نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 11 صفحه : 132
هم بست، اینها وضعشان اینطور است، روى این نقشه است که مىخواهند این سید اولاد پیغمبر است، آن کذا و کذا است، خوب این آخوندها حالا چى مىگویند اینها، آخوندیسم یعنى چه، مملکت ما نباید دست آخوندها باشد، اینها خیال مى کنند که آخوندها مىخواهند مملکت را بگیرند و به کس دیگر بدهند و خودشان هر کارى مىخواهند بکنند مسأله این نیست، اینها همین نقشه است که ملت را از این آخوندها جدا کنند با دست خود ملت آن چیزى که براى ملت سرمایه است و مىتواند کار بکنند، آن را بگیرند و جدا کنند که نقشه در زمان رضاشاه هم به این معنا بود و بعد هم یکى یکى از اول از آن پائینترها بگیرند و بیایند بالا، بیایند بالا یکى یکى برسند تا آخر این جمعیت را از بین ببرند.
این است که آنکه اسلام راتواند نقش بدهد در دنیا، آنکه مىتواند اسلام را در دنیا ابراز کند و ترویج کند از دست مردم گرفته بشود، اسلام کم کم گرفته بشود، اساس اسلام است، اساس این طرف هم اسلام، اساس دشمنى هم با اسلام است، هر دویشان اینطورى است.
اینکه شما گفتید که علما نقش داشتند، آیا بعداً نقش دارند؟ علما نقششان این است که هدایت کنند و مردم را راه ببرند و کوشش شده بود به اینکه علماء را منعزل کنند از ملت، یعنى دین را از سیاست جدا کنند، دین را بگذارند کنار، سیاست را بگذارند کنار. اسلام دین سیاست است اصلش، اسلام را شما مطالعه دارید در آن، اسلام یک دینى است که احکام عبادیش هم سیاسى است این جمعه، این خطبههاى جمعه، آن عید، آن خطبههاى عید، این جماعت، اجتماع، این مکه، این مشعر، این منى، این عرفات، همهاش یک مسائل سیاسى است، با اینکه عبادتند، در عبادتش هم سیاست است، سیاستش هم عبادت است، اینها جدا مىکردند اسلام را و دین را از سیاست مىگفتند که امپراطور سرجاى امپراطورى است، آخوند هم برود در مسجد، آخوند چکار دارد به اینکه رضاخان مردم را چه مىکند و چه مىکند، آخوند برود نمازش را بخواند و برود آخوند چکار دارد که نفت را دارند مىبرند، آخوند چکار دارد که قراردادهاى کمرشکن براى یک مملکتى حاصل مىشود، آخوند برود عبایش را سرش بکشد، توى مسجد نمازش را بخواند هر چه هم دلش مىخواهد دعا بخواند، کى با او مخالف است، هر که هر چى دلش مىخواهد دعا بخواند هیچ کس با او مخالف نیست، من احتمال نمىدهم که حضرت مسیح به این جور باشد که حالا درستش کردند، مگر امکان دارد که حضرت مسیح تعلیمش این داده که ظلم قبول کنى، صورتت را اینطور بگیرى وقتى زنند، آن طرف مىگیرى، این تعلیم خدا نیست، این تعلیم مسیح نیست، حضرت مسیح مبراى از این است، حضرت مسیح با زور مخالف است، حضرت مسیح مبعوث شدند، اینها براى اینکه رفع کنند این ظلمها را براى اینکه چه بکنند منتها به مبتلا شده است، به یک دستگاههائى که بد معرفى مىکند از او، اسلام هم همین ابتلاء را پیدا کرده بود، لکن در
نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 11 صفحه : 132