responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : علوم سیاسی نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 9  صفحه : 13

فقها و مساله امنيت ملى
عيسى نيا رضا


در ابتدا لازم است اين نكته ياد آورى شود كه در علوم انسانى يا علوم اجتماعى ارائه تعريفى از يك مفهوم كه همه صاحب نظران در آن اتفاق نظر و اجماع داشته باشند, بسيار نادر بوده و مى توان گفت كه محال است. ولى به هر حال وقتى كه از مفهوم و يا پديده اى در علوم انسانى سخنى به ميان مىآيد, ناچار بايد تعريفى از آن ارائه شود; هر چند آن تعريف, تعريف اسمى و يا به عبارت ديگر, تعريف به حد ناقص يا رسم ناقص باشد.
بنابراين در اين نوشتار ابتدا از امنيت ملى تعريفى ارائه خواهيم نمود و سپس به امنيت ملى و حساسيت فقهاى دوران قاجار و پهلوى (البته از فقها به صورت گزينشى بحث خواهد شد) خواهيم پرداخت و به فقهايى همچون ميرزاى شيرازى در تحريم تنباكو و نيز حضور علما و فقها در جنگ ايران عليه روس تزارى و شهيد مدرس و امنيت ملى در قالب سياست موازنه عدمى و در نهايت حضرت امام خمينى(ره) و مسإله امنيت ملى در قالب نه شرقى و نه غربى اشاره اى خواهيم داشت.
مبحث اول: كليات و تبيين مفاهيم (امنيت ملى - تهديد - ارزش)
از امنيت ملى تعاريف متعددى ارائه شده است. عده اى با ايده رئاليستى, عده اى با تفكر رمانتيستى و ايده آليستى, بعضى در سطح خرد; يعنى فقط به امنيت اقتصادى و برخى ديگر, فقط بعد نظامى امنيت ملى را مورد بررسى قرار داده اند. و عده اى هم در سطح كلان و با در نظر گرفتن تمام ابعاد, امنيت ملى را تعريف نموده اند. اما تعريفى كه از امنيت ملى در اين جا اراده مى شود, عبارت است از:
((توانايى يك ملت براى حفاظت از ارزشهاى داخلى در مقابل تهديدات خارجى يا به عبارت ديگر, امنيت ملى عبارت است از اين كه كشورها چگونه سياست ها و تصميمات لازم براى حمايت از ارزش هاى داخلى در مقابل تهديدات خارجى را اتخاذ مى كنند)).(1)
با عنايت به تعريف فوق از امنيت ملى, لازم است كه دو مفهوم ديگر; يعنى تهديدات خارجى و مفهوم ارزش داخلى كه مولفه هاى تشكيل دهنده امنيت ملى هستند, نيز معنا شود تا بتوان بهتر و شفاف تر مطالب مورد نظر را در اين نوشتار پى گرفت.
تهديدات خارجى: همان طور كه قبلا گفته شد, هر نظام سياسى مهم ترين وظيفه خويش را ايجاد و حفظ امنيت ملى دانسته و با هر گونه تهديد كه امنيت آن را به خطر بياندازد, به مقابله مى پردازد. در واقع, دفع كردن خطرات توسط هر نظامى, امرى معقول و پسنديده مى باشد, بنابر اين, تهديد عبارت است از: آنچه كه موجب به خطر افتادن امنيت يك كشور مى گردد اين تهديد را مى توان به 1 - تهديدات نظامى; 2 ـ تهديدات اقتصادى; 3 ـ تهديدات فرهنگى تقسيم كرد.
ارزش داخلى: ارزش, يعنى مجموعه بايد و نبايدهاى حاكم در هر جامعه. و از ديدگاه فونكسيوناليسم ها (كاركردگراها) از جمله پارسونز, ((ارزش ها غايات زندگى را تعيين و كنش هاى افراد را به سوى آن هدايت مى كنند))(2) با توجه به مطالب فوق, مى توان ادعا كرد كه معمولا ارزش هاى جوامع, ساخته و پرداخته فرهنگ (فرهنگ; يعنى مجموعه عادات و سنن و مذهب, تاريخ و...) فرهنگ سياسى, تربيت, فرآيند جامعه پذيرى سياسى و... است و اين ارزش ها, دلايلى را براى اتخاذ تصميم ها و تعيين هدف ها فراهم مىآورد.
