نام کتاب : فلسفه اخلاق نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 72
بسیار دشواری است . میگوید قبول دارم دشوار است ، ولی تنها راه صعود به
ملکوت همین است که انسان راه کمال را انتخاب کند نه راه سعادت را .
اینجا یک ایراد خیلی واضحی هست به جناب کانت که این که سخن از
انتهاء به ملکوت میگویی ، آیا انسان وقتی به ملکوت اعلی برسد سعادتمند
است یا شقاوتمند ؟ آیا کمال که انسان را به ملکوت میرساند ، به سعادت
میرساند یا به شقاوت ؟ ناچار میگوید به سعادت از اینجا معلوم میشود آن
سعادتی که او میگوید ، سعادت حسی است یعنی خوشی مادی دنیوی ، والا اساسا
نمیشود سعادت را از کمال جدا کرد ، و همچنانکه بوعلی و امثال او گفته
اند ، سعادت و کمال غیر قابل انفکاک اند کانت هم در آخر امر نتوانست
ایندو را از هم جدا بکند برای اینکه حرفش را توجیه بکنیم باید بگوییم
مقصود او از " سعادت " آن چیزی است که قدمای ما آن را سعادت حسی
مینامند آنها هم قائل به دو سعادتند : سعادت حسی و سعادت غیر حسی .
وجدان و اثبات اختیار انسان
کانت - همانطور که عرض کردم - محور فلسفه اش وجدان اخلاقی است او
درباب عقل نظری یعنی در آنچه که ما اسمش را میگذاریم " فلسفه و حکمت
الهی " هر چه کاوش کرده آخرش به شک رسیده یعنی به جایی نرسیده ، ولی
وقتی آمده به عالم اخلاق ، به نظرش رسیده که در اینجا مفتاح همه چیز را
کشف کرده است : مفتاح مذهب را
نام کتاب : فلسفه اخلاق نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 72