نام کتاب : توحید نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 218
میگوید من وجود ذات کامل را منکر نیستم اما اینکه شما او را تصور
میکنید و بعد وجودش را اثبات میکنید ، این حرف حرف درستی نیست . این
را هم عرض کنم که این برهان وجودی که این آقایان آوردهاند ، خیلی حرف
بیپایهای است .
اصالت وجود
حکمای ما از راه دیگری وارد شدهاند و آن راه بکلی غیر از این راههاست
. آنها یک مطلبی را به ثبوت رسانیدهاند که این مطلب صد درصد در دوره
اسلامی مستحدث است و حتی متعلق به بعد از دوره ابن سیناست تا دوره ابن
سینا هم نبوده است و به نام " اصالت وجود " معروف است . " اصالت
وجود " در مقابل " اعتباریت ماهیت " است [1] که خود این هم البته
مسألهای مفصل و طولانی است .
ما در اصول فلسفه ثابت کردهایم که برخلاف آنچه که معروف است و خیلی
از افراد گمان میکنند که مسأله " اصالت وجود " یک مسأله قدیمی و کهن
است ، این طور نیست . صدرالمتألهین همیشه دأبش این است که وقتی مطلبی
را اثبات میکند ، میگردد بلکه از گوشه و کنار حرف افرادی ، قراینی از
حرفهای بزرگان به وجود آورد که [ نشان دهد ] آنها هم این حرف را گفتهاند
. برای اینکه خودش را از تنهایی خارج کند و دیگران حرفش را قبول کنند
کوشش میکند که از گوشه و کنار حرفهای دیگران شواهدی بیاورد . چون اغلب
اینطور است که سخن کسی را که حرف تازه میگوید قبول نمیکنند . لذا
میگوید بزرگان پیشین هم نظر به همین حرف داشتهاند . بعدها برای دیگران
این تخیل پیدا شده که شاید اصلا مساله " اصالت وجود " به همین شکل مطرح
بوده است . نه اینکه من بخواهم بگویم قبلیها اصالت وجودی نبودهاند ، [
بلکه ] اصلا قبل از اواخر قرن دهم و اوایل قرن یازدهم هجری ، مسألهای به
نام " اصالت وجود " و " اصالت ماهیت " مطرح نبوده است . شما اگر
در تمام کتابهای ابن سینا که یک فیلسوف بزرگ درجه اول است از اول تا
به آخر بگردید ، نه کلمه " اصالت وجود " و نه کلمه " اصالت ماهیت
" و نه یک کلمه دیگری که مفید این معناها باشد ، پیدا نمیکنید و اصلا
این مسأله مطرح نیست . آن چیزی هم که ملاصدرا میگوید این است که
[1] [ نه به این معنی که ایندو ضد یکدیگرند ، بلکه به این معنی که
مستلزم یکدیگرند ] .
نام کتاب : توحید نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 218