بنابراين, اگر ارزش هاى حاكم, با فرهنگ و اصول ايدهآليستى سازمان يافته و نهادينه شده باشد, در آن صورت پيامد ويژه خود را خواهد داشت. و اگر ارزش هاى حاكم, با فرهنگ و اصول رئاليستى شكل گرفته باشد, تبعات خاص خود را به همراه خواهد داشت و سياست گذاران و تصميم گيران آن جامعه در تصميمات و تعيين هدف هاى خود, اصول خاص خود را ارزش گذارى خواهند كرد, مثلا در تفكر ايدهآليسم (( Idealism)) براى اخلاق كه يكى از اصول ششگانه ايده ئاليسم است, اهميت قائلند; در صورتى كه رئاليسمRealism)) )), به اخلاق اهميت نداده; بلكه جوامعى و كشورهايى را كه به اين اصل اهميت مى دهند و به آن اعتقاد دارند, تهديدى عليه منافع ملى و امنيت ملى خود مى پندارند. بنابراين, به جاى پذيرش و يا اعتقاد به اين اصل اخلاقى, به اصل ديگر به نام قدرت اهميت مى دهند.(3)
مبحث دوم: اهميت و جايگاه امنيت ملى در اسلام (در متون اسلامى)
با مشخص شدن مولفه هاى تشكيل دهنده امنيت ملى, اكنون اين سوال مطرح است كه اهميت و جايگاه امنيت ملى در اسلام چگونه مى باشد. آيا اسلام از ابتدا امنيت ملى خود را در خطر مى بيند و در اين صورت, آيا با دنيا در جنگ خواهد بود, يا اين كه اسلام در عين حفظ ارزش هاى خود و استقلال و عظمت و شكوه كشور اسلامى, خواهان رابطه با ديگران هم هست؟
در باب اهميت و جايگاه امنيت در اسلام همين نكته بس كه امنيت در روايتى در زمره يك از دو نعمتى قرار گرفته است كه انسان قدر آن را نمى داند مگر اين كه به مصيبتى گرفتار شود; النعمتان, مجهولتان الصحه و الامان. در اين روايت, امنيت هم شامل امنيت جانى مى شود و هم شامل امنيت مالى و فكرى. اگر كشورى يا جامعه اى امنيت نداشته باشد مشكلات بسيارى خواهد داشت و در هيچ يك از موقعيت هاى خود رشد نخواهد داشت. به همين دليل است كه اسلام به امنيت بسيار اهميت مى دهد.
حضرت على عليه السلام نيز در خطبه دوم نهج البلاغه, يكى از ويژگى هاى عصر جاهليت را فقدان امنيت نام برده و مى فرمايند: پيامبر(ص) در سرزمينى ظهور كرد كه در آن, خواب مردمانشان, بى خوابى بود و گريه زياد و مداوم, سرمه چشمانشان را تشكيل داده بود (... و نومهم سهود و كحلهم دموع...). اين, توصيف سرزمينى است كه امنيت در آن, حاكم نبوده هر روز و ساعتى, قبيله اى بر قبيله ديگر مى تاخت تا خود را حق جلوه دهد; چرا كه شعارشان ((الحق لمن غلب)) بود. ولى اسلام براى امنيت جامعه اسلامى, اهميت زيادى قائل بوده دستوراتى نيز پيرامون حفظ امنيت فردى, از محترم شمردن آبرو و عرض انسان گرفته تا حفظ خون و جان و مال, داده است. اسلام در سطح كلان هم به مومنين و مسلمانان هشدار داده كه مبادا در كارهاى كليدى خود كسانى را شركت دهيد كه شما را از درون تضعيف نموده و باعث انحطاط جامعه اسلامى شوند.
به اين ترتيب مى توان گفت كه اسلام براى حفظ امنيت جامعه اسلامى و يا به عبارت ديگر, براى حفظ ارزش هاى خود, با بيگانگان در ستيز دائمى نيست. اسلام, دروازه هاى جامعه اسلامى را بر روى ديگران نمى بندد, سياست انزواطلبى را در پيش نمى گيرد تا امنيت جامعه اسلامى اش حفظ شود; بلكه دستور مى دهد كه اصل اوليه در روابط و در تإمين روابط جهانى, بر صفا و صميميت و محبت و لطف قرار گيرد, مگر اين كه دلايلى باعث شود كه اين اصل, مقيد شده و يا تخصيص بخورد. يكى از مواردى كه اين اصل تخصيص مى خورد, مسإله به خطر افتادن امنيت كشور اسلامى مى باشد. بنابراين, اصل اوليه اين است كه مسلمانان هوشيارى سياسى شان را از دست ندهند, نه اين كه از اول اسلحه بردارند و با ديگران بجنگند, قرآن كريم در اين باره چنين مى فرمايد: ((يا ايها الذين امنوا خذوا حذركم فانفروا ثبات اوانفروا جميعا))(4) بر اين اساس مى توان اين بحث را مطرح كرد كه اسلام براى حفظ امنيت داخلى خود, استراتژىها و تاكتيك هاى خاصى را مد نظر دارد. از ديدگاه اسلام, تا كشورى و يا قدرتى, تهديدى عليه منافع مسلمين و مصالح و عزت مسلمانان ايجاد نكرده, سياست كشور اسلامى بايد تدبير و شناسايى تحركات كلى باشد و البته در برابر دشمن نيز بايد هشيار و مسلح بود. به عبارت ديگر, سياست خذوا حذركم داشته باشيد; ولى اگر در مرحله اى دشمن, امنيت شما را نه بالقوه, كه بالفعل تهديد نموده و به ثغور مسلمين وارد شد, در اين صورت, ديگر سياست خذوا حذركم پسنديده نيست; بلكه بايد به استراتژى ((و اعدوا لهم ما استطعم من قوه و من رباط الخيل و ترهبون به عدوا الله))(5) عمل نمود. و نيز در آيه نفى سبيل, ((لن يجعل الله لكافرين على المومنين سبيلا)) قرآن دستور هشيارى و بيدارى مى دهد كه بر اساس آن, كفار نبايد بر هيچ يك از ابعاد زندگى انسان مسلمان سلطه و برترى داشته باشند.
خلاصه اين كه, اسلام در اصل روابط, خدشه اى وارد نمى كند; ولى مى گويد اين روابط نبايد به گونه اى باشد كه دشمنان در كارهاى كليدى شما دخالت نموده و باعث نابودى شما شوند. قرآن در اين باره مى فرمايد: ((لم يتخذوا من دون الله و لارسوله و لاالمومنين وليجه))(6); غير مومنين را ولى و دخيل قرار ندهيد كه اينها در كارهاى شما ولوج و راه پيدا كنند. و نيز در سوره آل عمران مى فرمايد: ((يا ايها الذين آمنوا لاتتخذوا بطانه من دونكم));(7) آن ها را بطانه قرار ندهيد; يعنى آن ها را رازدار خود محسوب نكيند; چرا كه اينها در ايجاد فساد و بى نظمى و خبال و كوتاهى نمى كنند و از مشقات و آسيب شما لذت مى برند و از اين كه شما در تنگناى اقتصادى و فشار مسائل مالى قرار بگيريد خوشحال مى شوند.))(8)
مبحث سوم: حساسيت فقها نسبت به امنيت ملى
در اين مبحث همان طور كه گفته شد, از فقهايى كه در عصر قاجار و پهلوى به اين مسإله; يعنى امنيت ملى حساس بودند, به صورت گزينشى سخن خواهيم گفت. و چون بحث امنيت ملى را مى توان در سه حوزه نظامى, اقتصادى و سياسى مطرح كرد; بنابر اين در حوزه نظامى بايد به حضور علما و فتاواى آنان در جنگ ايران و روس اشاره نمود. و در بعد اقتصادى مى توان تحريم تنباكو توسط ميرزاى شيرازى و تحريم البسه خارجى توسط فقها و مخالفت با قرار داد 1919 (وثوق الدوله با انگليس) توسط شهيد مدرس را استشهاد آورد و در بعد سياسى هم مى توان به جريان سياست توازن عدمى شهيد مدرس اشاره كرد كه دقيقا چگونگى تحصيل امنيت ملى ايران را مطرح مى كند. و در نهايت بايد به عمل كرد و واكنش حضرت امام خمينى((ره)) پيرامون قضيه كاپيتولاسيون نظرى افكند. با اين توضيح مى توان گفت كه بحث ما در اين قسمت از نوشتار, در سه قسمت زير صورت خواهد گرفت;
1 ـ حساسيت فقها نسبت به امنيت نظامى;
2 ـ حساسيت فقها نسبت به امنيت اقتصادى;
3 ـ حساسيت فقها نسبت به امنيت سياسى.

1 ـ حساسيت فقها نسبت به امنيت نظامى
در زمان فتحعلى شاه دومين پادشاه قاجار امنيت ملى مورد تهديد قرار گرفته بود و همين مسإله توجه و حساسيت علما را به خود جلب كرد; چرا كه امنيت ملى زمانى توجهات را بر مى انگيزاند كه ارزش هاى ملى و حياتى به خاطر اقدامات يا رخدادهاى خارجى مورد تهديد واقع شده باشند. در آن دوره نيز يكى از اقدامات خارجى اى كه ارزش هاى داخلى از جمله استقلال سياسى و تماميت ارضى ايران را به چالش مى كشاند جنگ ايران و روس بود كه علما به خاطر حفظ حدود و ثغور كشور و عرض و ناموس مردم در اين وقايع و حوادث حضور يافتند. البته بايد توجه داشت كه علماى عصر فتحعلى شاه از نفوذ زيادى برخوردار بوده و از اين نفوذ براى استقلال استفاده مى بردند. ((رضا قليخان در روضه الصفا ليست مفصلى از علماى معاصر دومين شاه قاجار به دست مى دهد كه تعداد زيادى از آنان در شهرهاى بزرگ داراى نفوذى خيره كننده بودند. در ميان اين علما, چند چهره برجسته تر از ديگران بودند. يكى از آنان, شيخ جعفر نجفى بود كه در هنگام جنگ ايران و روس, در مقابل ستاندن تعهداتى چند, مقام فرماندهى جنگ را به عنوان امام عصر(عج) در اختيار فتحعلى شاه قرار داد. و ديگرى آقا سيد محمد اصفهانى معروف به مجاهد, از عالمانى است كه فتواى او بر ضد روس ها و حضورش در جبهه تبريز در جنگ هاى مرحله دوم ايران و روس به همراهى تعدادى از علماى عتبات در ايران, اشتهار دارد)).(9)
همچنين ميرزا مسيح مجتهد را مى توان از آن دسته از فقهايى دانست كه در باب امنيت ملى, در حوزه عمل گام برداشت. در اين باره دكتر زرگرنژاد مى نويسد: ((ميرزا مسيح مجتهد, آفريننده واقعه كشتار سفارت روس)) نخستين عالم بود كه با صدور فتواى معروف خويش, با دستگاه استبداد و استعمار در افتاد و پايه گذار برخورد علنى علما, با قاجاريه و قدرت هاى استعمارى شد.))(10)
اما جريان واقعه قتل گريبايدوف را حامد الگار اين گونه ذكر مى كند. ((گريبايدوف در رجب 1244 / ژانويه 1829 مإموريتى براى تهران داشت. هدف مإموريت گريبايدوف, تصويب و اجراى عهدنامه تركمانچاى و دريافت غرامات جنگ در ايران بود. از جمله فصول معاهده مزبور, يك فصل راجع به بازگشت كليه اسيران بود و گريبايدوف بر اساس همين فصل در تهران به جست و جوى تمام زنان گرجى و ارمنى پرداخت. گماشته هاى او به زور داخل خانه ها مى شدند تا زنان گرجى يا ارمنى تبار را پيدا كنند. اين جريان ادامه داشت; ولى خشم مردم كه از تجاوز بيگانگان مسلح به خانه هاى آنها سرچشمه گرفته بود, فى نفسه مى توانست شورشى[ را] كه به كشتار هيإت نمايندگى روسيه انجاميد, پديد آورد. چون زنان آزاد نشدند, حاج ميرزا مسيح, فتوايى داد كه نجات دادن زنان مسلمان از چنگال مشركان مجاز است. يك روز پس از صدور فتوا بازار بسته شد و گروهى از مردم شهر به جانب گريبايدوف به راه افتادند. (11) بنابراين مى توان گفت; رويداد قتل گريبايدوف به وضوح يك مقاومت مردمى ايرانى در برابر سلطه و قدرت خارجى (روسيه) است. كه اين حادثه 60 سال بعد دوباره در ماجراى جنبش تنباكو تكرار شد.
