نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 22 صفحه : 372
حتى لاتکون فتنه و یکون الدین لله در بعضى مراحل آن اشاره به جهاد اکبر و مقاتله با ریشه فتنه که شیطان بزرگ و جنود آن که در تمام اعماق قلوب انسانها شاخه و ریشه دارد باشد و هر کس براى رفع فتنه از درون و برون خویش باید مجاهده نماید و این جهاد است که اگر به پیروزى رسید همه چیز و همه کس اصلاح مىشود.
پسرم! سعى کن که به این پیروزى دست یابى یا دست به بعض مراحل آن. همت کن و از هواهاى نفسانیه که حد و حصر ندارد بکاه و از خداى متعال جل و علا استمداد کن که بى مدد او کس به جایى نرسد. و نماز این معراج عارفان و سفر عاشقان راه وصول به این مقصد است و اگر توفیق یابى و یابیم به تحقق یک رکعت آن و مشاهده انوار مکنون در آن و اسرار مرموز آن ولو به قدر طاقت خویش شمهاى از مقصد و مقصود اولیاى خدا را استشمام نمودیم و دورنمایى از صلوه معراج سید انبیا و عرفا علیه و علیهم و على اله الصلوه والسلام را مشاهده کردیم که خداوند منان ما و شما را به این نعمت بزرگ منت نهد. راه بس دور است و بسیار خطرناک و محتاج به زاد و راحله فراوان و زاد مثل من یا هیچ یا بسیاراندک است مگر لطف دوست جل و علا شامل شود و دستگیرى کند.
عزیزم! از جوانى به اندازه که باقى است استفاده کن که در پیرى همه چیز از دست مىرود حتى توجه به آخرت و خداى تعالى. از مکاید بزرگ شیطان و نفس اماره آن است که جوانان را وعده صلاح و اصلاح در زمان پیرى مىدهد تا جوانى با غفلت از دست برود و به پیران وعده طول عمر مىدهد و تا لحظه آخر با وعدههاى پوچ انسان را از ذکر خدا و اخلاص براى او باز مىدارد تا مرگ رسد و در آن حال ایمان را اگر تا آن وقت نگرفته باشد مىگیرد. پس در جوانى که قدرت بیشتر دارى به مجاهدت برخیز و از غیر دوست جل و علا بگریز و پیوند خود را هر چه بیشتر اگر پیوند دارى محکمتر کن و اگر خداى نخواسته ندارى تحصیل کن و در تقویتش همت گمار که هیچ موجودى جز او جل و علا سزاوار پیوند نیست و پیوند با اولیاى او اگر براى پیوند به او نباشد حیله شیطانى است که از هر طریق سد راه حق کند. هیچ گاه به خود و عمل خود به چشم رضا منگر که اولیاى خلص چنین بودند و خود را لاشى مىدیدند و گاهى حسنات خود را از سیئات مىشمردند.
پسرم! هر چه مقام معرفت بالا رود احساس ناچیزى غیر او جل وعلا بیشتر شود. در نماز این مرقاه وصول الى الله پس از هر ستایش تکبیرى وارد است چنانچه در دخول آن تکبیر است که اشاره به بزرگتر بودن از ستایش است ولو اعظم آن که نماز است و پس از خروج تکبیرات است که بزرگتر بودن او را از توصیف ذات و صفات و افعال مىرساند. چه مىگویم کى توصیف کند و چه توصیف کند و کى را توصیف و با چه زبان و چه بیان توصیف کند که تمام عالم از اعلى مراتب وجود تا اسفل السافلین هیچ است و هر چه هست او است و هیچ از هستى مطلق چه تواند گفت و اگر نبود امر خداى تعالى و اجازه او جل و علا شاید هیچ یک از اولیا سخنى از او نمىگفتند. در عین حال که هر چه هست سخن از او است لاغیر و کس نتواند از ذکر او سرپیچى کند که هر ذکر ذکر او است وقضى ربک الاتعبدوا الا ایاه و ایاک نعبد و ایاک نستعین که شاید از لسان حق خطاب به همه موجودات است.
و ان من شىء الایسبح بحمده و لکن لاتفقهون تسبیحهم این نیز به لسان کثرت است و گرنه او حمد است و حامد است و محمود ان ربک یصلى الله نور السموات والارض .
پسرم! ما که عاجز از شکر او نعمتهاى بى منتهاى اوییم پس چه بهتر که از خدمت به بندگان او غفلت نکنیم که خدمت به آنان خدمت به حق است چه که همه از اویند هیچ گاه در خدمت به خلق الله خود را طلبکار مدان که آنان به حق منت بر ما دارند که وسیله خدمت به او جل و علا هستند و در خدمت به آنان دنبال کسب شهرت و محبوبیت مباش که این خود حیله شیطان است که ما را در کام خود فرو برد و در خدمت به بندگان خدا آنچه براى آنان پر نفعتر است انتخاب کن نه آنچه براى خود یا دوستان خود که این علامت صدق به پیشگاه مقدس او جل و علا است.
پسر عزیزم! خداوند حاضر است و عالم محضر او است و صفحه نفس ماها یکى از نامههاى اعمالمان. سعى کن هر شغل و عمل که تو را به او نزدیکتر کند انتخاب کن که آن رضاى او جل و علا است. در دل به من اشکال مکن که اگر صادقى چرا خود چنین نیستى که من خود مىدانم که به هیچ یک از صفات اهل دل موصوف نیستم و خوف آن دارم که این قلم شکسته در خدمت ابلیس و نفس خبیث باشد و فردا از من مواخذه شود لکن اصل مطالب حق است اگر چه به قلم مثل منى که از خصلتهاى شیطانى دور نیستم و به خداى تعالى در این نفسهاى آخر پناه مىبرم و از اولیاى او جل و علا امید دستگیرى و شفاعت دارم.
بار الها! تو خود از این پیر ناتوان و احمد جوان دستگیرى کن و عاقبت ما را ختم به خیر فرما و با رحمت واسعه خود ما را به بارگاه جلال و جمال خود راهى ده.
والسلام علیکم من اتبع الهدى
روح الله الموسوى الخمینى
نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 22 صفحه : 372