responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فقه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 56  صفحه : 5
 جامع احاديث شيعه امتيازها و ضعف ها و روش استفاده از آن
محمد تبريزى

چكيده: (جامع احاديث شيعه) مجموعه حديثى ارزشمندى است كه با ابتكار و نظارت آيت اللّه بروجردى(قده) و به كوشش بيست تن از شاگردان ايشان به ويژه آيت اللّه معزى ملايرى(قده) تأليف شد و گردآورى آن بر اساس انديشه ها و دقت هاى اصولى شكل گرفت و از مسامحه هاى خاص ّ اخباريگرى به دور ماند. با اين حال, پس از رحلت آيت اللّه بروجردى مورد بى مهرى قرار گرفت. همين مسئله انگيزه نگارش اين نوشتار را پديد آورد تا با تبيين ويژگى هاى شگرف و امتيازات فراوان وروش كار و بهره گيرى از آن, قدمى در معرفى اين اثر بزرگ برداريم و با شمارش موارد ضعف و كاستى, زمينه بالندگى هرچه بيشتر را فراهم سازيم و البته در اين نوشتار از بيان تاريخچه نگارش و زحماتى كه آيت اللّه بروجردى و شاگردان ايشان در تأليف و تحقيق آن داشتند, غافل نبوده ايم.

كليد واژه ها: آيت اللّه بروجردى, جوامع حديثى, جامع احاديث شيعه, دقت اصولى, جامعيت.
مقدمه
1- نگارش مجموعه هاى حديثى

و قال اميرالمؤمنين(ع) من مات وميراثه الدفاتر والمحابر وجبت له الجنة,1
كسى كه دفترها و مركب ها ميراث بعد از او باشند, بهشت بر او واجب مى شود.
اين حديث و ده ها و بلكه صدها حديث مانند آن, كه مداد علما را تا اوجى بالاتر از خون شهدا مى برد, كافى بود تا شاگردان ائمه(ع) را به نگارش و ضبط احاديث وادارد و البته اصول چهارصدگانه و مصنفات فراوان گواه روشنى بر اين واقعيت است. اين اصول و كتب به اندازه اى از كثرت و فراوانى برخوردار بودند كه افرادى مانند نجاشى و شيخ(قده) را به نگارش كتاب هاى رجالى و فهرست وادارند.
نگارش اصول و كتب حديثى در دوره هاى آغازين, اغلب خالى از هر نوع تبويب منظم و فقهى بود. از سوى ديگر, نگارش و تدوين احاديث, به مرور زمان توسعه يافت و همراه و همدوش توسعه علوم اسلامى و افزايش مشتاقان معارف ناب محمدى(ص) كه از غير خانه اهل بيت او(ع) ساطع نبود, نياز به تدوين مجموعه هاى كامل ترى داشت كه تحقيق و بررسى احاديث را سهل تر گرداند و آنها را در دسترس قرار دهد; زيرا پرواضح است كه مراجعه به چهارصد اصل براى يافتن تمام احاديث مربوط به يك فرع فقهى, كارى بس دشوار و چه بسا نشدنى است.
نتيجه اين خيزش علمى, ظهور كلينى(قده) (وفات 329 ق) بود كه كتاب كافى را پديد آورد. شكوه كافى در تبويب منظم, بديع و خيره كننده آن بر اساس مسائل فقهى از يك سو و اعتبار رواياتش از سوى ديگر است. بعد از ايشان شيخ صدوق(قده) (م 381 ق) اقدام به جمع آورى احاديث فقهى مورد قبول خود كرد و آن را مانند رساله اى عمليه قرار داد تا مردم در هرجا و مكان, بدون مراجعه به فقيه, نظر امام(ع) را از آن جويا شوند. در دوره بعد از صدوق(قده), شيخ طوسى(قده) (م 460 ق) با دو كتاب حديثى تهذيب الاحكام و استبصار درخشيد. تفاوت كار شيخ با دو كتاب قبلى, در تعمّد نويسنده در جمع آورى روايات متعارض, نهفته است. شيخ كوشيد تا با يافتن توجيهاتى براى حل اين تعارض ها, شيعه را از اتهام آشفتگى روايات نجات بدهد.
پس از آن در قرن يازدهم, در دوره حكومت صفويه و نفوذ علماى اسلام در دربار, مهم ترين جوامع حديثى به رشته تحرير درآمد. بزرگ ترين دايرة المعارف حديثى شيعه به نام بحارالانوار علامه مجلسى (م 1110 ق) نوشته شد. اين دايرة المعارف حديثى, به قصد و حفظ احاديث شيعه, به رشته تحرير درآمد و در مسائل فقهى تنها ابواب صلات و طهارت به طور مبسوط و گسترده و بقيه ابواب به طور اجمالى و گذرا ذكر شد, گذشته از اينكه بناى مؤلف بر استفاده كردن از كتب اربعه نبود[2]
مجموعه روايى (وافى) نوشته فيض كاشانى(قده) (م 1091 ق), يكى ديگر از سه اثر نوشته شده در اين دوره است. فيض نگارش اين اثر را با دو انگيزه شاخص شروع كرد: اول, برطرف ساختن ضعف تبويب كتب اربعه كه گاه فقيه را دچار اشتباه مى كند. دوم, آسان كردن دسترسى به كتب اربعه با جمع آورى تمام احاديث آنها به همراه توضيح و شرح مختصر روايات.
سومين مجموعه روايى, به همت محدث كبير شيخ محمدبن حسن معروف به حرّ عاملى(قده) (م 1104 ق) به نام (تفصيل وسائل الشيعه الى تحصيل مسائل الشريعة) جمع آورى شد. اين اثر بهترين كتاب حديثى فقهى است كه قبل از دهه هاى اخير نوشته شده است. مهم ترين ويژگى هاى آن, تبويب روايات بر اساس فروع فقهى و جامعيت آن نسبت به احاديث كتب اربعه و ساير كتبِ موردِ وثوقِ علماست.
عالم جليل القدر ميرزا حسين بن محمدتقى نورى (م 1320 ق) نيز حدود صد سال پيش, كتاب (مستدرك الوسائل ومستنبط المسائل) را نوشت و آن دسته از روايات فقهى را كه صاحب وسائل به جهت ضعف يا غفلت نياورده بود, جمع آورى كرد.
در دوره اخير, (جامع احاديث شيعه) نوشته آيت اللّه العظمى بروجردى(قده) مرجع عالى قدر تشيع و گروه زير نظر ايشان, كامل ترين, دقيق ترين, بديع ترين و زيباترين مجموعه روايات فقهى است كه تاكنون به رشته تحرير درآمده و در دسترس اهل تحقيق قرار گرفته است. در اين نوشته كوشيده ايم تا خوانندگان را با انگيزه و روند تأليف آن آشنا سازيم و ويژگى ها و امتيازات كتاب و روش كار با آن را توضيح دهيم.

2- انگيزه معرفى جامع احاديث شيعه

جامع احاديث الشيعه كتابى نيست كه به آسانى بتوان از عهده توصيف آن برآمد. كسى كه با اين كتاب انس و خلوتى داشته باشد, با لطايف و زيبايى ها و امتيازات شگرف آن آشنا خواهد شد. يكى از توفيقات نگارنده, آشنايى با اين كتاب و انس با آن بوده است. بعد از اين آشنايى پرثمر, بى اعتنايى حوزه به آن, به مسئله آزاردهنده اى تبديل شد و از فراموش شدن اثرى كه آيت اللّه بروجردى آن را حاصل عمر خود مى دانست, شگفت زده شدم. از همين رو, تصميم گرفتم در اين مقاله ضمن معرفى و بيان ويژگى ها و امتيازات آن نسبت به ساير كتب حديثى خصوصاً وسائل الشيعه, روش كار با آن را توضيح دهم; زيرا اين كتاب با دقت خاص اصوليان و به سبك تخصصى و اجتهادى نوشته شده است و همين حسن و كمال, كار با آن را قدرى دشوار كرده است; زيرا لطايف و رموزى در آن است كه اگر براى خواننده بيان نشود, با سؤالات بى پاسخ بسيارى مواجه خواهد شد. البته در مقدمه اين اثر 31 جلدى, اين نكته ها به اجمال بيان شده است و اين اجمال به گونه اى نيست كه بتواند عموم خوانندگان را راضى كند و با روش نگارش چنين مجموعه عظيمى آشنا سازد.

الف) سير تدوين جامع احاديث شيعه
1- تهذيب وسائل الشيعه
1ـ1 تاريخ پيدايش انگيزه نگارش

آيت اللّه بروجردى(قده) بعد از وفات مرحوم آخوند خراسانى, صاحب كفايه(قده), نجف را ترك كرد و به بروجرد رفت و خوان علم و دانش را در آن منطقه گسترد. در اين دوره بود كه او به كاستى هاى وسائل الشيعه پى برد و فكر تهذيب و پيرايش آن در ذهنش جوانه زد:
من از ابتداى شروع به درس در بروجرد, به دو نكته توجه كردم و آن اينكه در كتاب وسائل, كه يكى از ابزار اوليه براى هر فقيه است, روايات چه از نظر موضوع بندى و تبويب و چه از نظر تقطيعات و چه از نظر اشاراتى كه در پايان هر باب به روايات مذكور در ابواب ديگر شده است و چه از نظر سند, تنقيح نشده و مورد دقت لازم قرار نگرفته است… .
بنابراين توجه به نواقص وسائل سابقه درازى در تفكرات ايشان داشته و به مرور زمان رشد يافت; تا اينكه پس از ورود به قم و استقرار بر كرسى مرجعيت, زمينه هاى لازم براى تحقق و عينيت بخشيدن به اين آرزوى ديرين فراهم آمد.

1ـ2 طرح بحث با شاگردان

در سال 1370 ق/1329 ش روزى در اثناى درس ضمن قرائت احاديث از روى كتاب شريف وسائل الشيعه, به حديثى در باب (جواز صلاة الرجل وإن كانت المرأة قدامه أو خلفه أو إلى جانبه وهى لاتصلى ولو كانت جُنباً أو حائضاً وكذا المرأةُ)[3] رسيدند كه به سبب تقطيع در چند باب ذكر شده بود. ايشان به اين مناسبت فرمودند:
مرحوم شيخ حر عاملى بسيار زحمت كشيد تا چنين كتابى را به جاى گذاشت و كار را بر مجتهد مستنبط بسى آسان كرد, لكن ما هم به سهم خود بايد روش عالمان سلف را پى گيرى و زحمات آنان را تكميل كنيم.