<
2 ـ 3 ـ حساسيت فقها نسبت به امنيت اقتصادى
در سياست اقتصادى, فقهاى ايران هميشه طرح هايى را به اجرا گذاشته اند كه به استقلال كشور كمك كرده است; چرا كه علما به دليل تقيدى كه به معانى قرآنى (آيه نفى سبيل) داشتند, نمى توانستند شاهد فروپاشى اقتصاد ملى و وابستگى مسلمين به بيگانگان باشند. آنان نه تنها در جهت مقابله با تهديد اقتصاد ملى, قدم هاى عملى ويژه اى نظير تحريم خريد كالاهاى بيگانه و تحريص مردم به استفاده از امتعه وطنى و ملى برداشتند; بلكه كوشيدند تا از طريق نوشتن و مسائلى در اين زمينه ضرورت هاى دينى مسإله را نيز با زبانى عامه فهم توضيح دهند.))(12)
براى اثبات مدعاى فوق از باب نمونه, عملكرد فقيه بزرگ عصر قاجارى يعنى ميرزاى شيرازى استشهاد مىآوريم. ((در اواخر عهد ناصرى و اوائل حكومت مظفرى, انحطاط اقتصاد تجارى ابعاد وسيعى پيدا كرده بود, ولى در اين زمان, عده اى بر آن شدند تا با ايجاد كمپانى يا شركت, حجم سرمايه گذارىها را افزايش داده و امكان مقابله با تهاجم سرمايه گذارى بيگانه را فراهم كنند, حاصل اين تدبير, تكوين و تإسيس چندين شركت بود كه در فاصله سال هاى 1298 ـ 1300 در شهرهاى مهم كشور نظير: تهران, يزد, اصفهان و شيراز پديد آمدند. مهم ترين شركت ها عبارت بودند از: شركت امنيه, شركت اتحاديه, شركت منصوريه, شركت مسعوديه و شركت اسلاميه. درست در زمان آخرين تلاش شركت اسلاميه بود كه برخى از علماى آگاه وقت با احساس وظيفه و رسالت نسبت به دفاع از اقتصاد ملى, وارد ميدان شدند و به خريد امتعه داخلى و تحريص و تشويق توليدات ملى و تحريم خريدهاى خارجى پرداختند كه رساله معروف و مشهور لباس التقوى حاصل اين تلاش است.))(13)
<
الف: ميرزاى شيرازى و امنيت اقتصادى:
ايران عصر قاجار داراى مشكلات عديده اى بودكه ازاين ميان, مشكل استبداد و انحطاط اقتصادى از همه شاخص تر بود. حكام ايران هم براى خوش گذرانى هاى خود,كشور را روز به روز دچار ناامنى اقتصادى بيش ترى مى كردند. در چنين فضايى,فقيهى بزرگ, فتواى تاريخ ساز خود را اعلام مى كند. فتوايى كه از حراج ايران جلوگيرى نموده و نخستين جنبش گسترده مردمى عليه سلطه خارجى را شكل مى دهد; همان طور كه صاحب كتاب تحولات اجتماعى ايران و مقاومت شكننده هم به اين مسإله اشاره مى كند و معتقد است كه: ((ماجراى تنباكو, نخستين جنبش گسترده توده اى مستمر است كه سلطه خارجى را مستقيما نشانه مى گيرد.))(14)
بايد بر اين نكته تاكيد كرد كه كه جنبش تنباكو, جنبشى بود كه تإثيرات به سزايى در تحولات بعدى ايران داشته است. شهيد مدرس در اين باره مى گويد:
((اين واقعه تاريخى, نظام سلطنت را سست و از اقتدار انداخت... استبداد سلطنتى در ايران بدون توجه به واقعه دخانيه, به مشروطيت نمى رسيد... واقعه دخانيه توپى بود كه سحرگاه, مردم تيز هوش خفته را بيدار كرد و به طور طبيعى از زلزله شديدى كه متعاقب آن بايستى به وقوع بپيوندد, باخبرشان نمود.))(15)
اما جريان تنباكو چه بود و سرانجام آن به كجا انجاميد؟ شرح ما وقع رامى توان اين گونه تشريح كرد: انگليس براى نزديك شدن به ايران, از ميان برداشتن رقيبان خود ونيز كشاندن ايران به حوزه انحصارى منافع سياسى و اقتصادى خود, بيش از پيش كوشيد تا اين كه قضيه قرار داد تنباكو به صورت زير اتفاق افتاد.
