نام کتاب : توحید نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 44
بچه که به دنیا میآید به حکم یک غریزه اصیل گردنش را کج میکند ،
لبهایش حرکت میکند ، در جستجوی پستان است ، پستانی که او را از راه
فکر و عقل و حس یعنی تجربه و آزمایش نشناخته ، اصلا تا حالا با آن تماس
نداشته ولی غریزه آن را میکشاند ، خودش هم نمیداند ، کشیده میشود بدون
اینکه خودش بفهمد که به کجا کشیده میشود و چرا کشیده میشود .
خوب ، این یک راه است که ما این را خیلی به طور اختصار شرح دادیم و
اگر بنا بشود اینها نوشته شود خیلی باید به تفصیل بیشتر نوشته شود و به
نظر من همین مقدار کافی است .
راه علمی یا شبه فلسفی
اما آن راههای دیگر . یک راه را ما عرض کردیم راه علمی است ولی
گفتیم شبه فلسفی . راه علمی که علمی محض بخواهد باشد ، برخلاف نظریه
بسیاری از افراد محال است که بتواند خدا را به انسان معرفی کند . یعنی
چه ؟ یعنی راهی که علم به طور مستقیم بخواهد خدا را به انسان نشان بدهد [
وجود ندارد ] ، چرا ؟ چون علم کارش این است که پدیدههای عالم را به
انسان مینمایاند ، یعنی باید شیء کوچک باشد تا علم بتواند آن را نشان
بدهد . علم میتواند یک عنصر از عنصرهای طبیعت را برای انسان کشف کند .
علم میتواند مثلا برای انسان یک ستاره در منظومه شمسی کشف و پیدا کند ،
اما علم [1] هرگز به طور مستقیم نمیتواند خدا را به انسان نشان بدهد .
اگر یک چیزی این جور محاط علم و تجربه و آزمایش دربیاید ، این نمیتواند
خدا باشد ، کمااینکه نمیتواند روح باشد ، کمااینکه نمیتواند زمان باشد ،
یعنی این اموری که محدود به یک حد معینی نیست ، از حدود تجربه و
آزمایش خارج است . بله ، علم به طور کمک و معاون و غیرمستقیم میتواند
خدا را نشان بدهد و بسیار معاون و کمک خوبی است . به چه شکل ؟
همانجاست که باز باید [ علم ] با فلسفه یعنی با عقل دست به دست یکدیگر
بدهند . چطور ؟ این راه ، شناختن خدا از طریق مخلوقات است یعنی از طریق
موجودات و واقعیاتی که ما مستقیم با آنها در تماس هستیم . این دیگر به
حس
[1] مقصود ما از علم ، تجربه و آزمایش و مشاهده و از این قبیل است .
نام کتاب : توحید نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 44