نام کتاب : اسلام و مقتضیات زمان 1 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 276
نکنید . اینجا باید توضیح بدهم :
ما یک سلسله امور داریم که به آنها آداب میگویند و یک سلسله امور
دیگر داریم که به آنها اخلاق میگویند . اخلاق غیر از آداب است . اگر
مقصود گوینده از این جمله این باشد که : لا تخلقوا اولادکم باخلاقکم
فرزندانتان را به اخلاق خودتان متخلق نکنید ، غلط است . ممکن است معنای
این جمله این باشد : لاتؤدبوا اولادکم بادابکم به فرزندانتان آداب خودتان
را نیاموزید بلکه حساب آداب آینده را بکنید . پس ما باید فرق بین اخلاق
و آداب را بدانیم . اخلاق مربوط است به خود انسان ، یعنی مربوط است به
اینکه انسان به غرائز خودش یعنی به طبیعت خودش چه نظامی بدهد ، خودش
را چگونه بسازد . نظام دادن به غرائز را اخلاق میگویند . انسان دارای
غرائز مختلفی است . علمای قدیم میگفتند در انسان سه قوه اصلی هست ( و
گاهی چهار تا ) یکی قوه عاقله ( قوه عقل ) ، دیگر قوه شهوانی ( مقصود
تنها شهوت جنسی نیست ) و سوم قوه غضبیه . اینطور دسته بندی کرده بودند
که قوه شهوانی کارش جلب منافع است ، انسان را وادار میکند که منافع
خودش را طلب بکند . قوه دیگر که غضبیه باشد ( مقصود غضب و خشم به
معنای خاص نیست ) قوه دفع است ، نیروئی است که بطور خودکار انسان را
وادار میکند که چیزهائی را که برای خودش بد و مضر تشخیص میدهد دفع بکند
. همینطور که در جسم انسان قوه دفع هست در روحش هم هست . انسان وقتی
غذا میخورد ، آن را میجود ، غذا وارد معده میشود و پس از هضم وارد
رودهها شده و سپس از جدار رودهها جذب میشود ، ولی یک
نام کتاب : اسلام و مقتضیات زمان 1 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 276