responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فلسفه تاریخ 1 نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 1  صفحه : 247
خورشید جریان پیدا می‌کنند ، یعنی اگر از میان مردمی غروب کند همانگاه از میان مردم دیگر طلوع می‌کند . « من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتی الله‌ بقوم یحبهم و یحبونه » [1] . غروب نمی‌کند ولی از اینها غروب می‌کند یک وقت حساب قرآن است که آیا قرآن غروب می‌کند یا نمی‌کند ؟ نه ، قرآن‌ غروب نمی‌کند ولی یکوقت صحبت جامعه است جامعه ای که می‌بایست از پرتو آن استفاده کند منحط می‌شود و از بین می‌رود فرهنگ بشری ، فرهنگ انسانی ، خود یک امری است علل این را هم ذکر می‌کنند که چرا یک جامعه این حالت‌ را پیدا می‌کند که وقتی به حالت رشد و کمال می‌رسد [ انحطاط پیدا می‌کند ] حتی توین بی معتقد است که طبیعتا باید اینطور باشد ، گو اینکه می‌گوید می‌توان جلوی آن را گرفت .
بحثی است که وقتی جامعه به یک مرحله از کمال رسید عوامل انحطاط نه‌ عوامل ضدش که می‌خواهد از درونش یک جامعه دیگر بیرون بیاید عامل پیری و فرسودگی از درون خودش پیدا می‌شود ، جامعه را پیر و فرسوده می‌کند و به‌ انحطاط می‌کشاند ، آیا این عوامل انحطاط ، جبری است یعنی جلویش را نمی‌شود گرفت ، مثل پیری در گیاهان و حیوانات که جلویش را نمی‌شود گرفت‌ ، فقط می‌شود آن را کمی عقب انداخت و عمرش را قدری زیادتر کرد ولی‌ ²ما جعلنا لبشر من قبلک الخلدغ [2] هیچ بشری مخلد نیست ، آیا هیچ جامعه‌ ای هم مخلد نیست ؟ یا نه ، می‌شود جلو اینها را گرفت ؟ توین بی می‌گوید می‌شود جلو اینها را گرفت ، یعنی جامعه را می‌شود نو به نو کرد ، عوامل‌ کهنگی و فرسودگی می‌آید ، جامعه را نو کرد و نو کرد و نگذاشت هیچگاه به‌ انحطاط کشیده شود به هر حال اینها هیچکدام با نظر مارکسیستها جور در نمی‌آید .


[1] مائده / . 54 [2] انبیاء / . 34

نام کتاب : فلسفه تاریخ 1 نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 1  صفحه : 247
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست