نام کتاب : گفتارهای معنوی نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 248
تا اینکه یکی از مسلمین به بالین او رسید . گفت مرحبا ، تبریک میگویم
به تو که فی سبیل الله مجاهده کردی والان داری شهید فی سبیل الله از بین
میروی . گفت : من این حرفها سرم نمیشود . فی سبیل الله وشهید فی سبیل
الله سرم نمیشود . من دیدم مردم مدینه ومردم مکه دارند با همدیگر میجنگند
، این طرف مردم مدینه هستند و آن طرف مردم مکه ، تعصب و طنی و همشهری
گری مرا وادار کرد که چنین کنم . این حرفهایی که تو میگویی من سرم نمیشود
. من به خاطر تعصب وطن وتعصب ملی گری و تعصب همشهری گری این کار را
کردم . بعد هم چون دید از درد رنج میبرد ، گفت من طاقت ندارم این دردها
را تحمل بکنم . به زحمت از جا حرکت کرد و سر شمشیرش راگذاشت روی
قلبش و یک فشار داد ، خودکشی هم کرد . تازه فهمیدند که چرا پیغمبر
اعتنایی نکرد . چون جهاد باید جهاد فی سبیل الله باشد ، هجرت باید هجرت
فی سبیل الله باشد . یعنی هجرت مسافرت ظاهری با سلوک الی الله هر دو
توأمباشد . هم مهاجر باشد و هم عارف سالک . هر دو را اسلام با هم
میخواهد .
این آیه ، هر دو را با یکدیگر ذکر میکند : « و من یخرج من بیته مهاجرا
الی الله و رسوله »یعنی در آن واحد دو هجرت بکند : هجرت جسمی و هجرت
روحی . جسمش از شهری به شهر دیگری منتقل بشود و روحش ازمرحله انانیت
ومنیت به مرحله اخلاص ترقی کند و بالا برود . اینچنین مهاجری را قرآن
میگوید : فقد و قع اجره علی الله . یک تعبیر خیلی عالی است : اجر این
را دیگر از خدا بخواهید ، عهدهدار اجر این ، خداست . این تعبیر که
عهدهدار اجر این خداست ، یعنی
نام کتاب : گفتارهای معنوی نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 248