1 - گيرنده امتياز انحصارى تنباكو, فردى بود به نام سرگرد جى. اف. تالبوت.
2 - شيوه اجراى امتياز: شركت متعهد گرديدتا سالانه 15000 پوند, استرلينگ به همراه يك چهلم سود خالص را به شاه بپردازد ودرعوض به تالبوت اجازه داده شد تا همه توتون و تنباكوى توليد شده در ايران را براى صدور يا فروش در بازار داخلى, خريدارى كند.به اين ترتيب, فروشندگان داخلى استقلال خود را از دست داده و براى فروش توتون و تنباكو بايد از شركت اجازه مى گرفتند.
3 - مدت امتياز پنجاه سال بود; اما تالبوت امتياز خود را به شركت تازه تإسيس دخانيات امپراتورى در ايران (يا شركت رژى) فروخت.
4 - چگونگى انتشار خبر اين امتياز در ميان مردم:
درسال 1269 ه''..ش / 1890 م, روزنامه فارسى زبان اختر در استانبول, طى مقاله اى دولت را به خاطر آن كه اجازه صادرات تنباكو را هم در قرار داد گنجانده است, مورد انتقاد قرار داد و به اين ترتيب مردم ايران از اين خبر آگاه شدند.
5 - فرجام امتياز يا قرار داد رژى:
در واقعه تنباكو, آقايان سيد على اكبر روحانى و سيد جمال الدين اسدآبادى, تإثيرى تعيين كننده بر ميرزاى شيرازى داشته اند;امابه دليل پرهيز از تطويل, در اين قسمت فقط به عملكرد ميرزا مى پردازيم .ميرزاى شيرازى طى نامه اى به شاه (ناصرالدين شاه) به مضار و مفاسد اجازه مداخله خارجى ها در ايران و نيز اعطاى امتيازات اشاره نموده و همه آنها را منافى استقلال ايران مى خواند. نهضت تنباكو در واقع اعتراضى بود نسبت به تمامى امتيازاتى كه تا آن هنگام به كمپانى ها و شركت هاى خارجى داده شده بود و دفاعى بود از تماميت استقلال اقتصادى و سياسى ايران. بنابراين در 11 آذر به دنبال فتواى ميرزا شيرازى رهبر مذهبى شيعيان در سامره, توتون و تنباكو در سراسر ايران تحريم شد. متن فتوا بدين شرح بوده ((بسم الله الرحمن الرحيم, اليوم استعمال تنباكو و توتون باىنحوكان در حكم محاربه با امام زمان صلواه الله عليه است.))(16)((محمد حسن حسينى))
و بدين صورت, بار ديگر توطئه اى كه عليه امنيت كشورتدارك شده بود, توسط فقيهى بزرگ خنثى گشت و مردم ايران توانستند استقلال و تماميت ارضى خود را حفظ نمايند.
<
3 - حساسيت فقها نسبت به امنيت سياسى
در اين قسمت از نوشتار از شهيد مدرس و امام خمينى(ره) دو فقيه بزرگ و مبارزى كه هم در حوزه نظر و هم در ساحت عمل قدم برداشته و براى عزت و عظمت و امنيت ايران اسلامى گام برداشته اند, سخن خواهيم گفت.
الف: شهيد مدرس و امنيت ملى
در حوزه سياسى امنيت مى توان به جريان سياست سلبى يا موازنه عدمى شهيد مدرس اشاره كرد كه دقيقا بيان گر چگونگى تحصيل امنيت ملى ايران مى باشد. ابتدا براى فهم انديشه شهيد مدرس در باب امنيت ملى, لازم است به تعريف سياست از ديد ايشان توجه كنيم; چرا كه در تعريفى كه شهيد مدرس از سياست مى كند, به روشنى مى توان دقت و حساسيت وى را در باب امنيت ملى درك كرد.
شهيد مدرس, سياست را تدبيرى خاص معنا مى كند كه تا انسان, بى برنامه و ناشيانه در ميادين و صحنه هاى مبارزه وارد نشود; چرا كه در اين صورت شكست خواهد خورد. به اعتقاد او, انسان بايد به گونه اى وارد اين صحنه ها شود. كه اسير قدرت هاى ديگر نشود تا هم در صحنه حضور داشته باشد و هم پيروزمندانه از اين ميادين بيرون آيد. بنابراين, شهيد مدرس در بيانات خود به نوع خاصى از سياست, كه ايرانيان بايد دارا باشند, اشاره مى كند كه در آن زندگى كردن با زيركى و هوشيارى و تسليم نشدن همراه است. ايشان مى گويد:
((سياست ما ايرانى ها بايد سياست بز كوهى باشد. سياست بز كوهى آن است كه هميشه بين الطلوعين چرا مى كند كه به قدرى روشن باشد كه علف را ببيند; اما به قدرى روشن نباشد كه صياد او را صيد كند. ما ايرانى ها هم بايد سياستمان طورى باشد كه زندگى كنيم; اما صياد او را صيد نكند.))(17)
بايد عنايت داشت كه يكى از موضوعات مباحث سياسى, مسإله سياست خارجى و روابط با كشورهاى خارجى است. كه اين موضوع, يكى از بحث هاى جالب و كليدى و بسيار مهم انديشه سياسى شهيد مدرس را تشكيل مى دهد, آن هم تحت عنوان سياست موازنه عدمى. البته جالب و كليدى بودن اين انديشه و نظر را مى توان با در نظر گرفتن فضاى سياسى آن عصر بهتر درك كرد; چرا كه جامعه آن روز ايران, جامعه اى از درون آفت زده و از بيرون هم ترمينال دو قدرت بزرگ ( و به گفته خود شهيد مدرس, دو قدرت كه يكى اعقل و ديگر عاقل و يكى قوى و ديگرى اقوى) يعنى روسيه و انگليس بود. دو قدرتى كه هر وقت اراده مى كردند به بهانه اى ايران را ما بين خود تقسيم كرده و منابع و معادن و ثروت مادى و انسانى آن را به تاراج مى بردند.
