نام کتاب : داستان راستان 2 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 89
99 جذامیها
در مدینه چند نفر بیمار جذامی بود . مردم با تنفر و وحشت از آنها دوری
میکردند . این بیچارگان بیش از آن اندازه که جسما از بیماری خود رنج
میبردند ، روحا از تنفر و انزجار مردم رنج میکشیدند . و چون میدیدند
دیگران از آنها تنفر دارند خودشان با هم نشست و برخاست میکردند . یک
روز ، هنگامی که دور هم نشسته بودند غذا میخوردند ، علی بن الحسین زین
العابدین از آنجا عبور کرد . آنها امام را به سر سفره خودت دعوت کردند
. امام معذرت خواست و فرمود :
- " من روزه دارم ، اگر روزه نمیداشتم پایین میآمد . از شما تقاضا
میکنم فلان روز
نام کتاب : داستان راستان 2 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 89