نام کتاب : فطرت نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 210
آیا دین مولود جهل است ؟
از آن بالاتر منطق کسانی است که دین را صرفا معلول جهل افراد میدانستند
و جنبه روانشناسانه به قضیه میدادند و نویسنده مقاله هم ایراد گرفت ،
گفت اگر اینجور است باید همین قدر که مردم عالم شدند دین خود به خود
منتفی شود . مقایسه کنید : هر معتقدی غیر دین در گذشته که مولود جهالت
مردم بوده است ، صرف اینکه علم آمده درست همان طور که با آمدن چراغ ،
ظلمت از بین میرود خود به خود از بین رفته است . مطابق این نظریه باید
کاملا به موازات پیشرفت علم ، دین منتفی بشود ، یعنی در میان طبقات
علما نباید دینداری وجود داشته باشد ، در صورتی که گویا خود راسل است که
میگوید ما میبینیم که در میان طبقه جاهل ، هم بی دین هست و هم دیندار ،
[1] در طبقه علما نیز هم دیندار داریم و هم بی دین ، و بلکه شاید آن
عالمترین عالمها در هر زمانی حتی در زمان ما میبینیم او خودش دین دارد .
روی منطق اینها اصلا محال است که اینشتین یک آدم معتقد به دین و مذهب
باشد ، یا ماکس پلانک یا ویلیام جیمز یا برکسون یا داروین و امثال اینها
که دانشمندان درجه یک به شمار میروند . در کتاب داروینیسم ( بهزاد )
مینویسد که علیرغم تکفیرهای شدیدی که کلیسا از او کرد تا آخر عمر به خدای
[1] همین جهال و داش مشتیهای خودمان ، اینهایی که جز عربده کشیدن چیزی
سرشان نمیشود ، آیا در میان اینها دیندار بیشتر است یا بی دین ؟ هم
دیندار دارند و هم بی دین .
نام کتاب : فطرت نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 210