1ـ3 توضيح تفصيلى نواقص و معايب (وسائل الشيعه)

ايشان در توضيح تفصيلى نواقص و معايب وسائل الشيعه افزودند: نقايصى چند از جهت تقطيع احاديث و غير آن در كتاب وسائل الشيعه وجود دارد كه اگر آنها را رفع كنيم, در امر استنباط و اجتهاد بهتر و سريع تر پيش مى رويم. آن نقايص از اين قرارند:
1- صاحب وسائل به سبب تقطيع احاديث, ناچار سند آنها را نيز تكرار كرده و همين مسئله باعث افزايش كاذب حجم كتاب شده است.
2- در موارد زيادى, احاديث سندهاى متعددى دارند. از اين رو, او بايد با هر تقطيع, همه اسناد را تكرار مى كرد, ولى ايشان با هر قطعه از روايت, تنها يكى از سندها را آورده است. در نتيجه, خواننده متوجه فراوانى اسناد حديث نمى شود; در حالى كه اگر از اسناد آن آگاه مى شد, شايد به جهت مستفيض شدن روايت, نيازى به بررسى سندى يا كارهاى مشابه پيدا نمى كرد.
3- در اثر تقطيع, روايات تكه تكه شده اند و ارتباطى كه ميان اول و آخر حديث بود, از هم گسسته است; در حالى كه گاه بخش هاى مختلف روايت, مى توانست قرينه اى براى چگونگى برداشت و تفسير از آنها باشد.
4- يكى از انگيزه هاى ايشان در تقطيع روايات, تبويب دقيق تر احاديث بر اساس مسائل فقهى بود. زياده روى در اين مسئله باعث شد تا احاديث در ابواب گوناگون, پراكنده و روايات مرتبط با يك موضوع در ابواب مختلف ذكر شوند. در نتيجه فقيه گمان مى كرد كه تمام روايات مربوط به مسئله, فقط در همان باب آمده است و همين امر باعث اشتباه در فتوا مى شد.
5- يكى از انگيزه هاى صاحب وسائل در تقطيع حديث, كاستن از اشاره هاست. مقصود از اشاره, ارجاع دادن فقيه به حديث يا احاديثى در باب ديگر است تا او احاديث مرتبط ديگر را نيز ببيند; در حالى كه اشاره را با ذكر نشانى دقيق ابواب مى توان حل كرد, ولى آسيب هاى تقطيع قابل جبران نيست.
6- ايشان در موارد بسيار زيادى, اشاره هايى به جاهاى ديگر دارد, اما محل اشاره مشخص نيست, حتى گاه يقين حاصل مى شود كه پيش از اين حديث, حديث مرتبطى وجود ندارد و مؤلف, به اشتباه اشاره به گذشته كرده است.
7- همه امورى كه مى تواند از حجم كتاب بكاهد, بايد رعايت شود; مثلاً به جاى نام مؤلف, رمز خود كتاب كافى است; همان طور كه فيض كاشانى(قده) در كتاب وافى براى هر كتاب رمزى قرار داده است; مانند رمز (كا) براى كافى, (يب) براى تهذيب, (صا) براى استبصار, و (فقيه) براى من لايحضره الفقيه.
اين كلمات به تعداد احاديث تكرار شده كه با رعايت اختصار, مقدار زيادى از حجم كتاب كم مى شود.
8- مقدمه اى مشتمل بر حديث ثقلين بر اساس احاديث شيعه و سنى در آغاز كتاب نوشته و آن گاه ثابت شود كه تمام روايات اهل بيت(ع) از رسول خدا(ص) گرفته شده و در نتيجه تمام روايات شيعه براى اهل سنت نيز حجت است.

1ـ4 تشكيل لجنه هاى علمى

مرحوم آيت اللّه بروجردى, پس از بيان نقاط ضعف وسائل الشيعه, يكى از ابواب را مشخص كرد و از علاقه مندان خواست كه در گردآورى احاديث آن مشاركت كنند. در روز موعود, حدود هفتاد تن از شاگردان, نوشته هاى خود را خدمت ايشان آوردند. آيت اللّه بروجردى پس از مطالعه نتيجه كارها عده اى را از ميان آنان برگزيد و بدين ترتيب, گروه تدوين تشكيل شد. آن جناب افراد جوان و برگزيده را در دو لجنه قرار داد و تهيه ابواب خاصى را به هركدام از آنان سپرد.

5ـ1 فهرست اعضاى لجنه هاى علمى

آٍقايان: [1]. شيخ اسماعيل معزى ملايرى, [2]. شيخ حسينعلى منتظرى نجف آبادى, [3]. شيخ عبدالرحيم ربانى شيرازى, [4]. شيخ محسن حرم پناهى قمى, [5]. سيدحسين كرمانى, [6]. سيدمصطفى كاشفى خوانسارى, [7]. شيخ عبدالرحيم بروجردى, [8]. شيخ على پناه اشتهاردى, [9]. شيخ جلال طاهر شمس گلپايگانى, [10]. شيخ حسين نورى همدانى, [11]. شيخ ابراهيم امينى نجف آبادى, [12]. شيخ على ثابتى همدانى, [13]. شيخ محمد واعظ زاده خراسانى, [14]. شيخ محمدباقر ابطحى اصفهانى, [15]. سيد محمدعلى ابطحى اصفهانى, [16]. شيخ محمدتقى ستوده اراكى, [17]. سيد… بهشتى بروجردى, [18]. شيخ حسن نائينى, [19]. سيدمحمدحسين درچه اى, [20]. شيخ جواد خندق آبادى تهرانى.
از مقدمه فرزند آيت اللّه بروجردى(قده), سيدحسن بروجردى, بر جامع احاديث شيعه, فهميده مى شود كه فعال ترين اعضاى گروه, آقايان شيخ على پناه اشتهاردى و شيخ اسماعيل معزّى ملايرى(قده) بودند.

1ـ6 ميزان نظارت آيت اللّه بروجردى(قده)

اصل طرح و سبك كار به ابتكار خود آيت اللّه بروجردى بود, اما كار تدريس و رسيدگى امور مربوط به مرجعيت و طلاب, مانع از پرداختن به جزئيات كار تدوين حديث بود. از اين رو, ايشان بخش هاى مختلف كار را در ميان افراد گروه تقسيم كرد. هريك از اعضا بعد از پايان كار, خدمت او مى رسيد و حضرت آيت اللّه, از نتيجه كار آنان آگاهى مى يافت. گاهى هم در جلسات علمى آنان شركت مى جست و به منظور پيشبرد كارها از ديدگاه شاگردان خود استفاده مى كرد.

2- جامع احاديث الشيعه

بعد از مدتى تصميم بر آن شد كه علاوه بر افزودن روايات كتاب مستدرك در كنار روايات وسائل, روايات فقهى ديگرى را كه در اين دو نيامده و گروه در هنگام مراجعه هاى مكرر خود به كتب و مصادر اوليه يافته, افزوده شود. در واقع, مقصود آيت اللّه بروجردى تدوين مجموعه اى كامل بود تا در مقام استنباط, نياز به كتاب ديگرى نباشد; يعنى جامع احاديث شيعه در موضوع فقه باشد.

3- جامع احاديث الشيعه و السنى

در سال دوم فعاليت گروه تدوين, آيت اللّه بروجردى تصميم گرفت كه روايات اهل سنت نيز در ذيل ابواب فقهى افزوده شود. ايشان در بيان دلايل اين تصميم چنين توضيح داد:
روايات اهل سنت در موضوعات فقهى اندك است. من مى خواهم با اين كار آنها مجبور شوند كه به روايات ما هم مراجعه و از آن استفاده كنند. اهل سنت مى گويند: فقه شيعه از آنجا كه به قياس و استحسان عمل نمى كنند, توسعه ندارد. من مى خواهم آنها به كتاب هاى ما مراجعه كنند و بدانند احكام فروعى را كه آنها با قياس و استحسان به دست آورده اند, ما از روايات به دست مى آوريم. در ضمن آنها خواهند ديد كه ما چقدر روايت داريم و آنها چقدر روايت دارند.
ايشان براى اين كار كتاب (التاج) را انتخاب كرد. اين كتاب پنج كتاب از صحاح شش گانه را دربر دارد و مكررات را ادغام و سندها را كوتاه كرده است. اين توسعه بر اساس مبنا و روش اجتهادى ايشان, قابل توجيه بود; زيرا معروف است كه ايشان فقه شيعه را ناظر بر فقه اهل سنت مى دانست, به اين معنا كه ائمه(ع) فتاواى رايج زمان خودشان را نقد مى كردند و اصحاب ايشان نيز در فضاى علمى حاكم بر جامعه سنى مى زيستند و سؤالاتى را كه از اين رهگذر در ذهنشان ايجاد مى شد, مى پرسيدند. بنابراين آگاهى از روايات و فتاواى علماى سنى معاصر ائمه تأثير به سزايى در فهم معانى روايات دارد.
آقاى ثابتى همدانى, با كمك ديگران اين كار را شروع كرد و تا پايان كتاب طهارت اهل سنت پيش رفت. متأسفانه اين تلاش مبارك ادامه نيافت و متوقف شد. آيت اللّه بروجردى درباره علت اين اقدام به شاگردانش گفت: (مى ترسم برخى از مقدسين بگويند: علماى شيعه زحمت كشيده اند تا احاديث ائمه(ع) را از احاديث اهل سنت جدا كنند و به طور مستقل بياورند و شما دوباره آنها را مخلوط كرديد). ظاهراً ايشان تحت تأثير نظر فرزندش از تصميم اوليه منصرف شد; زيرا سيدمحمدحسن از آغاز با اين تصميم مخالف بود و روزى كه ايشان از تصميم اوليه برگشت, فرمود (سيدمحمدحسن اين چنين گفته است; راست مى گويد).

4- بازبينى و نظارت

بعد از حدود هفت سال, كار تدوين اوليه روايات به پايان رسيد و تلاش و كوشش پى گير او و شاگردانش به ثمر نشست, اما هنوز زمان چيدن ميوه آن نرسيده بود; زيرا با آنكه فيش بردارى از احاديث به پايان رسيده بود, اما هنوز به بازبينى هايى نياز داشت. ايشان براى اينكه جلو بگومگوهاى علمى را بگيرد, از ميان جمع شاگردان, تنها سه نفر را براى اين كار برگزيد كه عبارت بودند از: آيات حاج شيخ اسماعيل معزى ملايرى, شيخ على پناه اشتهاردى و واعظ زاده خراسانى, او سيدحسن فرزند خود را هم براى ارتباط و گزارش پيشرفت كارها, انتخاب كرد و به اين ترتيب, كار بازبينى و آماده سازى نهايى احاديث شروع شد.

