responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سیری در سیره ائمه اطهار نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 1  صفحه : 127
جا می‌ریزی ، خیال می‌کنی روی ریسمان خودت ریخته‌ای ، نمی‌دانی هر چه هیزم‌ جمع کرده‌ای روی ریسمان دیگری ریخته‌ای و بعد او می‌آید محصول هیزم تو را جمع می‌کند [1] منظور حضرت از این شعر چه بود ؟ قدر مسلم این است که [ این شعر ] می‌خواهد این منظره‌ای را نشان دهد که یک نفر زحمت می‌کشد و استفاده‌اش را دیگری می‌خواهد ببرد . حال یا منظور این بود که ای بدبخت‌ ابوسلمه ! اینهمه زحمت می‌کشی ، استفاده‌اش را دیگری می‌برد و تو هیچ‌ استفاده‌ای نخواهی برد ، ویا خطاب به مثل خودش بود اگر در خواست‌ ابوسلمه را قبول کند ، یعنی این دارد ما را به کاری دعوت می‌کند که‌ زحمتش را ما بکشیم و استفاده‌اش را دیگری ببرد . البته در متن چیز دیگری‌ نیست . همین قدر هست که بعد از آنکه حضرت نامه را سوزاند این شعر را خواند و دیگر جواب هم نداد .
فرستاده ابوسلمه از آنجا برخاست و رفت نزد عبدالله محض ، نامه را به‌ او داد و او بسیار خوشحال ومبتهج و مسرور شد . آنطور که مسعودی نوشته‌ است ، صبح زود که شد عبدالله الاغش را سوار شد و


[1] می‌دانید هیزم کش ها ریسمانشان را دولا و سپس پهن می‌کنند ، بعد می‌روند هیزمها را می‌کنند و روی این ریسمان می‌ریزند و وقتی به اندازه یک‌ بار شد ، ریسمان را گروه می‌زنند و بار درست می‌کنند . حال اگر کسی اشتباه‌ کند ، بجای اینکه هیزمهایی را که جمع کرده روی ریسمان خودش بریزد ، روی‌ ریسمان دیگری بریزد ، دیگری می‌آید محصول کار او را می‌برد . حضرت این شعر را خواند :

ایا موقدا نارا لغیرک ضوءها
و یا حاطبا فی غیر حبلک تحطب

ای که آتش روشن کرده‌ای اما دیگری از نورش استفاده می‌برد ، هیزم جمع‌ کرده‌ای اما روی ریسمان دیگری ریخته‌ای و دیگری جمع می‌کند و می‌برد .

نام کتاب : سیری در سیره ائمه اطهار نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 1  صفحه : 127
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست