responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله    جلد : 17  صفحه : 114

برسند به یک حکومتى. حکومت به کى بکنند؟ به اینها؟ در صورتى که مى‌توانند خوب، بیایند درست مثل آدم مشغول کار بشوند و توبه کنند، برگردند به کارهاى خودشان. در هر صورت آن چیزى که ملت‌ها را مى‌سازد، فرهنگ صحیح است. آن چیزى که دانشگاه را بارور مى‌کند که براى ملت مفید است، براى کشور مفید است، آن عبارت از آن محتواى دانشگاه است، نه درس است. صنعت ماعداى ایمان، فساد مى‌آورد. علم ماعداى ایمان، فسادآورد. اذا فسد العالم فسد العالم. هر چه علم بیشتر شد، فسادش هم بیشتر است. اهل جهنم از تعفن عالم به ایذا دارند، اذیت مى‌کشند. عالمى که ایمان دارد آن است که خدا تعریفش مى‌کند، پیغمبر تعریفش مى‌کند، اسلام تعریفش مى‌کند. اگر ایمان پهلوى تخصص نباشد، تخصص مضر است. تخصص در یک کشورى باشد که ایمان تویش نباشد تخصص کشور را به هلاکت مى‌رساند، به بستگى مى‌رساند. اینهمه متخصص ما داشتیم در هر رشته‌اى، در زمان سابق براى این ملت چه کردند این متخصصین ما؟ جز هى ملت را به عقب راندند، هى وابسته کردند، همه چیز وابسته شد. هر چه اسم مى‌بردند مى‌گفتند باید برویم به سراغ اروپا. لولهنگ سازى را خوب بلدند. آنها به ما ما را مى‌بردند براى اینکه تعلیم کنند، تعلیم نمى‌کردند، جوان‌هاى ما را مى‌بردند یک دسته را فاسد مى‌کردند، یک چیزهاى ناقصى، میان راه اینها را رها مى‌کردند بیایند. ما را هى بازى دادند، کشور ما را هى بازى دادند، ملت راهى بازى دادند که ما مى‌خواهیم شما را برسانیم به تمدن بزرگ. وقتى رفتند دیدیم که تمدن بزرگ که نبود هیچ، ما را منحط کردند تا حدى که همه چیزمان وابسته به غیر بود و همه دارائى ما را بردند اینها. اینها که رفتند تمام بانک‌هاى اینجا را غارت کردند و رفتند. اینقدر بدهکار هستند این فرارى‌ها به این بانک‌ها. سال‌هاى طولانى باید زحمت بکشند تا چیز بانک‌ها را حالا خود ایران بدهد. براى اینکه فرهنگ، فرهنگ ایمانى نبود، ایمان توى جامعه نبود، ایمان در بازار نبود، ایمان توى - عرض مى‌کنم - خیابان نبود، ایمان توى دانشگاه نبود. هر جا را منتها مؤثرتر مى‌دانستند، آنجا را بیشتر فشار مى‌آوردند. روحانیون هم که الا خیلى. خیلى نادر از آن مسائل اولى که صدر اسلام داشته، نگذاشته بودند، همان سر جاى خودشان بودند. اینها را دیگر نمى‌توانستند منحرف کنند، از بین مى‌بردند، اسیر مى‌کردند، تبعید مى‌کردند، حبس مى‌کردند، مى‌کشتند. عده‌اى از روحانیون بزرگ را کشتند در زمان رضا خان، از شهرهاى خودشان بیرونشان کردند بردند یک جاى دور دستى آنجا نگهشان داشتند. علماى آذربایجان را از آنجا برداشتند بردند یک جاى دیگر. علماى مشهد را همه را اسیر کردند آوردند تهران. یکى از بزرگترین علماى آنجا را در همین تهران بین من خودم این را دیدم که توى یک خیابانى که اجازه داشت تا اینجا بیاید از خانه‌اش بیرون، با شبکلاه نشسته بود و مردم مى‌آمدند مى‌رفتند خیلى‌ها نمى‌شناختند، بعضى‌ها هم مى‌شناختند جرأت نمى‌کردند سلام بکنند به او. و همین را که علماى درجه یک مشهد بود، مرحوم آقازاده بزرگ که از علماى درجه یک بزرگ بود، با پاسبان توى خیابان مى‌بردندش براى محاکمه، آخرش هم کشتند او را.



نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله    جلد : 17  صفحه : 114
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست