالک را اینها بچاپند.
دعوت اقشا رملت به وحدت با تشبث به حبل الله
شما آقایان که انشاءالله تشریف مىبرید و موفق مىشوید و مردم را هدایت مىکنید، اولاً دعوت کنید همه را به وحدت کلمه خداى تبارک و تعالى امر فرموده است: واعتصمو بحبل الله اجتماع لکن اجتماع با تشبث به حبل الله. هر اجتماعى مطلوب نیست واعتصموا بحبل الله مطلوب است، همان است که اقراء باسم ربک اسم رب همان ریسمانى است که همه به آن باید اعتصام کنند.
مردم را دعوت کنید به وحدت، دعوت کنید به اینکه گروه گروه نشوند. الان مشغولند شیاطین به اینکه این انسجامى که پیدا شد براى ملت ما و با این انسجام پیش بردند و بحمدالله پیروز شدند تا اینجا، این را بهمش بزنند، گروه گروه کنند، حزب کذا، حزب کذا، جمعیت کذا. چه اسم رویش بگذارند جمعیت اسلامى کذا، چه اسم بگذارند جمعیت دمکراتیک کذا، امروز، روز این نیست که تکه تکه بشود این مملکت، گروه گروه بشوند اینها امروز تمام گروهها باید ادغام بشود در یک گروه و آن گروه اسلامىاست. همانطورى که تمام گروهها ادغام شد در یک گروه و تمام قولها و تمام فریادها ادغام شد در یک فریاد و آن فریاد مرگ بر این رژیم و عرض بکنم که جمهورى اسلامى مىخواهیم. آن ادغام گروهها در هم و توجه به اسلام بود که این سد بزرگ شیطانى را شکست و همه حساب مادیین را باطل کرد، آنها حساب عالم طبیعت و ماده را مىکردند حساب جنبه الوهیت آن را نمىکردند، ایمانش را حساب نمىکردند که ایمان چه قدرتى دارد، آن را نمىتوانند حساب کنند و ایمان نمىدانند چه است. حساب اینکه، به حسب حساب مادیت محال بود که یک عده معمم که باید درس بخوانند و یک عده دانشگاهى که باید سر کلاس بروند، یک عده بازارى که باید کسب بکنند و یک عده دهقان که باید کشت بکنند و (ولو کشتى برایشان نگذاشتند) یک عده کارگر که باید کار بکنند، نظامى هیچ کدام اینها نبودند، اینها قیام بکنند و نظام یک غولى را به هم بزنند، آن نظامى که همه قدرتها دنبالش بودند، نه ابرقدرتها تنها، همه قدرتها، البته روى حساب طبیعت، روى حساب مادیت، آنهائى که اطلاع از ماوراى این عالم ندارند، آنهائى که اطلاع از ایمان ندارند، روى حساب آنها یک
نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 7 صفحه : 229