نام کتاب : حق و باطل نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 174
جمله های بعدش یادم نیست ولی مضمونش این است :
ریاضت و زهد یک عارف عبارت است از ورزش دادن و آماده کردن قوای
توهم و تخیل و حسی خودش ، برای اینکه آن موقعی که میخواهد آئینه روح
خودش را در مقابل ملکوت بگیرد ، آنها ثقیل و مانع نباشند ، تا بتواند
رو به خدا بایستد این هم یک فلسفه زهد است .
حالا زهد با این فلسفه ها که ذکر کردم ، آیا زهد زنده است یا زهد مرده
؟ آن کسی که زاهد است برای اینکه میخواهد ایثار بکند ، آن کسی که زهد
میورزد برای اینکه میخواهد همدردی کرده باشد ، آن کسی که زهد میورزد برای
اینکه میبیند سطح زندگی اجتماعی پائین است یا برای اینکه میخواهد سبکبار
و سبکبال و آزاد مرد در اجتماع باشد آن کسی که زهد میورزد برای اینکه
میخواهد روح انسانیش آزاد باشد و بتواند با خدا خودش مناجات کند آیا
چنین زهدی انسان را زنده تر میکند یا مرده تر ؟ البته زنده تر میکند زهد
علیبن ابیطالب علیه السلام بر همین اساسها بود و به همین دلیل زنده ترین
و جنبنده ترین مرد دنیا بود علی علیه السلام زاهد بود و به حکم اینکه زاهد
بود شجاع بود ، شجاعت روحی داشت .
علی علیه السلام به حکم آنکه زاهد بود ، عادل بود و به حکم اینکه زاهد
بود ، عارف بود او زاهدی بود که در عین اینکه زاهد بود رهبر اجتماع
خودش بود .
پس این زاهدهائی که میبینیم مظهر زهدشان فقط این است که با کسی حرف
نزنند ، بکار کسی کار نداشته باشند ، سکوت کنند ، از این
نام کتاب : حق و باطل نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 174