5- رحلت آيت اللّه بروجردى و پراكندگى گروه

آيت اللّه بروجردى(قده) با دقت خاص اصولى و عنايت و اهتمامى كه به حديث نگارى داشت, معتقد بود كه جامع احاديث شيعه بازهم نيازمند بازبينى و بررسى دقيق است. به همين دليل, زير بار چاپ كتاب نمى رفت, اما به اصرار اطرافيان و برخى از شاگردان, چاپ آن را پذيرفت و با عرضه جلد اول آن, ثمره تلاش خود را قبل از وفات مشاهده كرد.
بعد از ايشان, كار بازبينى به تعطيلى كشيد و آقاى واعظ زاده از قم رفت و تنها كسى كه پرچم اين رسالت بزرگ را زمين نگذاشت و تنها و يك تنه آن را به دوش كشيد و تا انتشار آخرين جلد مقاومت كرد, فقيه عالى قدر آيت اللّه اسماعيل معزى ملايرى(قده) بود. ايشان نه تنها كار بازبينى را ادامه داد و با مساعدت آيت اللّه خويى دوره اول كتاب را به طور كامل به چاپ رساند, بلكه قبل از چاپ دوم, با تلاشى خستگى ناپذير اقدام به تصحيح دوباره مهم ترين يادگار استاد خويش كرد و تغييرات قابل توجهى در آن پديد آورد كه از آن جمله مى توان به تصحيح آدرس ها بر اساس كتب رايج و افزودن حدود هزار روايت كه در وسائل و مستدرك نيست, اشاره كرد[4]

ب) ويژگى ها و امتيازات جامع احاديث الشيعه

در بخش قبلى با انگيزه گردآورى و مراحل آن و برخى از ويژگى هاى كتاب شريف (جامع احاديث الشيعه) آشنا شديم. در اين قسمت, با تفصيل افزون ترى به توضيح اين ويژگى ها و امتيازات مى پردازيم.

1- آيات الاحكام

قرآن, كتاب تربيت و هدايت, حُكم و حِكمت و تعليم و تزكيه, و وحيانى ترين عنصر موجود در ميان ما و ثَقَل اكبر و درياى موّاج معرفت و حكمت است. قرآن ريشه علم رسول خدا و ائمه(ع) است. آنان هر آنچه مى گفتند, از قرآن مى گفتند. اگرچه براى ما قابل درك نيست كه برداشت هاى آنان از قرآن چگونه بوده, با اين حال در موارد بسيارى بهره گيرى از آيات قرآن را به شاگردان خود سفارش مى كردند و حتى روش آن را نيز مى آموختند[5] اگر فقيهى در جريان استنباط خود, روشى را برگزيند كه او را به ظاهر كاملاً از قرآن بى نياز كند و او در فهم فقهى خود اندك نيازى به مراجعه به آن احساس نكند, اين امر نشانه كاستن از ارج و حرمت كلام وحى به شمار مى رود.
ييكى از امتيازات فقيه عالى قدر حضرت آيت اللّه بروجردى(قده), اهتمام به قرآن در استنباط فقهى بود. به همين جهت, ايشان غفلت از آيات الاحكام در ابواب كتاب شريف (وسائل الشيعه) را از معايب و ضعف هاى آن مى دانست. روش ايشان در كتاب جامع احاديث شيعه چنين است كه اگر آيه اى مرتبط با موضوع باشد, آن را يادآورى مى كند و برحسب ترتيب سور و آيات, آنها را پشت سر هم مى آورد.

2- جامعيت روايى
2ـ1 اهميت جامعيت روايى

جامعيت روايى, مهم ترين شاخص و ويژگى (جامع احاديث الشيعه) است. تلاش فقيه عالى قدر و لجنه هاى علمى تحت نظر ايشان, بر اين بود تا فقيه را از مراجعه به هر كتاب حديثى ديگرى بى نياز سازند تا چنانچه فقيهى اين كتاب را به دست مى گيرد, دغدغه خاطرى براى مراجعه به كتاب ديگرى نداشته باشد. البته مؤلف, مدعى استقصا و جمع آورى كامل روايات فقهى نيست, لكن مى توان مطمئن بود كه هيچ فقيهى به تنهايى نمى تواند به بيش از آنچه اين گروه با سال ها تلاش پى گير و دقت نظر بدان دست يافته, دست يابد.

2ـ2 دامنه روايات (جامع احاديث الشيعه)

تمام روايات دو كتاب (وسائل الشيعه) و (مستدرك) در آن انعكاس يافته است. البته بعضى از روايات اين كتاب ها, فقهى نبودند كه آنها حذف شده اند; چنان كه تمام احاديث منقول از كتاب (مصباح الشريعه) نيز حذف شده است; زيرا اين كتاب, مجموعه روايات اخلاقى منسوب به امام صادق(ع) است و حديث فقهى در آن يافت نمى شود.
گروه تأليف علاوه بر روايات اين دو كتاب, هر روايت فقهى ديگرى را كه در مراجعه به منابع ديگر, بدان دست يافته اند, در اثر خود افزوده اند, اين منابع عبارت اند از:
كافى, مجموعه آثار شيخ طوسى(قده) (تهذيب, استبصار, عدة الاصول, مصباح المتهجد, الغيبة, الخلاف, امالى شيخ طوسى, امالى پسر شيخ طوسى), مجموعه آثار شيخ صدوق(قده) (من لايحضره الفقيه, الخصال, علل الشرايع, امالى صدوق, معانى الاخبار, عيون الاخبار, ثواب الاعمال و عقاب الاعمال, المقنع, التوحيد, كمال الدين, فضائل الاشهر الثلاثة, فضائل الشيعة, صفات الشيعة), مجموعه آثار شيخ مفيد(قده) (امالى, الاختصاص, الارشاد, المقنعه), وسائل الشيعه, مستدرك الوسائل, المحاسن برقى, قرب الاسناد حميرى, مناقب آل ابى طالب ابن شهر آشوب, عده الداعى ابن فهد حلى, بشارة المصطفى طبرى, السرائر ابن ادريس, مجمع البيان طبرسى, اعلام الورى طبرسى, مكارم الاخلاق حسن بن فضل طبرى, الاحتجاج احمدبن على بن ابى طالب طبرسى, نهج البلاغه, صحيفه سجاديه, فقه الرضا(ع), دعائم الاسلام قاضى, تحف العقول حرانى, تنبيه الخواطر ورام, كنز الفوائد كراجكى, الغيبة نعمانى, ارشاد القلوب ديلمى, بصائر الدرجات صفار, كشف الغمة فى معرفة الائمه اربلى, بحار الانوار, الخرائج والجرائح راوندى, استغاثه ابوالقاسم كوفى, الطرف واقبال وملهوف ابن طاووس, التوحيد مفضل, جامع الاخبار لمولفه, مدينة المعاجز بحرانى, منية المريد فى آداب المفيد و المستفيد شهيد ثانى, عبقات الانوار نيشابورى, مسكن الفواد شهيد ثانى, كامل الزيارة ابن قولويه, تفسير قرآن امام عسكرى(ع), تفسير قرآن فرات كوفى, تفسير عياشى, تفسير قرآن قمى, رجال نجاشى, عوالى اللئالى ابن ابى جمهور, تذكرة الفقهاء و المختلف والمنتهى حلى, و كتاب هاى فراوان ديگرى كه نامشان در متن آمده است.

2ـ3 روش نام بردن از كتب مصادر

كتاب هايى كه از آنها حديث نقل شده است, برخى اصل و برخى فرع اند و چون از كتاب هاى اصلى بيش از منابع ديگر ياد شده, آنها را با علائم خاصى نشان داده اند كه عبارت اند از: (كا) (كافى), (فقيه) (من لايحضره الفقيه), (يب) (تهذيب الاحكام), (صا) (استبصار), (ئل) (وسائل الشيعه), (ك) (مستدرك).
نام ساير كتب به طور كامل آمده است, مگر اينكه نام كتاب, مركب باشد كه در اين صورت مضاف اليه آن حذف شده است; مانند: (دعائم) (دعائم الاسلام), (بصائر) (بصائر الدرجات), (معانى) (معانى الاخبار) و… البته اين روش در چاپ اول مراعات شد, اما در چاپ دوم, نام كتاب ها در اغلب موارد به طور كامل ذكر شده است.

3- دقت فراوان در نقل احاديث

ييكى از مشتركات تمام علوم, افزايش دقت ها و ظرافت ها در آنهاست; زيرا به مرور زمان و با پيدايش مردان بزرگ, دقت هاى تازه و بديعى بر دقت هاى گذشتگان افزوده مى شود. اين اتفاق يكى از سنت هاى خدا در پيشبرد علوم است. از اين رو, افزايش دقت هاى علمى در نقل و تفسير و نسخه شناسى و غير آن در حديث قابل درك است. چه بسا ادله اى كه در زمان خود, بسيار محكم و دقيق شمرده مى شدند, با گذر زمان ضعيف انگاشته شوند يا منابعى كه مورد مراجعه و وثوق بودند, به جهت پيدايش نيازهاى جديد و گسترش دقت هاى علمى از نظر نقل و استناد و نسخه شناسى, از رده علمى خارج شوند و قابليت اعتماد به آنها از بين برود. به همين جهت, از شيخ حرّ عاملى(قده) انتظار نمى رود كه با وجود اخبارى بودن و گذشت قريب به سيصد سال از دوره او, كتابش واجد همه شاخص هاى علمى حوزه هاى فقهى امروزى باشد. اما اگر كسى در فضاى امروز كتابى فقهى يا حديثى بنگارد, بايد براى فقها و حديث شناسان نكته سنجى كه به راحتى ذهن جوّالشان آرام نمى گيرد, قانع كننده باشد. از اين نظر, كار (جامع احاديث شيعه) با سختى ها و دشوارى هاى خاص خودش مواجه بود و به حوصله اى بى پايان و كوششى خستگى ناپذير نياز داشت تا بتواند پاسخ گوى خواست هاى علمى عصر خود باشد.
ذهن خلاق آيت اللّه بروجردى(قده) و لجنه هاى تحت امر ايشان, به خوبى متوجه چنين تفاوتى بوده و به همين جهت, دقت هايى در تدوين (جامع احاديث) داشتند كه بحق در تاريخ جامع نويسى شيعه بى سابقه است. اين دقت ها عبارت اند از:
3ـ1 نقل از مصادر اوليه: اگرچه مبناى اوليه, نقل روايات دو كتاب وسائل و مستدرك بود, اما درا ين كار به خود كتب مذكور اكتفا نشد و چنانچه اصل كتاب موجود بود, حديث از منبع اصلى خود نقل و در غير اين صورت به نقل وسائل و مستدرك اكتفا شد. اگر كتاب و منبع در دسترس قرار داشت, اما حديث منقول از اين دو كتاب در آن يافت نمى شد, آن حديث نيز به نقل از آن دو نقل مى شد. براى مشخص شدن اين نكته, تدوينگران ابتدا نام وسائل الشيعه يا مستدرك را با شماره جلد و صفحه مى آوردند و بعد از آن, نام منبعى را كه فاقد حديث بود, و سپس خود حديث را ذكر مى كردند. به عنوان مثال:
290 (179) مستدرك, [272], ج1, دعائم الاسلام: روينا عن على(ع) انه سئل عن (اهل الذكر) من هم. فقال: (نحن واللّه اهل الذكر)[6]
اين حديث در دعائم الاسلام نيست و اين بدان معناست كه در نسخه صاحب مستدرك وجود داشته, اما در نسخه امروزى وجود ندارد.
3ـ2 تصحيح و مقابله مكرر: پيش از چاپ, احاديث كتاب بارها با نسخه هاى اصلى مقابله و تصحيح شد و بعد از چاپ كتاب و قبل از انتشار نيز دوباره مقابله و تصحيح انجام گرفت و در پايان كتاب, موارد خطا آورده شد. احاديث كتب اربعه را نيز پس از مقابله با كتب خطى نفيس و قديمى كه اثر تصحيح در بسيارى از صفحاتشان با تعبيراتى نظير (بلغ مقابله) يا (قراته) يا (سماعاً) يا (درسا تحقيقاً و تدقيقاً) وجود داشت و مزين به اجازات و مهرهاى اساتيد و بزرگان بود, نقل كردند.
درمورد غير كتب اربعه هم كه علماء به آنها اهتمام كمترى نشان داده اند, اغلب به نسخ خطى و قديمى و همراه با آثار تصحيح و اجازات و غيره دست نيافتند و به همين دليل, علاوه بر نسخ موجود با كتاب هاى وسائل و مستدرك نيز مقابله شد; زيرا اين دو كتاب از برخى از نسخ موجود, قابل اعتمادترند.
3ـ3 نقل عين الفاظ سند و متن حديث: يكى از فوق العادگى هاى كتاب حاضر, نقل عين الفاظ سند و متن بدون كوچك ترين تصرف در آنها اعم از تلخيص و تبديل در سند و متن است; در حالى كه جوامع پيشين اغلب اقدام به تلخيص و تبديل كرده اند كه به تفصيل به بيان آنها مى پردازيم. مهم ترين ايراد تلخيص و تبدل, افزودن بر دشوارى كار و سلب اطمينان از متن و سند روايت است:
ومعلوم أن الجامع ما لم تضبط فيه الأحاديث كما هى بعين الألفاظ مع كثرة ما فيها من الاختلاف لايغنى المستنبط عن المراجعه إلى مأخذها وعن النظر إلى تفاصيلها فلذا قد أثبتنا الأحاديث كما هى فى الأصول مع ضبط الخصوصيات من دون الإطالة والتكرار[7]
و معلوم است مادامى كه عين الفاظ احاديث در (جامع) حفظ نشود, با وجود كثرت اختلافاتى كه در روايات است, مستنبط را از مراجعه به مأخذ و اعمال نظر در تفصيل آنها بى نياز نخواهد ساخت. به همين جهت, ما احاديث را همان گونه كه در اصول اوليه بودند, حفظ كرديم, بدون اينكه مبتلا به اطاله و تكرار شويم.
3ـ3ـ1 توجه به اختلاف: در اين اثر به تفاوت نسخ موجود در منابع حديث نيز اشاره شده است. تفاوت نسخه به دو صورت است. گاه كلمه ديگرى به كار رفته كه در اين صورت, نسخه بدل در پاورقى آمده است. به عنوان مثال, در باب 29 كه پيشتر ذكر شد, در برخى از نسخ فقيه (من شرّ عبدى), (من شتم عبدى) نيز نقل شده است. گاهى هم در نسخه ديگر, كلمه اضافه اى وارد شده است كه اين موارد اغلب در داخل هلالين و با علامت اختصارى (خ) و در ادامه متن مى آيد. به عنوان نمونه, آمده است: (فان الفضل فى السحور (فليفعل ـ يب 314 خ)[8]). اين بدان معناست كه در نسخه بدل كتاب تهذيب ص 314 كلمه (فليفعل) نيز وجود دارد.
3ـ3ـ2 پيشنهاد اصلاحى در متن و سند: يكى از مزاياى اثر حاضر كه بر وزانت و دقت علمى آن افزوده, اصلاح ايرادهاى موجود در اسناد و متون است. به عنوان مثال, اگر نام راوى در كتب منقول عنه به درستى ثبت نشده, مؤلف نظر خود را درباره آن داده و آن را اصلاح كرده است. يا اگر تعبيرى در متن روايت به كار رفته كه از نظر لفظى يا معنايى, ايراد داشته و با بقيه حديث هم خوانى نداشته, اصلاح شده است. البته اين اصلاح در متن اصلى اعمال نشده است; زيرا در اين صورت متن اصلى از دست مى رفت و معلوم نبود كه اصلاح صورت گرفته, درست است يا نه. از اين رو, موارد اصلاحى در پاورقى و با علايمِ (خ ل) به معناى (نسخه اصلاحى) مشخص شده است.
اقدام ديگر, جداكردن توضيحات راوى يا مؤلف از متن اصلى حديث, در صورت مشتبه شدن آن با متن اصلى بود; مانند بسيارى از توضيحات صدوق(قده) كه گاه چنان با متن اصلى آميخته مى شود كه تشخيص آن را بسى دشوار مى كند. همچنين براى فهم آسان تر, مرجع ضميرهاى دشوار و معانى لغات غريب بيان و برخى از احاديث مجمل توضيح داده شد.
3ـ3ـ3 نقل عين اسامى در اسناد: در كتاب هاى (بحار) و (وافى) اسامى روات در سند روايت, تلخيص شده است; مثلاً اگر راوى به اسم, لقب و يا كنيه شناخته شده باشد, همان در سند قرار گرفته است, خصوصاً (وافى) در اين زمينه زياده روى كرده و سندهاى خود را با رمز نوشته است; به گونه اى كه جز افراد خبره كسى نمى تواند از آنها بهره بگيرد و برخى همين شيوه را دليل عدم استقبال از آن دانسته اند[9] مثلاً (السراد) اشاره به حسن بن محبوب, (التيملى) اشاره به على بن حسن بن على بن فضال است. اين القاب و اوصاف در كتب رجالى براى اين اشخاص وارد شده است, ولى اين روش شناسايى افراد را سخت تر مى كند. گاهى صاحب (وافى) برخى از افراد تكرار شده در چندين سند را حذف و به جاى آنها از (الخمسة), (الاربعة), (الثلاثة) و (الاثنين) استفاده كرده است. به عنوان نمونه, او از (على بن ابراهيم عن أبيه عن ابن أبي عمير عن حماد عن الحلبى) به (الخمسه) ياد كرده است تا مجبور به تكرار نام اين افراد نشود. بعيد نيست كه اين شيوه تحت تأثير تفكر اخبارى و استغناى از علم رجال مؤلفان (بحار) و (وافى) بوده باشد كه هر دو اخبارى بودند و اين امر, كم توجهى ها و تلخيص ها را قابل توجيه مى كند.
در اين ميان صاحب وسائل(قده), راه ميانه را رفته و در مقايسه با كتب مذكور, پاى بندى بيشترى در ذكر سند نشان داده و اغلب نام و كنيه و لقب را مطابق با منابع اوليه آورده است. البته او در برخى موارد, مانند كتب قبلى به ذكر عنوان معروف تر بسنده كرده است. به عنوان مثال, ايشان در بسيارى از موارد به جاى (عبداللّه بن جعفر حميرى), تنها (حميرى) مى آورد; زيرا راوى به همين نام در ميان محدثان و فقها معروف است.
اين كار اگرچه نوعى تلخيص در اسامى افراد است و باعث سرعت گرفتن كار و كم حجم شدن كتاب مى شود, اما از دقت كار و اطمينان به كتاب مى كاهد; زيرا مؤلف در سندها دست برده و تغييراتى در آنها داده است و روشن است كه همين مقدار از تصرف نيز گاه به اطمينان افراد آسيب مى زند. از اين رو, در كتاب شريف جامع احاديث الشيعه عين اسامى روات به همان صورتى كه در كتاب اصلى و مصدر آمده, ذكر شده است.
3ـ3ـ4 افزودن توضيحات شيخ طوسى(قده): شيخ طوسى(قده) در دو مورد توضيحاتى را به روايات تهذيب و استبصار افزوده است: اول در حل تعارض اخبار و دوم در حل مبهمات برخى از اخبار نادر. اين توضيحات در اثر حاضر به نقل از ايشان افزوده شده است.

4- تقطيع نكردن احاديث
4ـ1 محاسن و معايب تقطيع

در بسيارى از موارد, يك روايت متضمن بيان بيش از يك حكم, يا در ابواب مختلفى از جهات مختلفى قابل استناد و استفاده است. در چنين مواردى كه كم هم نيست, صاحب وسائل اقدام به تقطيع كرده و هر بخش از آن را در باب مربوط آورده است. اين كار با وجود محاسنى چون در دسترس قرار دادن بخش هاى موردنياز و حذف بخش هاى غيرضرورى در ابواب غير مناسب, معايبى نيز دارد. آنچه صاحب وسائل را بر آن داشت تا روايات را تقطيع كند, اصرار ايشان بر ايجاد بابى مستقل براى تمام مسائل موجود در روايات است. به همين جهت, او ناچار بود كه روايات متضمن چندين مسئله فقهى را در چند باب بياورد. لازمه اين كار, يا تكرار كامل روايت در همه چند باب يا تقطيع روايت بود كه وى گزينه دوم را براى اختصار و جلوگيرى از تكرار انتخاب كرد.
اين روش البته معايب مهمى نيز داشت; زيرا با گسسته شدن تركيب چنين رواياتى, ممكن است كه بسيارى از قرائن لفظى يا محتوايى از بين برود. شايد ذكر حكمى در كنار حكم ديگرى كه به ظاهر نامربوط است, داراى پيامى يا جهتى باشد كه توجه به آن, باعث فهم بهتر روايت گردد. اگر تقطيع جايز باشد, پس چرا امام(ع) اين مسائل را در كنار هم بيان فرمود؟ آيا قصد خاصى از اين كار داشت؟ چرا موارد ديگرى را نگفت و تنها به ذكر اين موارد بسنده كرد؟ شايد مى خواست با نوع چينش آنها, پيام خاصى را به مخاطبان منتقل كند؟ و سؤالاتى از اين قبيل. البته شايد هم هيچ حكمتى در كار نباشد, اما چون احتمال عاقلانه اى است, نبايد از نظر دور داشت. از اين رو, حتى المقدور نبايد روايت تقطيع بشود و براى پرهيز از پيامدهاى منفى تقطيع بود كه در اثر حاضر جز در موارد خاص, اين كار صورت نگرفت.
عيب ديگر تقطيع غيرواقعى شدن اعداد و ارقام روايات وسائل الشيعه است. طبق بررسى آيت اللّه بروجردى(قده) و برخى از اعضاى گروه تأليف, از 35868 روايت وسائل, حدود ده هزار مورد آن تكرارى است[10]

4ـ2 روش جايگزين تقطيع

در كتاب (جامع احاديث شيعه) به جاى تقطيع روايتى كه دربر دارنده چند حكم است, آن را در بابى كه مناسبت بيشترى دارد, آورده اند و در ساير ابواب, فقط به آن ارجاع داده شده است, مگر در موارد خاصى كه به ذكر آنها مى پردازيم.

