نام کتاب : گفتارهای معنوی نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 254
هم عقیده و هم مقصد . آنوقت ابا عبدالله مطالبی را برای آنها ذکر کرد .
فرمود : حالا که کار به این مرحله رسید ، من وقایع فردا را اجمالا به شما
بگویم : حتی یک نفر از شما هم فردا زنده باقی نخواهد ماند . ابا عبدالله
در روز عاشورا افتخاری به اصحاب خودش داد ، پاداشی به اصحاب خودش داد
که این پاداش برای همیشه در تاریخ ثبت شد . در آن لحظات آخر است .
همه شهید شدهاند . دیگر مردی جز زین العابدین که بیمار ومریض است و در
خیمهای افتاده است ، باقی نیست . حسین است و یک دنیا دشمن . وسط معر
که تنها ایستاده است . نگاه میکند ، جز بدنهای قلم قلم شده این اصحاب
کسی را نمیبیند . جملههایی میگوید که معنایش اینست : من زندهای در روی
زمین جز این بدنهای قلم قلم شده نمیبینم . گفت :
مرده دلانند بروی زمین
بهرچه با مرده شوم همنشین
آنها که در زیر این خاک هستند یا روی خاک افتادهاند ، زندهاند . حسین
بن علی در حالی که دارد استنصار میکند ویاری میخواهد ، ازتنها زندههایی
کهمیبیند کمک میخواهد . آن زنده ها چه کسانی هستند ؟ همین بدنهای قلم
قلم شده . فریاد میکشد : « یا ابطال الصفا و یا فرسان الهیجاء » ای
شجاعان با صفا و با وفا و ای مردان کارزار و ای شیران بیشه شجاعت !
« قوموا عن نومتکم ایها الکرام و امنعوا عن حرم الرسول العتاش » ای
بزرگزادگان ! از این خواب سنگین بپاخیزید ، حرکت کنید . مگر نمیدانید
این دونهای پست و کثیف قصد دارند به حرم پیغمبر شما حمله کنند .
بخوابید ، بخوابید ، حق دارید ، حق دارید . من میدانم که میان بدنها و
سرهای مقدس شما جدایی افتاده
نام کتاب : گفتارهای معنوی نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 254