نام کتاب : سیری در سیره ائمه اطهار نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 134
شویم . بعد گفت : ایها الناس ! همه تان میدانید که " ان ابنی هذا هو
المهدی " مهدی امت همین پسر من است ، همه تان بیایید با او بیعت کنید
. اینجا بود که منصور گفت : " نه به عنوان مهدی امت ، به عقیده من هم
آن کسی که زمینه بهتر دارد همین جوان است . راست میگوید بیائید با او
بیعت کنید " . همه گفتند راست میگوید و قبول کردند که با محمد بیعت
کنند و بیعت کردند . بعد که همه شان با او بیعت کردند فرستادند دنبال
امام جعفر صادق [1] . وقتی که حضرت صادق وارد شد ، همان عبدالله محض
که مجلس را اداره میکرد ، از جا بلند شد و حضرت را پهلوی خودش نشاند و
بعد همان سخنی را که قبلا گفته بود تکرار کرد که اوضاع چنین است و همه
تان میدانید که این پسر من مهدی امت است ، دیگران بیعت کردند ، شما هم
بیا با مهدی امت بیعت کن . « فقال جعفر : لا تفعلوا » . امام جعفر صادق
گفت : نه ، این کار را نکنید . « فان هذا الامر لم یات بعد ، ان کنت
تری ( یعنی عبدالله ) ان ابنک هذا هو المهدی فلیس به و لا هذا اوانه » .
آن مسئله مهدی امت که پیغمبر خبر داده ، حالا وقتش نیست . عبدالله ! تو
هم اگر خیال میکنی این پسر تو مهدی امت است ، اشتباه میکنی . این پسر
تو مهدی امت نیست ، و اکنون نیز وقت آن مسئله نیست . « و ان کنت
انما ترید ان تخرجه غضبا لله و لیأمر بالمعروف و ینه عن المنکر فانا و
الله لا ندعک فانت شیخنا و نبایع ابنک فی الامر » . حضرت وضع
[1] ابوالفرج میگوید بعضی از راویها اینطور نقل کردهاند که در اینجا
عبدالله گفت : نه ، دنبال جعفر نفرستید زیرا اگر او بیاید موافقت
نمیکند واین وضع را به هم میزند ، ولی دیگران گفتند : نه ، بفرستید ، و
بالاخره فرستادند ، وبعضی گفتهاند عبدالله چنین حرفی نزد .
نام کتاب : سیری در سیره ائمه اطهار نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 134