نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 11 صفحه : 81
ظلمتها زیاد است، تاریکىهائى که بشر به آن مبتلاست، چه تاریکىهائى که در نفس خودش هست و در باطن خودش هست و چه تاریکىهائى که در جامعه هست، اینها زیاد هستند، از اینها وقتى انسان تخلص پیدا کرد نور یک امر واحد است، همه به یک مبدا واحد به یک مبدا نور باید برگردند. انبیا آمدند که اینهائى که در ظلمتها واقعند، اینهائى که هیچ نمىبینند الا خودشان و هیچ نمىخواهند الا براى خودشان، براى هیچ کس دیگرى ارزش قائل نیستند، هر چه هست براى خودشان مىخواهند، اینها را از این خودخواهى که منشأ همه ظلمتهاست، نجات بدهند و برسانند به خداخواهى که نور است. آنهائى که رسیدهاند به این مقام خداخواهى که این یک مرتبه از کمالات است آنها اینطور نیستند دیگر که مثل ماها فکر کنند، آنها فکر دیگران هستند قبل از اینکه فکر خودشان باشند. پیغمبر اکرم براى این کافرهایى که مسلمان نمىشدند و مؤمن نمىشدند غصه مىخورد، در آیه شریفه هست که، مثل اینکه مىخواهى خودت را هلاک کنى براى اینها. خواست که همه عالم به نور برسند، مبعوث شده بود براى اینکه همه این هیاهوهائى که در دنیا هست و این هیاهوها براى خود است، براى رسیدن به قدرت خود است این هیاهوها را از بین ببرد و یک خداخواهى در مردم ایجاد کند، توجه به نور ایجاد کند. اگر ایجاد بشود او، دیگر اینهمه نزاعهائى که در دنیا هست از بین مىرود. اگر تمام انبیا جمع بشوند در یک محلى هیچ وقت با هم نزاع نمىکنند اگر اولیا و انبیا را شما فرض کنید که الان بیایند در دنیا، هیچ وقت با هم نزاع نمىکنند براى اینکه نزاع مال خودخواهى است، از نقطه نفس انسان پیدا مىشود که آنها نفس را کشتهاند، جهاد کردهاند و همه خدا را مىخواهند، کسى که خدا را مىخواهد نزاع ندارد، همه نزاعها براى این است که این براى خودش یک چیزى مىخواهد این هم براى خودش یک چیزى مىخواهد، این دو خودها تزاحم مىکنند، این قدرت را مىخواهد مال خودش باشد، آن هم قدرت را مىخواهد مال خودش باشد، تزاحم مىکنند، این قدرت را مىخواهد مال خودش باشد، آن هم قدرت را مىخواهد مال خودش باشد، تزاحم مىکنند، جنگ درمىآید. اگر مردم تربیت بشوند به تربیت انبیا که همه کتب آسمانى براى این تربیت آمده است، همه این نزاعها از بین مىرود، همه این گرفتارىهائى که براى بشر است از بین مىرود، برادر مىشوند همه، همانطورى که در قرآن کریم همه را برادر خوانده است، مؤمنها برادرند، از این آیه استفاده این معنا شود که اگر چنانچه دو نفر به اخوت ایمانىشان عمل نکنند، برادر نباشند، مؤمن نیستند، المومنون اخوه مىگوید برادر هستند، این مؤمنها برادرند، همانطورى که یک برادر براى برادر خودش خیر مىخواهد مؤمن این است. اگر یک وقت ما دیدیم که کسى براى برادرهاى خودش خیر نخواست، نزاع راه انداخت، هیاهو راه انداخت، این به طرف خودش بکشد، او به طرف خودش بکشد، این از ایمان معلوم مىشود که حظ صحیح نبرده است، آنى که باید ایمان در قلب این تأثیر بکند، نکرده است.
ایمان فقط این نیست که ما اعتقاد داشته باشیم که خدایى هست و پیغمبرى هست و چه، نه، ایمان یک مسألهاى بالاتر از این است این معانى را که انسان ادراک کرده به عقلش، باید با مجاهدات به قلبش برساند که قلبش آگاه بشود، بیابد مطلب را. خیلى چیزهاست که انسان به برهان مىداند که فلان قضیه فلان طور است یا فلان طور نیست، لکن چون ایمان نیامده است، تأثیر نمىکند مثلاً نوع مردم
نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 11 صفحه : 81