نام کتاب : ده گفتار نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 81
که نام طلبه روی خود گذاشته بودند ولی طلبه واقعی نبودند ( طلاب واقعی
همیشه از اینگونه اعمال و ماجراها خود را دور نگه میداشتند ) در حالی که
نفس میزدند و یک دایره شکسته و یک دمبک شکسته در دست داشتند آمدند
به منزل مرحوم آقا نجفی . ایشان پرسیدند چه خبر است ؟ از کجا میآئید ؟
اینها چیست در دست شما ؟ گفتند در مدرسه بودیم که به ما اطلاع دادند در
چندین خانه آنطرف مدرسه مجلس عروسی است و در آنجا دایره و دمبک
میزنند . از پشت بام مدرسه از روی بامهای خانهها از این پشت بام به آن
پشت بام رفتیم تا به آن خانه رسیدیم . داخل آن خانه شدیم و مردم را زدیم
و دایره و دمبک آنها را شکستیم . یکی از آنها جلو و آمد و گفت : من
خودم رفتم جلو سیلی محکمی به گوش عروس زدم . مرحوم آقا نجفی گفت :
حقیقة نهی از منکر هم همین است که شما کردید . چندین منکر به نام نهی از
منکر مر تکب شدید : اولا مجلس عروسی بوده ، ثانیا شما حق تجسس
نداشتهاید ، ثالثا شما چه حق داشتهاید از پشت بامهای مردم بروید . رابعا
کی به شما اجازه داده که بروید زد و خورد کنید ؟
نظائر این داستان در گذشته زیاد بوده است . خوشبختانه حالا نیست ، ولی
حالا هم باید بدانیم بسیاری نهی از منکرها روی قانون امر به معروف و نهی
از منکر نیست ، بلکه خود آنها منکراتی است که باید جلو آنها گرفته شود
.
نام کتاب : ده گفتار نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 81