نام کتاب : فطرت نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 43
دنیاست قدر مسلم اعتقاد به معاد یک امر فطری نیست ، اما اگر تصورمان
از معاد این باشد که واقعیت و حقیقتش بازگشت به خداست ، آن وقت یک
امری میشود مربوط به رابطه انسان و خدا ، که این را میتوانیم در محلش
بحث کنیم که این ، امری فطری است .
آیا وجدان کردن دلیل فطری بودن است ؟
سؤال دیگری مطرح شده است که :
آیا در اثبات وجود فطرت برای انسان ، به همین اکتفا میکنیم که
فطریات را در خودمان مییابیم ، و یا استدلال دیگری هست ؟ چون در صورت
اول ، غرائز ، هوسها و فطریات کاملا قابل تداخلاند و تکیه بر تفاوتهای
اصطلاحی و لفظی ، کافی نیست و خلاصه مرز دقیقتر فطرت و غریزه در انسان
چیست ؟ و آیا این مرزها قراردادی است ( مثلا تقسیمشان به خودآگاه و
ناخودآگاه ) یا واقعی است ؟
این در واقع دو سؤال در طول یکدیگر است . میگویند آیا برای اثبات
فطری بودن یک امر به همین جهت اکتفا میکنیم که " ما آن امر را در خود
مییابیم " ؟ جواب این است که اولا ما هنوز در مقام اثبات فطری بودن و
یا علائم فطری بودن یک امر برنیامدهایم و بعد درباره آن صحبت میکنیم ،
ثانیا فرضا چنین چیزی باشد ، این یک چیز عجیبی نیست که یک امری برای
ما فطری باشد و دلیل ما بر فطری بودنش این باشد که خود فطری بودنش را
در ضمیر خودمان مییابیم . این نظیر آن است که ما یک سلسله بدیهیات
اولیه داریم ، مثلا میگوییم اینکه " کل از جزء بزرگتر است و محال است
که جزء
نام کتاب : فطرت نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 43