در اين فضاى آلوده كه عده اى از دولت مردان به همسايه شمالى عشق ورزيده و نوكرى آن را افتخارى بس عظيم براى خود قلمداد مى كردند. و عده اى هم براى همسايه جنوبى خوش رقصى كرده و اجير آنها مى شدند و افتخار مى كردند كه بريتانياى كبير براى آنها مقررى معين نموده و به خاطر آن, سرمايه ملت و مملكت را يك جا به اجنبى هبه مى كردند; در چنين فضايى, بزرگ مردى و مجاهدى وارسته و داراى تفكر توحيدى, صداى سياست نه شرقى و نه غربى را سر داده و دنبال اثبات عزت و شرف ايران اسلامى و ملت مسلمان است; چرا كه او از فرهنگ قرآن الهام گرفته و آشنا به آيه نفى سبيل و عالم و آگاه به مسايل سياسى است. اوست كه صفت وارستگى و عدم تعلق به زرق و برق هاى دنيوى را به خود اختصاص داده وبر اين اساس مى تواند چنين شعارى را طرح و اجرا كند. بنابر اين, ندا سر مى دهد كه روابط ما با تمام كشورها چه همسايه و چه غير همسايه, چه مسلمان و چه غير مسلمان بر اساس صلح و صفا و صميميت و برادرى است و ما خواهان روابط حسنه باتمام دول جهان مى باشيم; اما در عين حال كه خواستار روابط صلحآميز هستيم, به كسى هم اجازه سلطه نمى دهيم.
شهيد مدرس در يكى از نطق هاى خود در مجلس شوراى ملى, وقتى اوضاع جهان و در آن ميان, وضعيت ايران عصر خود را تشريح مى كند, در باب روابط با دول بيگانه, چنين مى گويد:
((منشإ سياست ما, ديانت ماست. ما با تمام دنيا دوستيم, مادامى كه متعرض ما نشده اند. هركس متعرض ما شود, متعرض او خواهيم شد. همين مذاكره را با مرحوم صدراعظم شهيد عثمانى كردم. گفتم اگر كسى بدون اجازه ما, وارد سر حد ايران شود و قدرت داشته باشيم. او را با تير مى زنيم, خواه كلاهى باشد, خواه عمامه اى باشد, خواه شاپو به سر داشته باشد... ديانت ما عين سياست ماست و سياست ما عين ديانت ما, ما با همه دوستيم و همين طور دستور داده شده است.))()
18تورفتگى ها - راست ;0/00 چپ ;0/00 ابتداى پاراگراف 0/50 البته براى مدرس فرقى نمى كند كه بيگانه, شرقى باشد يا غربى. آنچه براى او در روابط خارجى مهم است, تحصيل عزت و عظمت و منافع مسلمين است. همان طور كه گفته شد, مدرس, باز بودن درهاى كشور و يا به تعبير خودش به همه جا در داشتن را بر مبناى موازنه عدمى مى پذيرد و معتقد است كه روابط حسنه با تمام دول جهان بدون هيچ گونه سلطه و دخالت در امور يكديگر وجود داشته باشد. او مى گويد ((با تمام دول جهان بايد روابط حسنه داشته باشيم, بدون اين كه دول قوى بخواهند بر ما سلطه سياسى يا اقتصادى و يا هر گونه سلطه ديگرى داشته باشند.))(19)
مدرس در جاى ديگرى مى گويد:
((باز نشستند و گفتند, مإمورين روسيه از اين جا بروند. آقا ما خودمان خانه داريم, ما خودمان صاحب خانه هستيم. صلاح و فساد خودمان را انشإ الله الرحمن مى دانيم, دولت هم پروتست نكرد, آخر به چه مناسبت مى نشينند و مى گويند; مإمورين سياسى روس از افعانستان, و ايران و هندوستان بروند؟ ما را به حال خودمان بگذاريد, صلاح خودمان را خودمان بهتر تشخيص مى دهيم. اگر يك مإمورى براى ما ضرر داشته باشد, ما خودمان بايد جلوگيرى كنيم.))(20)
به عقيده مرحوم مدرس, نيل به خودكفائى و دست يابى به استقلال فرهنگى و اقتصادى كشور, جز در سايه اعمال سياست توازن عدمى و جلوگيرى از نفوذ قدرت هاى استعمارى شرق و غرب ميسر نيست. او به كرات بدين موضوع تصريح كرده است كه ضرورت دارد توازن عدمى را نسبت به همه دولت ها مراعات كنيم, نه توازن وجودى را و از تمايل به هر سياست خارجى, چه رنگ شمال داشته و چه جنوب و چه شرق و چه غرب بپرهيزيم. (21) در اين باره شهيد مدرس مى گويد:
