نام کتاب : حماسه حسینی 2 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 283
با این منطق با منطق دیگری قابل توجیه نیست . چطور ؟ اگر منطقش فقط
منطق دفاع میبود ، شب عاشورا که اصحابش را مرخص میکند ( به دلیلی که
عرض کردم ) و بیعت را بر میدارد تا آنها آگاهانه کار خودشان را انتخاب
بکنند ، بعد که آنها انتخاب میکنند باید اجازه ماندن به آنها ندهد و
بگوید شرعا جایز نیست که شما اینجا کشته شوید ، اینها مرا میخواهند
بکشند ، از من بیعت میخواهند ، من وظیفهام اینست که بیعت نکنم ، کشته
هم شدم ، شدم ، شما را که نمیخواهند بکشند ، شما چرا اینجا میمانید ؟
شرعا جایز نیست ، بروید .
نه ، اینجور نیست . در منطق ثائر و انقلابی ، در منطق کسی که مهاجم
است و میخواهد پیام خودش را با خون بنویسد ، هر چه که این موج بیشتر
وسعت و گسترش پیدا کند ، بهتر است ، چنانکه وقتی که یاران و خاندانش
اعلام آمادگی میکنند ، به آنها دعا میکند که خدا به همه شما خیر بدهد ،
خدا همه شما را اجر بدهد ، خدا . . .
چرا در شب عاشورا " حبیب بن مظاهر اسدی " را میفرستد که برو در
میان بنی اسد اگر میشود چند نفر را برایمان بیاور . مگر بنی اسد همهشان
چقدر بودند ؟ حالا گیرم حبیب رفت از بنی اسد صد نفر را آورد . اینها در
مقابل آن سی هزار نفر چه نقشی میتوانستند داشته باشند ؟ آیا میتوانستند
مثلا اوضاع را منقلب کنند ؟ ابدا . امام حسین میخواست در این منطق که
منطق هجوم و منطق شهید و منطق انقلاب است ، دامنه این قضیه گسترش پیدا
کند . اینکه خاندانش را هم آورد ، برای همین بود ، چون قسمتی از
نام کتاب : حماسه حسینی 2 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 283