نام کتاب : سیری در سیره نبوی نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 237
ثانیا الان پول همراهم نیست ، اجازه بده بروم . میگوید یک قدم نمیگذارم
آن طرف بروی . ( پیغمبر هم میخواهد برود برای نماز شرکت کند ) همین جا
باید پول من را بدهی و دین مرا بپردازی . هر چه پیغمبر با او نرمش نشان
میدهد او بیشتر خشونت میورزد تا آنجا که با پیغمبر گلاویز میشود و ردای
پیغمبر را لوله میکند ، دور گردن ایشان میپیچد و میکشد که اثر قرمزیش در
گردن پیغمبر ظاهر میشود . مسلمین میآیند که چرا پیغمبر دیر کرد ، میبینند
یک یهودی چنین ادعایی دارد . میخواهند خشونت کنند ، پیغمبر میگوید کاری
نداشته باشید من خودم میدانم با رفیقم چه بکنم . آنقدر نرمش نشان میدهد
که یهودی همان جا میگوید : اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انک رسول الله
و میگوید تو با چنین قدرتی که داری اینهمه تحمل [ نشان میدهی ؟ ! ] این
تحمل ، تحمل یک فرد عادی نیست ، پیغمبرانه است .
ظاهرا در فتح مکه است : زنی از اشراف قریش دزدی کرده است . به حکم
قانون اسلام دست دزد باید بریده شود . وقتی قضیه ثابت و مسلم شد و زن
اقرار کرد که دزدی کردهام ، میبایست حکم درباره او اجرا میشد . اینجا
بود که توصیهها و وساطتها شروع شد . یکی گفت : یا رسول الله ! اگر میشود
از مجازات صرف نظر کنید ، این زن دختر فلان شخص است که میدانید چقدر
محترم است ، آبروی یک فامیل محترم از بین میرود . پدرش آمد ، برادرش
آمد ، دیگری آمد که آبروی یک فامیل محترم از بین میرود . هر چه گفتند ،
فرمود : محال ممتنع است ، آیا میگوئید من قانون اسلام را معطل کنم ؟ !
اگر همین زن یک زن بی کس میبود و وابسته به
نام کتاب : سیری در سیره نبوی نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 237