((ما را بگذاريد كه صلاح و فساد خودمان را مى دانيم... من مناسب نمى بينم كه دولت ها, دوست هاى خصوصى پيدا كنند. يكى تعريف ما را بكند, يكى مذمت. من اگر خوبم اگر بد, تو برو خود را باش من كه با همه خوبم, هيچ دوست ندارم كه يك دولتى چه در اين جا و چه در مركز خود, تعريف مرا بكند. من اگر خوبم, براى خودم و اگر بدم براى خودم هستم,... من دوست ندارم كه يكى از اين دولت ها اظهار تمايل به يكى از رجال ما بكند... من از هر دولتى كه بخواهد دخالت در امور ما بكند, مى ترسم و بايد توازن عدمى را نسبت به همه مراعات كرد نه توازن وجودى, يعنى شما براى خودتان, ما هم براى خودمان))(22)
يكى از مصاديق مخالفت با موازنه وجودى و اعتقاد به موازنه عدمى شهيد مدرس را مى توان در مخالفت با قرارداد1919 ديد. خود شهيد در اين باره مى گويد :
((قرارداد منحوسى, يك سياست مضر به ديانت اسلام, مضر به سياست بى طرفى ما بود.. . كابينه وثوق الدوله خواست ايران را رنگ بدهد, اظهار تمايل به دولت انگليس كرد, بر ضد او, ملت ايران قيام نمود. حال هم هر كسى تمايل به سياستى نمايد ما; يعنى ملت ايران با او موافقت نخواهيم نمود, چه رنگ شمال داشته باشد و چه رنگ جنوب و چه رنگ آخر دنيا.))(23)
و در جاى ديگر مى افزايد:
((يك اشخاصى رنگ پيدا كردند, آمدند و گفتند عقيده ما تمايل به سياست انگليس است. شايد يكى پيدا بشود و بگويد عقيده سياسى من روس است, ما بر ضد همه هستيم. ايرانى مسلمان بايد مسلمان و ايرانى باشد و هر رنگى غير از اين داشته باشد, دشمن ديانت ما و دشمن استقلال ما است.))(24)
ب: امام خمينى(ره) و امنيت ملى
يكى ديگر از فقهايى كه امنيت ملى و استقلال و عزت و شرف مسلمين براى او بسيار حائز اهميت است و براى تحصيل آن نه فقط در حوزه نظر, كه در عمل نيز گام هاى بلندى براى ايجاد و استمرار حكومت اسلامى برداشت, حضرت امام خمينى است. حركت امام خمينى براساس مبانى فكرى خاص خود بود. همان گونه كه ظلم ستيزىاش از باورهاى شيعى نشإت مى گرفت استعمار ستيزى و بيگانه ستيزى اش نيز اين خصيصه و مبانى را دارا بود. ايشان براى نفى سلطه بيگانه بر مقدرات مسلمين همواره به آيه ((و لن يجعل الله للكافرين على المومنين سبيلا)) استفاده جسته و بر مبناى تصريحات قرآن و احاديث معصومين, وظيفه مسلم خويش مى دانست كه در جهت سد سبيل كفار بكوشد. مدعاى فوق را مى توان در عملكرد حضرت امام در تاريخ انقلاب اسلامى به ويژه در اعلاميه حضرت امام خمينى, عليه جريان كاپيتولاسيون ديد.
پيشنهاد احياى كاپيتولاسيون كه در اسفند 1340 همراه با پيشنهاد اصلاحات, از سوى امريكا به ايران داده شده بود و در 13 مهر 42 در كابينه علم به تصويب رسيد; ولى خبر آن منتشر نشد تا اين كه در مرداد 43 منصور, نخست وزير وقت, لايحه اى را تحت عنوان الحاق يك ماده به قرار داد وين به مجلس برد. در 14 مهر 1343 اين لايحه با 73 رإى موافق و 63 رإى مخالف تصويب شد; اما باز هم خبر آن در جرايد منعكس نشد. فلذا هنگامى كه امام خمينى از اين جريان مطلع مى شوند, در روز 4 آبان 1343 كه برابر با سالروز تولد حضرت فاطمه(س) بود, در جمع عده زيادى سخنان خود را با آيه نفى سبيل (لن يجعل الله للكافرين على المومنين سبيلا) شروع مى كنند و خبر از وقوع جنايتى توسط مجلس نشينان آن عصر مى دهند; مجلسى كه به پيشنهاد دولت سند بردگى ملت ايران را امضا مى كند, امام خمينى در اين سخنرانى دست به افشاى عملكرد ننگين دولت ايران ـ كه خود را همرديف ممالك مترقيه مى داند ـ زده و مى گويند كه اين طرح مفتضح را به دولت هاى پاكستان, اندونزى و تركيه, پيشنهاد كردند; ولى آنها زير بار نرفتند. ايشان سپس دست نشانده بودن نمايندگان پارلمان را مورد تاكيد قرار داده راه حلى را براى استقلال و رفع بردگى ايران پيشنهاد مى كند. حضرت امام مى فرمايد اگر به قرآن و اسلام پناه بياوريد, اجنبى به خود اجازه نمى دهد كه از شما سند بردگى بگيرد, اجازه نمى دهد كه مفاخر ملى و اسلامى شما را پايمال كند.
