نام کتاب : جاذبه و دافعه علی نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 20
در مثنوی ، دفتر دوم داستان شیرینی را آورده است :
حکیمی زاغی را دید که با لک لکی طرح دوستی ریخته با هم مینشینند و
باهم پرواز میکنند ! دو مرغ از دو نوع . زاغ نه قیافهاش و نه رنگش ، با
لک لک شباهتی ندارد . تعجب کرد که زاغ با لک لک چرا ؟ ! نزدیک آنها
رفت و دقت کرد دید هر دوتا لنگند .
آن حکیمی گفت دیدم هم تکی
در بیابان زاغ را با لک لکی
در عجب ماندم ، بجستم حالشان
تا چه قدر مشترک یابم نشان
چون شدم نزدیک و من حیران و دنگ
خود بدیدم هر دوان بودند لنگ
این یک پائی بودن ، دو نوع حیوان بیگانه را باهم انس داد . انسانها
نیز هیچگاه بدون جهت با یکدیگر رفیق و دوست نمیشوند کما اینکه هیچوقت
بدون جهت با یکدیگر دشمن نمیشوند .
به عقیده بعضی ریشه اصلی این جذب و دفعها نیاز و رفع نیاز است .
انسان موجودی نیازمند است و ذاتا محتاج آفریده شده ، با فعالیتهای پیگیر
خویش میکوشد تا خلاءهای خود را پر کند و حوائجش را برآورد و این نیز
امکان پذیر نیست بجز اینکه به دستهای بپیوندد و از جمعیتی رشته پیوند را
بگسلد تا بدینوسیله از دستهای بهره گیرد و از زیان دسته دیگر خود را
برهاند و ما هیچ گرایش و یا انزجاری را در وی نمیبینیم مگر اینکه از
شعور استخدامی او نضج
نام کتاب : جاذبه و دافعه علی نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 20