نام کتاب : توحید نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 142
بدون آن اختراعی صورت نخواهد گرفت ، بایستی کاملا در عالم شعور باطنی و
ناخودآگاهی انجام میگیرد . زیرا که شعور یا ضمیر به خود ما آن را مجملا
دریافت میکند و تشخیص و تمیز آن را بایستی برعهده ضمیر نابه خود دانست
، چونکه در این عمل انتخاب ، قوه ادراک و ذوق و تمیز لازم است و اینها
از مختصات ضمیر نابه خود میباشند ، و بالعکس موقعی که احتیاج به قواعد
و قوانین عادی و موجود جهت شرح و بیان آن مدرکات باطنی پیدا میکنیم ،
آن وقت است که ضمیر به خود و شعور ما دخالت میکند " .
به هر حال این موضوع که موضوع " اشراق و الهام " است ، خودش یک
بحثی است ، لابد شنیدهاید که از قدیم الایام میگویند در میان فلاسفه هم دو
مکتب وجود داشته است : مکتب " مشاء " و مکتب " اشراق " . اینها
از نظر لغت در مقابل همدیگر نیستند . ارسطو و افلاطون با یکدیگر اختلاف
مشرب داشتند . ارسطو بیشتر متکی بود به تجسس ، همین تجسسات علمی یا
قیاسی یا تجربی ، و افلاطون بیشتر روی همین الهامات و اشراقات تکیه
داشت و میگفت ذهن و نفس را باید تربیت کرد و آماده این جور اشراقات
و الهامات نمود . روی همین حساب به آنها میگویند " اشراقی " ها .
ارسطو رسمش این بوده که در حالی که راه میرفته تعلیماتش را میداده است
، ( لذا به پیروان او ) میگویند " مشائین " یعنی راهروندگان .
" الهام " در عالم اسلام
در عالم اسلام هم همین دو روش وجود داشته است . غیر از فلاسفه اشراقی ،
عرفا شدیدا دنبال این راه میروند و آن را تأیید میکنند . ما حالا به حرف
آنها کار نداریم . میخواهیم ببینیم آیا در قرآن و حدیث مطلبی در این
زمینهها هست که ممکن است کسی علمی داشته باشد که آن علم ، علم اشراقی
باشد نه علم کسبی و تجسسی ؟ یک اصطلاحی اخیرا شایع شده است ، میگویند "
علم لدنی " . " علم لدنی " یعنی چه ؟ کلمه " لدنی " یعنی چه ؟ این
اصطلاح از آن آیه قرآن که در داستان موسی و عبد صالح است [ گرفته شده
است ] . در آنجا دارد موسی با رفیق خودش که راه افتادند بروند
نام کتاب : توحید نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 142