4ـ3 موارد استثنا

الف) ظهور روايت به وسيله تقطيع تغيير نيابد; مانند: حديث اربعمائه, حديث علل احكام, وصاياى رسول خدا(ص) و مناهى ايشان و رواياتى از اين قبيل كه فقرات از هم گسسته اى دارند.
ب) رواياتى كه در اول يا آخرشان, مطالب غيرفقهى آمده باشد كه قسمت غير فقهى آن حذف شده است, البته به شرط آسيب نرسيدن به ظهور حديث و عدم اخفاى قرائن.
ج) در ابواب مقدمات كه اغلب در برگيرنده احاديث اصولى هستند نيز تقطيع صورت گرفته است; مثلاً برخى از روايات فقهى دلالت هاى مطابقى, ضمنى و يا التزامى يا هر نوع ملازمه ديگرى با حجيت خبر واحد دارد كه از مجموع آنها تواتر معنوى حاصل مى شود. در اين موارد, به صرف ارجاع قناعت نشده و بخشى از روايت كه دلالت بر حجت خبر واحد مى كرد, در باب حجت خبر واحد آمده و مطالعه كامل حديث به باب ويژه آن ارجاع شده است.

4ـ4 سند روايات تقطيع شده

در مواردى كه روايتى تقطيع شده است, مانند حديث اربعمائه سند آن در تمام ابواب و به همراه تمام بخش هاى آن تكرار نشده است, بلكه تنها در يكى از ابواب به طور كامل آمده و در ساير ابواب به آن اشاره شده است, به جز روايات كتاب جعفريات از (على بن جعفر); زيرا تمام روايات آن فقط يك سند دارد. از اين رو, سند همه روايات على بن جعفر, در اولين بابى كه حديثى از او نقل شده, آمده و در بقيه حتى از اشاره به اولين بابى كه سند حديث مذكور است, پرهيز شده تا شرط اختصار رعايت شود. البته اين قاعده در ابواب مربوط به اصول فقه مراعات نشده و سند روايات حتى در فقرات تقطيع شده نيز آمده است.

4ـ5 ذكر تعليقات كافى

در كتاب كافى, سند حديث به طور كامل آمده و چنانچه شروع سند حديث بعدى مانند حديث قبلى باشد, از ذكر آن خوددارى شده كه در اصطلاح به آن تعليق مى گويند; زيرا فهم سند حديث دوم, به سند حديث اول معلق شده است.
از باب مثال, در كتاب كافى, (ج8, ص 269) دسته اى از احاديث با اين سند شروع مى شوند:
395- محمد بن يحيى عن أحمد بن محمد وعدة من اصحابنا عن سهل بن زياد جميعا عن ابن محبوبٍ عن مالك بن عطية قال قلت لأبي عبداللّه(ع)… .
در چهار حديث بعد, از آنجا كه شروع سند تا ابن محبوب با سند روايت قبلى مشترك است, از تكرار آن خوددارى شده و سند آنها از ابن محبوب شروع شده است:
396- حدثنا ابن محبوبٍ عن أبي يحيى كوكب الدم عن أبي عبداللّه(ع) قال… .
397- ابن محبوبٍ عن جميل بن صالح عن أبي عبيدة قال سالت ابا جعفرٍ(ع)… .
398- ابن محبوبٍ عن عمرو بن ابي المقدام عن أبيه قال قلت لأبي جعفرٍ(ع)… .
399- عنه عن هشام بن سالمٍ عن عبدالحميد بن أبي العلاء قال… .
اين كار فى حد نفسه در كتاب كافى ايراد شمرده نمى شود, بلكه نوعى اختصار معقول است, اما در مثل اگر چهار روايت ياد شده به همين صورت در مجموعه روايى ديگرى نقل شود, يا باعث اشتباه مى شود يا مستنبط را به زحمت مى افكند; زيرا بايد به كتاب كافى مراجعه كند و ببيند كه روايت اصلى از چه سندى برخوردار بوده است تا بتواند بخش حذف شده سند حديث را بشناسد. اين نكته در مجموعه روايى مانند وافى مراعات نشده و مرحوم فيض(قده) روايات كافى را به صورت معلق آورده است و طبعاً فقيه را از مراجعه بى نياز نساخته است. اما كتاب وسائل به اين نكته توجه داشته و در چنين مواردى, سند را به طور كامل ذكر كرده است. اين شيوه در جامع احاديث شيعه نيز به كار رفته و براى اينكه مشخص شود اين قسمت از سند در خود كافى به طور معلق آمده است. تدوينگران آن را داخل دو هلال آورده و در پايان تصريح به معلق بودن كرده اند. به عنوان مثال,
203(92) (محمد بن يحيى عن احمد بن محمدٍ وعدة من أصحابنا عن سهل بن زياد جميعا معلق) ابن محبوبٍ عن جميل بن صالح عن أبى عبيده قال سألت ابا جعفرٍ(ع) عن قول اللّه عزوجل: (الم غُلِبَتِ الرُّومُ فِى ادنَى الاَرضِ) قال: فقال: يا ابا عبيدة ان لهذا تاويلاً لا يعلمه الا اللّه والراسخون فى العلم من آل محمد صلوات اللّه عليهم (الحديث)[11]
سند اين حديث در كتاب كافى به نحو تعليق آمده است, ولى چون در اينجا روايات قبلى آن نيامده, بخش محذوف سند آن نيز اضافه شده تا خواننده نيازمند مراجعه به كتاب كافى نباشد.

5- تلفيق روايات تكرارى و روش آن
5ـ1 اقسام روايات تلفيقى

روايتى كه حداقل, متن آن در بيش از يك مورد تكرار شده باشد, در يك كتاب تكرار شود يا در بيش از آن, گونه هاى مختلف آن از حيث سندى و متنى بدين شرح است:
5 ـ1ـ1 وحدت سند و متن: اگر هر دو روايت از جهت سند و متن به طور كامل مثل هم باشند, نام هر دو كتاب با شماره صفحه و جلد مى آيد و سپس سند و متن بدان اضافه مى شود, به اين صورت: (1520(3) يب 31 ج 3ـ صا 102 ج 2 ـ أخبرنى الشيخ عن أحمد بن محمد عن أبيه… ). اين بدان معناست كه روايت مذكور در جلد سوم تهذيب صفحه 31 و در جلد دوم استبصار صفحه 102 تكرار شده است.
5 ـ1ـ2 اختلاف در سند: اگر متن روايات يكى باشد و تنها سندشان با هم اختلاف داشته باشد, يعنى اختلاف سندها باعث تعدد روايت شده است, اين اختلاف سندى سه حالت دارد:
1- سندها از آغاز تا انتها مختلف اند.
2- سند از جهت آغاز آن مشترك و از طرف انتهاى آن مختلف است.
در اين دو صورت, سند و متن يكى از احاديث به طور كامل آورده و سپس سند دوم حديث به طور كامل ذكر و به جاى تكرار متن از كلمه (مثله) استفاده شده, و اگر در الفاظ اختلافات جزئى داشته اما معنا يكى بوده, تعبير (نحوه) به كار رفته است.
3- آغاز سند از طرف مؤلف كتاب مرجع, مختلف است, اما از انتها يعنى از طرف راويان متصل به امام(ع) مشترك است. اين صورت از دو حال خارج نيست: يا يكى از سندها, نسبت به سند ديگر عام مطلق است; مانند خط بلند كه شامل خط كوتاه تر نيز مى شود, يعنى يكى از سندها طولانى تر است و بعد از يك يا چند راوى به آغاز سند بعدى مى رسد و در كل سند دوم, مشترك هستند. يا اينكه اين گونه نيست.
در حالت اول, ابتدا نام و مشخصات كتابى كه سند طولانى از آن نقل شده, آن گاه بخشى از سند كه مختص به آن است, و سپس نام كتاب دوم با مشخصات بعد از كلمه (عن) مى آيد و سند دوم بدان اضافه مى شود; مانند: جامع أحاديث الشيعة, ج2, ص 302:
2233 (4) يب 61 ج 1 ـ أخبرنى الشيخ (أيده اللّه) عن أبى القاسم جعفر بن محمد عن صا 62 ج 1 ـ محمد بن يعقوب عن كا 30 ج 3 ـ علي بن إبراهيم عن أبيه و محمدبن إسماعيل عن الفضل بن شاذان جميعاً عن حماد بن عيسى عن حريز عن زرارة قال قلت لأبى جعفر(ع): الا تخبرنى من أين علمت وقلت إن المسح ببعض الرأس وبعض الرجلين فضحك… .
در اين متن, سه حديث با هم تلفيق شده است. سند حديث تهذيب طولانى تر از بقيه است. به همين جهت, تهذيب قبل از بقيه شروع شده است. سند تهذيب در امتداد خود, شامل سند حديث استبصار هم مى شود و از اين رو, سند استبصار از همان نقطه اشتراك اضافه شده است. سپس سند اين دو, سند كافى را دربر مى گيرد; به همين سبب سند كافى بعد از آن دو شروع مى شود. بنابراين سند كافى, در هر سه و سند استبصار فقط در دو كتاب مشترك است و سند تهذيب اختصاص به خودش دارد.
در حالت دوم, يعنى حالتى كه آغاز سندها با هم اختلاف دارد, نامِ كتابِ اول با مشخصات ذكر شده, سپس سند تا شخص مشترك ادامه مى يابد. آن گاه نامِ كتابِ دوم با مشخصات ذكر مى شود و سند تا آخر مى آيد و سپس متن مشترك اضافه مى شود. مثال: جامع أحاديث الشيعة, ج2, ص 185:
1649 (29) يب 259 ج 1 ـ أخبرنى الشيخ عن أحمد بن محمد عن أبيه عن الحسين بن الحسن بن أبان عن الحسين بن سعيد عن ابن سنان كا 59 ج 3 ـ محمدبن يحيى عن أحمد بن محمد عن ابن سنان عن ابن مسكان عن الحلبى قال سألت أباعبداللّه(ع) عن دم البراغيث يكون فى الثوب هل يمنعه12 ذلك من الصلاة (فيه ـ كا) قال: لا وان كثر فلا بأس أيضا بشبهه من الرعاف ينضحه ولا يغسله.
متن مذكور مثال براى روايتى است كه دو سند دارد و هر دو تنها تا قبل از ابن سنان با يكديگر اختلاف دارند و از ابن سنان تا امام(ع) با همديگر مشترك اند. در اين موارد, ابتدا نام تهذيب با مشخصات ذكر شده و تا ابن سنان كه اولين راوى مشترك است, ادامه يافته است و بعد از آن سند قطع و كافى با مشخصاتش اضافه شده و سند تا امام(ع) ادامه پيدا كرده است.
5 ـ1ـ3 تلفيق سندى: اگر در دو روايت متن متفاوت دارند, تمام سند يا بخشى از آغاز سند روايت دوم تكرار سند روايت اول باشد, به جاى تكرار بخش مشترك, تعبير (بهذا الاسناد) به كار مى رود; مثلاً اگر سند روايتى كه از تهذيب نقل شده, چنين باشد:
ييب 6 ج 1 ـ أخبرني الشيخ(ايده اللّه) عن احمد بن محمد بن الحسن بن الوليد عن أبيه عن محمد بن يحيى العطار وأحمد بن ادريس عن محمد بن احمد بن يحيى عن عمران بن موسى عن الحسن بن على بن النعمان عن أبيه عن عبدالحميد بن عواضٍ عن ابي عبداللّه(ع) قال سمعته يقول: من نام وهو راكع او ساجد او ماشٍ على أى الحالات فعليه الوضوء.
چنانچه تمام سند روايت بعدى موافق با سند اين روايت باشد, به جاى تكرار سند, اين گونه مى گويد: (بهذا الاسناد عن ابى عبداللّه(ع)… ). يا اگر سند روايت تا عمران بن موسى مشترك باشد, اين گونه مى آيد: (بهذا الاسناد عن عمران بن موسى عن الحسن بن على بن النعمان عن أبيه عن عبدالحميد بن عواضٍ عن أبى عبداللّه(ع) قال… ).