امام خمينى پس از تشريح ابعاد گوناگون اين فاجعه براى ملت ايران, اعلام مى دارد كه اين رإى ننگين مجلسين, مخالف اسلام و قرآن است و قانونيت ندارد. مخالف رإى ملت مسلمان است و باعث از بين رفتن عظمت ايران و پايكوب شدن عزت ايرانيان شده است.
و در نهايت, حضرت امام حرف كليدى خود را مطرح نموده و آن اين كه, براى به دست آوردن امنيت و استقلال نبايد به قدرت هاى بزرگ تكيه كرد, بلكه بايد خود را باور داشت و در معرفى اين قدرت ها مى فرمايند; امريكا از انگليس بدتر, انگليس از امريكا بدتر و شوروى از هر دو بدتر و همه از هم بدتر هستند.(25) واكنش رژيم شاه نسبت به اين بيانات هشدار دهنده با تبعيد حضرت امام خمينى همراه گشت; ولى آن فقيه بزرگ و مبارز خستگى ناپذير, همچنان در راه عقيده راسخ خود, مقاومت كرد تا اين كه بزرگ ترين انقلاب اسلامى قرن را به منصه ظهور رسانيد.

پى نوشت ها: 1 ـ گزيده مقالات سياسى - امنيتى, ترجمه پژوهشكده مطالعات راهبردى, جلد دوم, مقاله امنيت ملى, اثر مورتون بركوويتز و پى. سى. باكand .p.c.Bock)) . mintin Berkowitz)) ناشر: انتشارات پژوهشكده مطالعات راهبردى, چاپ دوم, 1378, ص 103. همچنين براى اطلاع بيشتر رجوع كنيد به: كتاب امنيت ملى در جهان سوم, تإليف ادوارد آزر, چونگ اين مون, ترجمه پژوهشكده مطالعات راهبردى, چاپ اول, 1379. 2 ـ حسين, بشيريه, جامعه شناسى سياسى, چاپ سوم, (تهران: نشر نى, 1376), ص 85. 3 ـ براى اطلاع بيشتر از بحث ارزش و نوع ديد تصميم گيران رجوع كنيد به: عبدالعلى قوام, اصول سياست خارجى و سياست بين الملل, چاپ اول, (تهران: سمت, 1370), ص 124, و نيز هانس جى, مورگنتا, سياست ميان ملت ها, ترجمه حميرا مشيرزاده, چاپ اول, (تهران: دفتر مطالعات سياسى و بين المللى, 1374). 4 ـ نسإ, / 71. 5 ـ انفال,/ 60. 6 ـ توبه, / 16. 7 ـ آل عمران, / 118. 8 ـ جزوه تخصصى حقوق بشر, آيه ا... جوادى آملى. 9 ـ غلامحسين, زرگرى نژاد, رسائل مشروطيت, چاپ دوم, (تهران: كوير, 1377), ص 64. 10 ـ همان, ص70. 11 ـ حامد الگار, نقش روحانيت پيشرو در جنبش مشروطيت, ترجمه ابوالقاسم سرى (تهران: توس, بى تا), ج اول, ص139. 12 ـ غلامحسن زرگرى نژاد, پيشين, ص 76. 13 ـ تاريخ معاصر ايران, كتاب هفتم, ص 326 اثرى از موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگى. 14 ـ جان فوران, مقاومت شكننده تاريخ تحولات اجتماعى ايران, ترجمه احمد تدين, چاپ اول, (تهران: رسا, 1377), ص 250. 15 ـ موسى نجفى, رسول جعفريان, سده تحريم تنباكو, (تهران: امير كبير, 1373), صص 134 - 139. 16 ـ جان فوران, پيشين, ص 251. 17 ـ محمد تركان, مدرس در پنج دوره تقنينيه مجلس شوراى ملى چاپ اول, (تهران: موسسه پژوهشى مطالعات, 1374), ج 2, ص 404. 18 ـ حسين, مكى, مدرس قهرمان آزادى, ص209, همچنين رجوع كنيد: به محمد تركمان, پيشين, ص 464. 19 ـ محمد, تركمان, پيشين, جلد اول, ص 432. 20 ـ على مدرسى, نگاه مدرس به فرهنگ و تمدن غرب, چاپ اول, (تهران: انتشارات صدا و سيما, ج.ا.ا, سروش, 1375), ص 211. 21 ـ حسين, رزمجو, مدرس و اصل توازن عدمى او در سياست, مشكوه, بهار, 1370, صص 91 - 92. 22 ـ حسين, مكى, پيشين, ص 211. 23 ـ على, مدرسى, مرد روزگاران, چاپ دوم, (بى جا, بى نا, 1374), ج 1, ص 405. 24 ـ محمد, تركان, پيشين, جلد اول, ص 196. 25 ـ گروه پژوهشى وزارت آموزش پرورش, پيام ها و سخنرانى هاى امام خمينى, (تهران: نور, 1361), صص 103 - 105.

نام کتاب : علوم سیاسی نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 9  صفحه : 13
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست