نام کتاب : فطرت نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 90
زمینه نیز در انسان وجود دارد ، زمینه چیزی که آن را معمولا " عشق "
مینامند . در زبان عربی میگویند کلمه " عشق " در اصل از ماده " عشقه
" است ، و " عشقه " نام گیاهی است که در فارسی به آن " پیچک "
میگویند که به هر چیز برسد دور آن میپیچد ، مثلا وقتی به یک گیاه دیگر
میرسد دور آن چنان میپیچد که آن را تقریبا محدود و محصور میکند و در
اختیار خودش قرار میدهد . یکچنین حالتی [ در انسان پیدا میشود ] و اثرش
این است که بر خلاف محبت عادی انسان را از حال عادی خارج میکند ، خواب
و خوراک را از او میگیرد ، توجه را منحصر به همان معشوق میکند ، یعنی
یک نوع توحد و تأحد و یگانگی در او به وجود میآورد ، یعنی او را از همه
چیز میبرد و تنها به یک چیز متوجه میکند به طوری که همه چیزش او میشود
، یک چنین محبت شدیدی .
در حیوانات چنین حالتی مشاهده نشده است . در حیوانات ، علائق حداکثر
در حدود علائقی است که انسانها به فرزندانشان دارند . یا همسرها به
همسرها دارند . اگر غیرت دارند ، اگر تعصب دارند ، هر چه که نسبت به
اینها دارند ، در حیوانات هم کم و بیش پیدا میشود . ولی این حالت به
این شکل ، مخصوص انسان است . اینکه اصلا ماهیت این حالت چیست ، خود
یکی از موضوعات فلسفه شده است . بوعلی سینا رساله مخصوصی دارد در "
عشق " . همچنین ملاصدرا در کتاب اسفار در بخش الهیات ، صفحات زیادی
حدود چهل صفحه را اختصاص داده است به تفسیر ماهیت عشق که این حالت
چیست که در انسانها پیدا میشود ، کما اینکه امروز هم مسأله عشق در "
روانکاوی " تحلیل میشود که واقعا ماهیت این حالت در انسانها چیست ؟
نام کتاب : فطرت نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 90