5ـ2 دقت در نقل متون تكرارى

5 ـ2ـ1 (مثله) و (نحوه) در وسائل الشيعه: اگر چند روايت مشابه از حيث لفظ و محتوا, در يك حكم وجود داشته و اين مشابهت به اندازه اى زياد باشد كه با تسامح همه آنها را بتوان يكى دانست, صاحب وسائل ابتدا يكى از روايات را با سند و متن كامل آورده و آن گاه از كتاب هاى ديگرى را كه مشابه يا عين اين حديث در آنها تكرار شده, نام برده و در صورتى كه سندشان با سند مذكور اختلاف كلى يا جزئى داشته, به ذكر آن پرداخته و از ذكر متن و بخش مشترك سند احتراز جسته و گاه از تعبير (نحوه) و گاه از تعبير (مثله) بهره برده و گاه تنها به (رواه) اكتفا كرده است. در مواردى كه ايشان از تعبير (مثله) استفاده كرده, يا عين الفاظ روايت تكرار شده يا اين اختلاف به اندازه اى كم بوده كه قابل اغماض است. اما زمانى كه از تعبير (رواه) يا (نحوه) استفاده شده, چنين تقيدى وجود ندارد و تنها مشابهت محتوايى مقصود بوده است, به عنوان مثال: وسائل الشيعة, ج4, ص 372:
5425 ـ محمد بن الحسن بإسناده عن سعدٍ عن محمد بن عيسى عن سماعة بن مهران قال سألت اباعبداللّه(ع) عن لباس الحرير والديباج فقال. اما فى الحرب فلا باس به وإن كان فيه تماثيل.
ورواه الكلينى عن عدةٍ من اصحابنا عن احمد بن ابى عبداللّه عن عثمان بن عيسى عن سماعة مثله ورواه الصدوق بإسناده عن سماعة بن مهران نحوه.
روايت كلينى, عين روايت قبلى است.
عدة من أصحابنا عن أحمد بن أبي عبداللّه عن عثمان بن عيسى عن سماعة بن مهران قال: سألت أباعبداللّه(ع) عن لباس الحرير والديباج فقال: أما فى الحرب فلاباس به و إن كان فيه تماثيل[13]
در حالى كه روايت فقيه, نه تنها عين آن نيست, بلكه سخن خود صدوق است كه در ذيل روايتى بدان افزوده شده است.
… ولم يطلق للرجال لبس الحرير والديباج الا فى الحرب ولا باس به وإن كان فيه تماثيل روى ذلك سماعة بن مهران عن أبى عبداللّه(ع)[14]
صاحب كتاب وافى نيز روش مشابهى را در پيش گرفته است. ايراد اين روش اين است كه هنگام مراجعه به آن, با موارد بسيارى مواجه مى شويم كه عدم تكرار روايت و بسنده كردن به (نحوه) و (مثله) باعث اشتباه شده است; زيرا هرچند از نظر مؤلف, روايت كتاب هاى ديگر نيازمند به تكرار نبوده و از نظر محتوا تفاوتى با روايت مذكور نداشته, اما معلوم نيست كه ديدگاه ديگران نيز چنين باشد و شايد آنها نكاتى را استفاده كنند كه براى مؤلف قابل استفاده نبوده است, به ويژه آنكه صاحب وسائل اخبارى بوده و ديدگاه او تفاوت هاى ساختارى با تفكر اصولى داشته است; زيرا اخبارى ها در تفسير متون دينى, دقت علماى اصول را ندارند و از اين رو, اصوليان نكاتى را از روايات برداشت مى كنند كه مورد توجه اخباريان نبوده است. بنابراين عالم اصولى از مراجعه به اصل رواياتى كه متونشان نقل نشده, بى نياز نيست. اما كتاب شريف (جامع احاديث الشيعه) كه نوشته يكى از مراجع و بزرگان علماى اصولى است و شاگردان او نيز اهل دقت و نظر بودند, براى ايجاد اطمينان به خواننده فقيه اصولى با دقت بيشترى درباره روايات قضاوت كرده اند و براى كسى كه با اين اثر ارزشمند انسى داشته باشد, پرواضح است. به همين خاطر است گاه دقت هايى به چشم مى خورد كه انسان را به تعجب وامى دارد و در ادامه به برخى از آنها اشاره خواهد شد.
5 ـ2ـ2 (مثله) و (نحوه) در جامع احاديث شيعه: (مثله) در اين اثر بدان معناست كه عين اين روايت با تمام الفاظ و تعبيراتش تكرار شده است و هيچ اختلافى ميان متون آنها نيست, ولى (نحوه) يعنى تفاوت لفظ با وجود اختلافات بسيار جزئى, تأثيرى در محتوا نداشته است.
تفاوت (نحوه) در اين اثر با (نحوه) در وسائل اين است كه صاحب وسائل رواياتى را كه اختلافات فاحش لفظى دارند, صرفاً به جهت اينكه از نظر ايشان داراى يك محتوا هستند, تكرار نكرده و به تعبير (نحوه) اكتفا كرده است; در حالى كه در كتاب جامع احاديث, تنها در مواردى (نحوه) استعمال شده است كه روايات بسيار نزديك به هم بوده اند; به گونه اى كه حتى اهل دقت نيز اغلب ميان آنها تفاوتى نمى فهمند. به همين جهت, هرگاه روايات تفاوت محسوس ولو لفظى, با همديگر پيدا كنند, جدا از هم و به طور مستقل ذكر شده اند. مى توان گفت تعبير (نحوه) در جامع احاديث شيعه, نزديك به (مثله) در وسائل الشيعه است. به عنوان مثال:
جامع أحاديث الشيعة, ج11, ص 455
(29) باب ان الصائم إذا شتم أو جهل عليه يستحب له أن يتحمل ويقول سلاما
15175 (1) كا 187 ـ علي بن إبراهيم عن هارون بن مسلم عن مسعدة بن صدقة عن أبي عبداللّه عن آبائه(ع) قال فقيه 134 قال رسول اللّه(ص): ما من عبد صائم(1) يشتم فيقول اني صائم سلام عليك لا أشتمك كما تشتمني الاّ قال الرب تبارك وتعالى استجار عبدي بالصوم من شر(2) عبدي قد اجرته من النار.
15176 (2) الجعفريات 60 ـ بإسناده عن على(ع) قال: قال رسول اللّه(ص): ما من عبد يصبح صائما فيشتم فيقول سلام عليكم انى صائم الا قال اللّه تعالى استجار عبدى من عبدى بالصيام فادخلوه جنتى ك 566 ـ ورواه السيد الراوندى فى نوادره بإسناده عن موسى بن جعفر عن آبائه عنه(ع) مثله. ثواب الاعمال 30 ـ أبى(ره) قال حدثنى عبداللّه بن جعفر عن بنان بن محمد عن أبيه أمالى الصدوق 349 ـ حدثنا أحمد بن هارون الفامى قال حدثنا محمدبن عبداللّه بن جعفر بن جامع الحميرى عن أبيه عن بنان بن محمد بن عيسى عن أبيه عن عبداللّه بن المغيرة عن إسماعيل بن مسلم السكوني عن الصادق جعفر بن محمد عن أبيه(ع) قال: قال رسول اللّه(ص) وذكر نحوه وزاد فيه أجيروه من نارى المحاسن 72 ـ أحمد بن أبى عبداللّه البرقى عن النوفلى عن السكونى عن أبي عبداللّه(ع) قال: ما من عبد وذكر نحو ما فى الثواب والأمالى.

........................

