نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 1 صفحه : 269
به طور اطمینان در تواریخ محفوظ است و ان شاءالله با انقراض این دودمان سیاه رو تاریخها بیرون مى آید و نوشتهها بیرون مى آید و ان شاءالله شماها ببینید و اگر ماها و شماها ندیدیم نسلهاى بعد خواهند دید، اگر بتوانند تشریح کنند آن جنایاتى که آن مرد کرد، چه خونریخت، چقدر از علما را اسیر کرد، چقدربه اسم اتحاد شکل به این ملت بیچاره فشارآوردند و چقدر مظلومها را کتک زدند و چقدر علما را هتک کردند و چقدر عمامهها را از سر اهل علم برداشتند این مرد بى صلاحیت وقتى که ترکیه رفت، آن جا دید که آتاتورک یک همچون کارها و همچون غلط هایى کرده است، از همانجا از قرارى که آن وقت مى گفتند تلگراف کرده است به عمال خودش که مردم را متحد الشکل کنید. آن وقت منتهى به عذر این که این زارعین از باب این که در آفتاب مى خواهند بروند کار بکنند، کلاه لبه دار داشته باشند تا این که توى آفتاب اذیت نشوند لکن مطلب معلوم بود که اینها نیست. وقتى هم که از سفر آمد که دیگر فشارها شروع شد.
یک رشته فشارهاى زیاد دنبال همین اتحاد شکل بود و جنایات. چقدر علما را در این قضایا اذیت کردند، تبعید کردند، بعضى را کشتند و بهانه دومى که باز به تقلید از آتاتورک بىصلاحیت، آتاتورک مسلح غیر صالح باز انجام داد قضیه کشف حجاب با آن فضاحت بوده. خدا مىداند که به این ملت ایران چه گذشت در این کشف حجاب، حجاب انسانیت را پاره کردند اینها. خدا مىداند که چه مخدراتى را اینها هتک کردند و چه اشخاصى را هتک کردند. علما را وادار کردند با سرنیزه که با زنهایشان در مجالس جشن یک همچو جشنى، که با خون دل مردم با گریه تمام مىشد. شرکت کنند. مردم دیگر هم به همین ترتیب، دسته دسته را دعوت مىکردند و الزام مىکردند که با زن هایتان باید جشن بگیرید. آزادى زن این بود که الزام مىکردند، اجبار مىکردند با سرنیزه و پلیس، مردم محترم رابازرگانهاى محترم را، علما را اصناف را به اسم اینکه خودشان جشن گرفتند. در بعضى از جشنها (به اصطلاح خودشان) آن قدر گریه کردند مردم که اینها از آن جشن شاید اگر حیایى داشتند پشیمان مىشدند. یک رشته هم این بود که خدا مىداند که چى کردند.
یک رشته هم جلوگیرى از منابر و جلوگیرى از روضه خوانى و خطابه به هر عنوان. در تمام ایران شاید گاهى اتفاق افتاد که عاشورا یک مجلس نباشد. بعضى از اشخاصى که یک قدرى مثلا جرأت داشتند، نصف شب، آخر شب سحر مجلس داشتند که اول اذان مثلا تمام بشود. همه ایران را از این فیض و از اینکه حتى ذکر مصیبتى بشود، ذکر حدیثى بشود محروم کردند. این جز این است که اسلحه در دست بىعقل بود؟ افاضل باید اسلحهدار باشند. اگر اسلحه در دست ناصالح باشد، آنوقت این مفاسد از آن پیدا مى شود و آن جنایاتى و کشتار عامى که در مسجد گوهرشاد واقع شد، دنبال آن علماى خراسان را گرفتند آوردند، به تهران حبس کردند، علماى بزرگ را حبس کردند و بعضىشان را هم محاکمه کردند و بعضىشان را هم کشتند. براى اینکه اسلحه در دست بىعقل بود. علماى اصفهان، علماى آذربایجان، اینها به مجرد اینکه کلمهاى گفتند، یک نهضتى کردند، اینها را گرفتند و تبعید کردند و بردند به جاهایى. علماى آذربایجان مدتها ظاهرا در سنقر بودند مرحوم حاج میرزا صادق آقا رحمة الله
نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 1 صفحه : 269