نام کتاب : مساله شناخت نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 101
ویژگی دوم شناخت حسی این است که شناخت حسی ، ظاهری است ، عمقی
نیست ، ظواهر را میبیند : چشم رنگها و حجمها را میبیند ، گوش آوازها را
میشنود ، . . . ولی عمقی نیست که به ماهیت اشیاء بتواند پی ببرد و
روابط درونی اشیاء را درک کند . شناخت حسی نمیتواند به رابطه علیت و
معلولیت ، ضرورت حاکم میان علت و معلول که وقتی علت هست به حکم
ضرورت معلول باید وجود داشته باشد ، پی ببرد . یعنی انسان ظواهر را
میشناسد بدون اینکه بتواند با حواس خود به روابط و عمق پدیدهها و به
ذاتها و جوهرها و باطنها پی ببرد . ولی انسان به بواطن هم میرسد که
مثالهایش را عرض خواهم کرد .
مشخص دیگر شناخت حسی این است که شناخت حسی ، حالی است ، یعنی به
زمان حال تعلق دارد ، نه به گذشته و نه به آینده ، چون انسان با حواس
خودش فقط اشیاء زمان حاضر را احساس میکند . انسان با چشم خودش حوادثی
را که قبل از تولد او وجود داشته است نمیبیند ، [1] و آینده را نیز
نمیتواند با حواس ظاهری خود احساس کند ، با چشم ، بالفعل ببیند ، با
گوش بشنود یا با شامه خود استشمام کند . شناخت حسی ، حالی است ، پس
به گذشته و آینده تعلق نمیگیرد .
خصوصیت چهارم شناخت حسی این است که این نوع شناخت ، منطقهای است ،
یعنی محدود به منطقه خاصی است . انسان یا حیوان ، در هر منطقه و جوی که
هست اشیاء همان منطقه و
[1] نگوئید فیلمش را میبیند . فیلم مربوط به این زمان است ، فیلم را
میبیند ، خود او را که نمیبیند .
نام کتاب : مساله شناخت نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 101