1 . صالح ـ كا
2 . شتم ـ خ فقيه

در اين باب, دو روايت به طور كامل نقل شده و بعد از روايت دوم, روايت ديگرى به طور خلاصه با تعبير (مثله) و (نحوه) آمده است و با تأمل درمى يابيم كه روايت دوم از نظر محتوا هيچ تفاوتى با روايت اول ندارد. اما از نظر جمله بندى تفاوت محسوسى با روايت دوم دارد. به همين جهت, روايت دوم نيز آمده است, اما چون ميان روايت دوم و روايات بعدى, شباهت بسيار زيادى از نظر جمله بندى وجود داشته, به تعبير نحوه اكتفا شده است. براى پى بردن به اين شباهت روايات را از كتب مرجع آنها, عيناً ذكر مى كنيم.
ثوال الأعمال, ص 51:
أبي(ره) قال حدثني عبداللّه بن جعفر عن بيان بن محمد عن أبيه عن أبي المغيرة عن السكونى عن جعفر بن محمد عن أبيه(ع) قال قال رسول اللّه(ص): ما من عبد يصبح صائما فيشتم فيقول إنى صائم سلام عليك إلاّ قال الرب تبارك و تعالى: استجار عبدي بالصوم من عبدى أجيروه من نارى وأدخلوه جنتي.
الأمالى للصدوق, ص586, ح 6:
حدثنا أحمد بن هارون الفامى قال حدثنا محمدبن عبداللّه بن جعفر بن جامع الحميري عن أبيه عن بنان بن محمد بن عيسى عن أبيه عن عبداللّه بن المغيرة عن إسماعيل بن مسلم السكونى عن الصادق جعفر بن محمد عن أبيه(ع) قال قال رسول اللّه(ص): ما من عبد يصبح صائماً فيشتم فيقول إني صائم سلام عليك إلاّ قال الرب تبارك و تعالى استجار عبدي بالصوم من عبدي أجيروه من ناري وأدخلوه جنتي.
تفاوت اين روايت ثواب الاعمال و امالى با روايت اصلى, در نحوه اداى جمله زير است: (سلام عليكم انى صائم الاّ قال اللّه تعالى), (إني صائم سلام عليك إلاّ قال الرب تبارك و تعالى). در اين دو عبارت اين تفاوت ها ديده مى شود: (عليك) به جاى (عليكم) تقديم و تأخير آن از (صائم) و (الرب) به جاى (اللّه), (بالصيام) و (بالصوم).
اين تفاوت به اندازه اى ناچيز و قابل اغماض است كه در اغلب اوقات خواننده متوجه آن نمى شود.

5ـ3 روش توضيح اختلافات جزئى در سند و متن
1- در صورتى كه در سند يا متن حديث منقول از يكى از كتب, كلمه اضافه اى داشته باشد, آن كلمه به همراه نام آن كتاب در ميان دو هلال نوشته شده است.
2- اگر تعبير يكى از كتب با تعبير كتاب ديگر متفاوت باشد آن را در پاورقى ذكر كرده اند و در اين صورت در پاورقى كلمه جايگزين به همراه نام كتاب, ذكر شده است.
3- در صورتى كه پايان حديث مختص به يكى از كتب باشد, مقدار اضافه, بعد از ذكر نام كتاب در ادامه حديث مى آيد: مثلاً:
جامع احاديث الشيعه, ج 3:
كا 135 ج 3 ـ (عدة من أصحابنا ـ معلق) عن سهل بن زياد عن غير واحد من أصحابنا قال فقيه 135 ج 1 ـ (الصادق(ع) ـ فقيه) إذا رأيت الميت15 قد شخص ببصره وسألت عينه اليسرى ورشخ جبينه وتقلصت شفتاه وانتشر (ت ـ كا) منخراه فأى ّ شىء رأيت من ذلك فحسبك بها16 كا و فى رواية أخرى وإذا ضحك أيضا فهو من الدلائل.
در اين روايت ابتدا تعليق كافى مشخص و روايت فقيه با كافى تلفيق گرديده و كلمات اختصاصى هريك از كتاب ها در ميان دو هلال آورده شده و اختلاف نسخ در كلمات, در پاورقى كتاب آمده است. در نهايت, بخش پايانى روايت كه مخصوص كافى بوده, بعد از نام اختصارى آن اضافه شده است.

5ـ4 برخى از آثار و بركات علمى تلفيق اسناد و متون

در نگاه اول, به نظر مى رسد كه مؤلفان محترم به جهت اختصار اقدام به تلفيق كرده اند; در حالى كه كمترين فايده آن, كاستن از تعداد جلدها و قيمت تمام شده آن است, بلكه مهم ترين ثمره آن, مقايسه هم زمان چندين روايت نزديك به هم است. فايده اين شيوه آن است كه اگر روايتى به جهت نقل به معنا يا اشتباه نسخه برداران يا عوامل طبيعى همچون پاك شدن مركب و امور ديگر, دچار تعدّد لفظ شده باشد و همه اين اختلافات در كنار هم قرار گيرد و نسخه بدل هايشان مشخص شود, اين كار در فهم درست حديث به مستنبط كمك شايانى مى كند; زيرا هريك از اين اختلاف ها در حكم قرينه اى براى فهم روايت ديگر است. به همين جهت, اين ابتكار بسيار ارزشمند در فقه الحديث, ستودنى است. آيت اللّه بروجردى(قده) معتقد بود كه در بسيارى از موارد, رواياتى كه متون مشابهى دارند, يك روايت بيشتر نيستند, اما به حسب تعداد راويانى كه شنونده حديث بوده اند, به اشكال مختلفى نقل شده اند. اگر چنين رواياتى به طور پراكنده ذكر شوند, مقايسه شان دشوار خواهد شد. اما اگر با هم تلفيق گردند و تفاوت هايشان به خوبى نشان داده شود, فهم مجموعه اين احاديث بسى آسان خواهد گرديد. البته اين روش در كتاب شريف وافى نيز اعمال شده است.
ييكى ديگر از آثار و بركات اين روش, توثيق يافتن بسيارى از روايات ضعيف است; زيرا اگر در ميان سندهاى مختلفى كه براى يك حديث ذكر شده است, تنها يكى معتبر باشد, ضعف سندى بقيه هم جبران مى شود. گذشته از اين, تعدد يك روايت و نقل آن به اشكال مختلف نيز موجب تظافر و جبران ضعف سندى مى گردد. اما صاحب وسائل(قده), چنين التزامى نداشته و گاه يك روايت را كه سندهاى مختلف دارد, به مناسبت در ابواب مختلف و كتاب هاى گوناگون ذكر كرده و علاوه بر تطويل كتاب بر پيچيدگى آن افزوده و امكان كاربردهاى فقه الحديثى را از آن سلب كرده است.

6- اصول حاكم بر تنظيمات ابواب كتاب
6ـ1 رده بندى ابواب بر اساس ترتيب طبيعى و فقهى

بهترين روش در تنظيم بخش هاى مختلف يك نوشته, در نظر داشتن ملاكى متناسب با موضوع آن است; مثلاً اگر نوشته, فلسفى باشد, بايد سير منطقى خاص خود را طى كند; مثلاً نبايد قبل از توضيح مقدمات لازم, حركت جوهرى مطرح شود; زيرا درك اين مسئله نيازمند مقدماتى است كه بدون آنها فهم مسئله دشوار و گاه ناممكن مى گردد. شايد بهترين معيار در چينش ابواب كتاب حديثى فقهى, در نظر گرفتن حكم يا عمل شرعى است; يعنى اگر حكمى متوقف بر حكم ديگر يا عملى بعد از عمل ديگر باشد, ابواب مربوط به آن نيز به تبع احكام و اعمال و با همان تقديم و تأخير ذكر مى شوند. از باب مثال, ابواب مربوط به وضو مقدم بر ابواب صلات هستند و در ابواب وضو باب غسل الوجه مقدم بر غسل اليدين است, يا حكم خبر واحد مقدم بر احكام تعارض است; زيرا اولاً بايد حجيت خبر واحد فرض شود تا تصور تعارض ميان آنها نيز درست باشد. نتيجه به كارگيرى اين شيوه, آن است كه محل هر موضوع قابل پيش بينى و دسترسى به آن سهل و آسان است. شيخ حرّ عاملى(قده) در تبويب كتاب خود به اين شيوه توجه كامل داشت, اما در عمل, كتاب وى از برخى بى نظمى ها رنج مى برد; مثلاً ايشان باب (ثبوت الكفر والإرتداد بجحود بعض الضروريات وغيرها مما تقوم الحجة فيه بنقل الثقات)[17] را در ابواب مقدمه عبادات آورده است; در حالى كه على القاعده بايد در ابواب كفر و ايمان گنجانيده مى شد. همچنين وى باب (كراهة الطهارة بالمأِ الذى يسخن بالنار فى غسل الاموات وجوازه فى غسل الاحيأ)[18] را در ميان ابواب آب مضاف و مستعمل آورده است كه تناسب معقولى در آن ديده نمى شود و بهتر بود كه اين باب را در خلال ابواب غسل يا ابواب غسل ميت بياورد.
آيت اللّه واعظ زاده خراسانى يكى از اعضاى فعال گروه نويسندگان جامع احاديث شيعه, در اين باره مى نويسد:
(وسائل) هر كتاب را به چند (جماعة الابواب) و هر (جماعة الابواب) را به چندين باب, تقسيم نموده است. اين رويه نيز از قديم معمول بوده و در كتاب كافى كلينى(قده) تا حدودى سابقه دارد و در كافى نيز رعايت گرديده, ما نيز آن را با دقت, مرعى داشته ايم. (جماعة الابواب) يعنى طايفه اى از ابواب كه مربوط به يك موضوع است; مثلاً صلاة الجمعة در كتاب صلاة, ابواب الوضوء در كتاب طهارت, ابواب عقد النكاح در كتاب نكاح و… .
مزيتى كه كتاب مورد بحث (جامع احاديث شيعه) از اين لحاظ دارد, اين است كه در ترتيب چند جماعة الابواب در يك كتاب و در ابواب هر يك, مناسبت و نظم طبيعى, درست مانند فصول منظم يك كتاب, رعايت شده است. اين معنى در (وافى) نيز مورد توجه بوده است; گو اينكه در اين كتاب, به طور كلى ترتيب كتاب آن احياناً با ترتيب كتب و ابواب فقهى وفق نمى دهد و خود يك ترتيب ابتكارى است.
از باب نمونه, يادآور مى شويم احكام اموات را. همه محدثان و فقها به مناسبت غسل ميت, در خاتمه كتاب طهارت آورده اند, اما در (وافى) از فرط اهتمام به ترتيب طبيعى ميان ابواب, اين احكام را در اواخر كتاب, در رديف كتاب ارث و وصيت آورده است; زيرا ترتيب وقوع و ابتلا بدين مسائل در خارج, پى در پى است: شخص نزديك مرگ مريض مى شود, آن گاه وصيت مى كند, سپس مى ميرد, آن گاه وظايف و احكام راجع به جسد وى مورد عمل قرار مى گيرد, آن گاه نوبت به ارث مى رسد… .
و مى توان گفت: عملى كه ما در كتاب مورد بحث راجع به ترتيب كتب و ابواب انجام داده ايم, مانند موضوع پيش از اين, جامع ميان روش (وسائل) و (وافى) است, به اين معنا كه در اصل ترتيب كتب و تشكيل (ابواب الجماعة) بيشتر اسلوب (وسائل) و به طور كلى روش معمول فقها و محدثان را در نظر گرفته ايم, اما در ترتيب ميان ابواب و فصول, سعى وافر مبذول داشته ايم كه ترتيب شايسته و طبيعى را مانند (وافى) به كار بنديم[19]

