نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 1 صفحه : 9
نقشه رژیم، نابودى قم شهر جنود حق.
من به شما عرض کنم که مطلبى نیست که مال این چند ماهه باشد، این یک مطلب ریشهدار است، مطلبى است که مال چندین سال پیش از این است، اگر نگویم چهل و چند سال پیش از این لااقل بیست سال پیش از این است که اینها نقشهشان این بود که قم نباشد. در زمان حیات مرحوم آقاى بروجردى رضوان الله علیه هم نقشه این بود که ایشان نباشند و قم نباشد. قم را با منافع خودشان مضر مىدانند. قم یک شهر حق است، جنود ابلیس جنود حق را با مقاصد خودشان مخالف مىدانند. در همان زمان ایشان هم نسبت به ایشان تعبیراتى مىشده است که من نمىتوانم در این منبر عرض کنم. همان وقت بوده است که، نقشه خارجى این بوده است که قم نباشد تا ما هرکارى مىخواهیم انجام بدهیم و یک نفسکش در مقابل ما صحبت نکند، حرف نزند، بحث نکند، ایراد نکند، اعتراض نکند. اینها از همان زمان مرحوم آقاى بروجردى (اگر نظر است )چهل و چند سال پیش از این، از زمان مرحوم آقاى بروجردى این نقشه را داشتند منتهى با بودن ایشان مىدیدند که مفسده دارد اگر بخواهند کارهایى را انجام بدهند. بعد از اینکه ایشان تشریف بردند به جوار رحمت حق تعالى، از همان اول اینها شروع کردند به اسم احترام از مرکزى، کوبیدن آن مرکز دیگر را، نه از باب اینکه حبى به آن مرکز راداشتند، به هیچ مرکزى از مراکز دیانت،اینها احساس حب نمىکنند، نه از باب اینکه به نجف علاقه داشتند، از باب اینکه قم را نمىخواستند، قم موى دماغ بود، نزدیک بود به اینها، مفاسد را زود ادراک مىکرد و کارهاى اینها زود در آن منتشر مىشد. اینها قم را نمىخواستند منتها نمىتوانستند به صراحت لهجه بگویند قم نه، مىگفتند نجف آره، مشهد آره. در قم چیزى به نظر نمىخورد، فهمیدند که چیزهایى به نظر مىخورد، چیزهایى به چشم مىخورد، چیزهایى به دهان مىخورد، به گوش مىخورد، فهمیدند که نه، آنطور نبوده است. اینها از آنوقت نقشه کشیدند براى نابودى روحانیت و دنبالش نابودى اسلام و دنبالش به نفع رساندن اسرائیل و عمال اسرائیل.
از اول مطلب اینطور بود. منتهى در پرده بود،اعلان نکرده بودند مطالبشان را، گاهى اعلام مىکردند لکن مضمضه مىکردند مطالب کفر خودشان را. بعد از فوت ایشان ابتدائا یک نقشه شیطانى کشیدند و در بلاد ایران، آنجاهایى که من مطلع شدم، از مردم مىخواستند التزام بگیرند به اینکه شمابه فلان مرکز تلگراف کنید و انتخاب کنید فلان مرکز را، نه از باب اینکه علاقه به آن مرکز داشتند، از باب اینکه این مرکز را نمىخواستند. مردم اعتنا نکردند به آنها.
دنبال آن نقشهها کشیده شد، دولتها سر کار آمد، نمىدانم به آن دولتها این پیشنهادها شد و قبول نکردند، یا اینکه نتوانستند اینقدر بى شرافتى بکنند. شاید شریف بودند، عالم بودند، دکتر بودند، مهندس بودند و نتوانستند با همه مراکز علم مخالفت کنند، تااینکه منتهى شد به اینکه باید دولت، دولتى باشد که علم نداشته باشد، قدر علم را نداند، تاکلاس پنج بیشتر درس نخوانده باشد آنهم در کرج تحصیل اجازه نامه با اعمال نفوذ کرده باشد، نداند معناى علم چه است، نداند معناى دیانت چه هست، نداند نقش روحانیت در بقاى این مملکت چیست، نفهمد مطالب را، سربسته و چشم بسته به او دیکته
نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 1 صفحه : 9