نام کتاب : سیری در نهج البلاغه نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 194
باز کردن چشم است برای دیدن ، حکمت برای اندیشیدن است و موعظه برای به
خود آمدن ، حکمت زبان عقل است و موعظه پیام روح . از اینرو شخصیت
گوینده در موعظه نقش اساسی دارد ، بر خلاف حکمت . در حکمت روحها
بیگانه وار با هم سخن میگویند و در موعظه حالتی شبیه جریان برق که یک
طرف آن گوینده است ، و طرف دیگر شنونده به وجود میآید و از این رو در
اینگونه از سخن است که
" اگر از جان برون آید نشیند لاجرم بر دل "
، و گرنه از گوش شنونده تجاوز نمیکند . درباره سخنان موعظهای گفته شده
است : " الکلام اذا خرج من القلب دخل فی القلب و اذا خرج من اللسان لم
یتجاوز الاذان" سخن اگر از دل برون آید و پیام روح باشد در دل نفوذ میکند
اما اگر پیام روح نباشد و صرفا صنعت لفظی باشد از گوشها آنطرفتر نمیرود.
موعظه و خطابه
موعظه با خطابه نیز متفاوت است ، سر و کار خطابه نیز با احساسات
است اما خطابه برای تهییج و بیتات کردن احساسات است و موعظه برای رام
ساختن و تحت تسلط در آوردن ، خطابه آنجا به کار آید که احساسات خمود و
راکد است و موعظه آنجا ضرورت پیدا میکند که شهوات و احساسات خود
سرانه عمل میکنند . خطابه احساسات غیرت ، حمیت ، حمایت ، سلحشوری ،
عصبیت ، برتری طلبی ، عزت طلبی ، مردانگی ، شرافت ، کرامت ، نیکوکاری
و خدمت را به جوش میآورد و پشت سر خود
نام کتاب : سیری در نهج البلاغه نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 194