نام کتاب : سیری در سیره ائمه اطهار نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 128
آمد به خانه حضرت صادق . حضرت صادق هم خیلی احترامش کرد ( او از بنی
اعمام امام بود ) . حضرت میدانست قضیه از چه قرار است ، فرمود گویا
خبر تازهای است . گفت : بله ، تازهای که به وصف نمیگنجد ( نعم ، هواجل
من ان یوصف ) این نامه ابوسلمه است که برای من آمده ، نوشته است همه
شیعیان ما در خراسان آماده هستند برای اینکه امر خلافت و ولایت به مابر
گردد ، و از من خواسته است که این امر را از او بپذیرم . مسعودی [1]
مینویسد که امام صادق به او گفت : "« و متی کان اهل خراسان شیعة لک ؟»
" کی اهل خراسان شیعه تو شدهاند که میگویی شیعیان ما نوشتهاند ؟ !
« انت بعثت ابا مسلم الی خراسان » ؟ ! آیا ابو مسلم را تو فرستادی به
خراسان ؟ ! تو به مردم خراسان گفتی که لباس سیاه بپوشند و شعار خودشان
را لباس سیاه قرار دهند [2] ؟ ! آیا اینها که از خراسان آمدهاند ، [3] ، تو اینها را به اینجا آوردهای ؟ ! اصلا یک نفر از اینها را تو
میشناسی ؟ ! عبدالله از این سخنان ناراحت شد . ( انسان وقتی چیزی را
خیلی بخواهد ، بعد هم مژدهاش را به او بدهند دیگر نمیتواند در اطراف
قضیه زیاد فکر
[1] مسعودی یک مورخ است و در اینکه شیعه باشد یا سنی ، به مفهومی که
ما امروز میگوئیم " شیعه " قطعا سنی است ، چون ما ملاک تشیع و تسنن
قدر مسلم این میدانیم که در مسئله خلافت ، ابوبکر و غیره غاصب هستند ،
در حالی که او یک احترام فوق العادهای برای خلفا قائل است ، ولی در عین
حال نسبت به ائمه هم خیلی احترام قائل است . یک کتابی نیز به او نسبت
میدهند به نام " اثبات الوصیة " . ظاهر این است که سنی است ولی به
هر حال مسعودی از مورخین درجه اول اسلام است .
[2] مسئله لباس سیاه ، آنطور که نوشتهاند به همان عزای یحیی بن زید
مرسوم بود .
[3] در آن هنگام عده زیادی از خراسانی ها به عراق آمده بودند ، و
همانها بودند که به بنی العباس کمک دادند که با عدهای از اعراب قیام
کردند .
نام کتاب : سیری در سیره ائمه اطهار نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 128