نام کتاب : فلسفه اخلاق نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 55
اثمها ، گناهها و کارهای دشمنی خیز همکاری نکنید ، مردی به نام وابصه آمد
خدمت رسول اکرم و گفت : یا رسول الله ! سؤالی دارم فرمود : من بگویم
سؤال تو چیست ؟ بفرمایید آمده ای که بر و تقوا ، و همچنین اثم و عدوان
را برایت تعریف بکنم گفت : بله یا رسول الله ! برای همین آمده ام
نوشته اند پیغمبر انگشتانشان را این جور کردند [1] زدند به سینه وابصه
و فرمودند : یا « وابصة ! استفت قلبک ، استفت قلبک ، استفت قلبک »
[2] این استفتاء را از دل خودت بکن ، از قلبت استفتاء کن یعنی خدا
این شناخت را به صورت یک الهام به قلب هر بشری الهام فرموده است این
شعر مولوی که : " گفت پیغمبر که « استفتوا القلوب » " همین حدیث را
بیان میکند .
یا آیه دیگر قرآن میفرماید : « و اوحینا الیهم فعل الخیرات »[3] .
در تفسیر المیزان استنباط خیلی شیرینی دارند ، میفرمایند نفرمود : و
اوحینا الیهم ان افعلوا الخیرات وحی کردیم که کارهای خیر را انجام دهند
اگر این جور بود همین وحی عادی میشد ، یعنی به آنها دستور دادیم ولی
میفرماید : « و اوحینا الیهم فعل الخیرات »خود کار را وحی کردیم ، یعنی
خود کار را به آنها الهام کردیم .
نظر کانت
در دنیا بوده اند کسانی ، در مشرق و مغرب ، در مشرق اسلامی
[1] [ در جلد پنجم " المیزان " صفحه 190 آمده است که وابصه گفت :
پیغمبر سه انگشت خود را جمع کرد و . . . ] .
[2] محجة البیضاء ، ج 1 ص . 58
[3] سوره انبیاء ، آیه . 73
نام کتاب : فلسفه اخلاق نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 55