نام کتاب : فلسفه اخلاق نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 322
بگیرد ، اخلاق حکم میکند که هم کارتر اخلاقی باشد چون رقیب گردن کلفتی مثل
او دارد ، و هم برژنف اخلاقی باشد چون رقیب گردن کلفتی مثل این دارد ،
ولی هر دوی اینها در مقابل ملل ضعیف ، هیچ وقت اخلاق اقتضا نمیکند که [
اخلاقی باشند ] چون میدانند که ملل ضعیف تا صد سال دیگر هم قدرت ندارند
[ منافع آنها را بگیرند ] بلکه از اول نمیگذارند اینها قدرت پیدا کنند ،
و بنابراین اطمینان خاطر کامل پیدا میکنند ، و در این صورت این اخلاقهای
بر اساس منفعت مثل اخلاق راسل به چه کار میآید ؟ ! اصلا اخلاق برای این
است که جلوی قدرتمند را در کمال قدرت بگیرد : « اولی الناس بالعفو
اقدر هم علی العقوبة » [1] ، آن که بیشتر قدرت دارد ، به او بیشتر
تلقین بکند به عفو و گذشت و غیره والا اخلاقی که بر اساس منافع باشد ،
پایه دومش هم تساوی قدرتهاست ، یعنی فقط بر فرض تساوی قدرتها کارگر
است من وقتی که در برابر رقیبی که لااقل به اندازه خودم قدرت و زور دارد
قرار بگیرم هیچ وقت آهنگ کشتن او را نمیکنم چون او هم ممکن است آهنگ
کشتن مرا بکند اگر صدی پنجاه احتمال میدهم که او را میکشم ، صدی پنجاه هم
احتمال میدهم کشته بشوم ، بدیهی است نمیکنم یا مثل داستان آن مرد اداری
و دوستش که در آخر گفت : پس بهتر است هر دومان مواظب همدیگر باشیم
در جایی که دو نفر از نظر قدرت متساوی باشند همین طور است اما اگر
متساوی نبودند دیگر اخلاق وجود ندارد بنابراین این اخلاق هم اخلاق نیست ،
انکار اخلاق است در واقع فلسفه راسل معنایش این است : اخلاق را رها کنید
چون اخلاق مساوی است با ارزش داشتن ، قد است ، و چیزی ما فوق منافع و
مافوق حیوانیت اخلاق یعنی انسانیت ، و انسانیت یعنی ارزشی مافوق
حیوانیت ، و کاری مافوق منافع معنی حرف راسل این است که اخلاق ، اساسی
ندارد ، ولی آن نتیجه ای را که شما از اخلاق میتوانید بگیرید از تعلیم هم
1 - نهج البلاغه ، حکمت . 49
نام کتاب : فلسفه اخلاق نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 322