6ـ2 تقديم روايات اصولى

ييكى از خدمات بزرگ اين كتاب به اهل تحقيق, تنظيم روايات مربوط به مسائل اصولى و چينش آنها بر اساس مباحث اصولى در جلد اول است كه در نوع خود بى نظير است; زيرا استقصاى كاملى از تمام احاديث مرتبط با مباحث اصولى را در اختيار مستنبط قرار مى دهد و او را از جستجوى در ميان ابواب و كتب بى نياز مى كند; مثلاً در باب حجيت خبر واحد, اولاً, تمام آيات مرتبط با آن را مى آورد. ثانياً, 126 روايت شماره گذارى شده را بدان مى افزايد; در حالى كه اگر روايات تلفيق شده را در نظر بگيريم, شماره روايات به بيش از دويست روايت خواهد رسيد. ثالثاً, به همين مقدار اكتفا نشده و علاوه بر انبوه روايات ذكر شده, نشانى ابواب و احاديثى كه در ابواب ديگر آمده و به نحوى مى تواند دلالت بر حجيت خبر واحد كند, بدان افزوده شده است.
اين خدمت بزرگ, در هيچ يك از جوامع حديثى به طور خاص مدّنظر نبوده و به دليل پراكنده بودن احاديث آنها در ابواب ديگر, خود فقيه بايد به دنبال تك تك روايات بگردد و آنها را جمع آورى كند. اين امر, نشانه نظم و دقت فكرى اصولى حاكم بر جريان كار حديثى و منعكس كننده تفاوت تفكر اخبارى و اصولى در تبويب روايات و نوع نگاه به آن است. به ترتيب اين ابواب نگاه كنيد: باب فرض طلب علم و حجت, باب حجيت ظواهر كتاب, باب حجيت سنت رسول خدا(ص), باب حجيت كلام ائمه(ع), باب حجيت اخبار ثقات, باب ما يعالج به تعارض الروايات, باب عدم حجيت قياس و رأى و اجتهاد, باب برائت و احتياط, باب استصحاب, باب احاديث من بلغ, باب اشتراط عقل در بلوغ.

6ـ3 جدا كردن احاديث آداب و اخلاق

احاديث آداب و سنن دوگونه اند: يا مربوط به عمل واجب اند; مانند نماز كه در كنار اعمال واجب, طيف وسيعى از مستحبات را نيز دربر مى گيرد. اين نوع از آداب و سنن در كنار ابواب اصلى و واجبات ذكر شده اند; مانند آداب مربوط به نماز از قبيل بلند كردن دست ها در حالات مختلف نماز, طول دادن سجده, تكرار اذكار و غير آن. يا اينكه آداب, مستقل هستند و عنوان مستقلى دارند; مانند آداب مربوط به نوره, حجامت, آراستگى و رنگ مناسب كفش و لباس… . اين نوع از آداب و سنن, برخلاف ساير كتب حديثى, جداگانه و در كتاب مخصوصى گنجانده شده است تا دسترسى به مجموعه آنها براى فقيه آسان تر گردد.
اما كتاب وسائل الشيعه مملوّ از آداب و سننى است كه به خاطر كمترين مناسبتى در ميان ابواب, پراكنده شده است; مثلاً در كتاب طهارت به مناسبت تطهير ظروف, ابوابى چند درباره اقسام ظروف و استحباب يا كراهت اكل و شرب در آن اضافه شده و در كتاب صلات به مناسبت لباس نمازگزار, ابواب بسيار در زمينه لباس و جنس و رنگ آن و به طور كلى احكام آرايش و تجمل آمده و يا در مقدمه كتاب حج, آداب معاشرت و سفر و بسيارى از آداب اجتماعى را طرح شده است; همان طور كه در كتاب امر به معروف و نهى از منكر تحت عنوان (ابواب فعل المعروف) قسمت عمده مسائل اخلاقى و واجبات و محرمات نيز مذكور است. آيت اللّه العظمى بروجردى(قده) مى فرمود:
اين نوع مطالب در عين اهميت, پاره اى از آنها, به كار فقه نمى آيند و مورد احتياج فقيه نيست, و ايراد آنها در خلال موضوعات اصلى فقهى در كتاب حديث, باعث تشويش خاطر طلاب و مراجعين به كتاب خواهد بود[20]
ايشان در اين زمينه سبك كتاب كافى را مى پسنديد. كتاب كافى نيز آداب و مستحبات را به طور مستقل تحت عناوينى نظير (كتاب الزى والتجمل والمروءة)[21] يا (كتاب العشرة)[22] و امثال آن آورده و از پراكندگى و اختلاط ناموجه آنها پرهيز كرده است.

6ـ4 مسئله محورى در تبويب احاديث

بهترين نوع تبويب در مجموعه روايات فقهى, ترتيب ابواب و عناوين نيز فقهى خواهد بود; زيرا اين هماهنگى باعث سهولت در دسترسى به روايات هر مسئله مى شود و از همين رو, تمام كسانى كه مجموعه هاى حديثى فقهى نوشته اند, از اين اصل تبعيت كرده اند.
صاحب وسائل(قده) به اين اصل پاى بند بود و چنان كه در مقدمه تصريح مى كند,23 به دنبال آن بود كه براساس ترتيب مسائل و احكام فقهى, احاديث مربوط به اين مسائل را تبويب كند تا فقيه در يافتن احاديث مرتبط با آن مسئله, با مشكل مواجه نشود. ايراد آيت اللّه بروجردى(قده) به زياده روى صاحب وسائل در اين روش پسنديده بود; زيرا روايات مرزهايى به روشنى و شفافيت مسائل فقهى ندارند. چه بسا يك روايت با يك مضمون غير قابل تقطيع, به چند باب مرتبط باشد. اگر اين گونه روايات تحت يك عنوان بيايد و در ابواب ديگر تكرار نشود, گمان مى كند كه تمام احاديث مربوط به مسئله در ذيل عنوان آن ذكر شده, غافل از اينكه روايات فراوانى به جهت تنوع ابواب, در ميان ابواب پراكنده شده است.
براى چنين رواياتى بايد يكى از دو محظور را بپذيريم: يا از تكثير باب ها بپرهيزيم و گاه چند مسأله را تحت يك عنوان بياوريم و تقسيم روايات را به حسب مسائل به عهده فقيه بگذاريم. حسن اين كار, در صيانت بر جامعيت باب نسبت به تمام احاديث مرتبط به عنوان باب است. راه دوم اين است كه به حسب هر مسئله فقهى, بابى را تنظيم كنيم كه پيامد آن, تقسيم شدن روايات مشترك در برخى از ابواب و غفلت فقيه از تمام احاديث مرتبط به تك تك مسائل فقهى است. اين همان اتفاقى است كه در وسائل رخ داده است.
نويسنده محترم جامع احاديث شيعه, گزينه اول را انتخاب كرده و جامعيت و صيانت را بر مسئله مسئله كردن ابواب آن ترجيح داده است; كارى كه بحق با غايات و اهداف فقيه سازگارتر است; چرا كه هر فقيهى, اطمينان از ديدن همه احاديث مرتبط را بر تنظيمات دقيق روايات ترجيح مى دهد.

6ـ5 تنظيمات داخل باب

يكى از زيبايى هاى كتاب جامع احاديث الشيعه, نوع تبويب احاديث در ذيل هر باب است كه اين نكات در آنها مورد توجه قرار گرفته است:
الف) تقديم روايات موافق با نظر مشهور بر روايات معارض;
ب) تقديم احاديث عام بر خاص;
ج) تقديم روايات مطلق بر مقيد;
د) ترتيب احاديث براساس اتحاد مضمون يا مشابهت لفظى يا اشتراك از نظر راوى آخرى كه از امام(ع) نقل حديث كرده است; مثلاً تمام روايات مندرج در آن باب كه از يك راوى نقل شده باشد, در كنار هم قرار گرفته است. اين كار نوعى همراهى با فقيه در برگرداندن چندين حديث به يك حديث است.
آيت اللّه بروجردى(قده) خود بر اين مبنا بود كه در اغلب موارد, چند روايت به ظاهر مختلف كه از يك راوى نقل شده, در واقع يك روايت بيشتر نيست و گذشت زمان و تكرار روايت در كتب حديثى مختلف و اشتباه در نقل و استنساخ و غير آن, باعث تكثر ظاهرى آنها شده است.
و) چون روايات كتب اربعه بيشتر از كتب حديثى ديگر اعتبار دارد, در اين مجموعه توجه خاصى به آنها شده است و به همين جهت, احاديث آنها بر ساير روايات تقدم يافته است, مگر اينكه با چهار مورد قبلى منافات داشته باشد. در مثل اگر حديث كافى خاص و حديث دعائم عام باشد, حديث دعائم مقدم مى شود, اما اگر حديث هر دو عام باشد, حديث كافى بر حديث دعائم مقدم داشته مى شود.

6ـ6 جامعيت احاديث ابواب

گذشته از جامعيت كتاب جامع احاديث شيعه كه در استقصاى روايات فقهى داشته, هريك از ابواب آن نيز جامعيت شگفت آورى در مسئله فقهى موردنظر دارد; زيرا علاوه بر جمع آورى تمام احاديث مرتبط با موضوع, آدرس ساير احاديثى كه در ابواب پيشين يا پسين آمده و به نحوى مرتبط با عنوان باب و مؤثر در فهم باشد, در پايان باب, ذكر شده است. حوصله نويسندگان در جستجو و بررسى تمام احاديث مجموعه و آدرس دادن به هر باب و حديثى با اندك ارتباط, هر خواننده اى را شگفت زده مى كند.
نحوه آدرس دادن به ابواب و احاديث, به اين ترتيب است: نام راوى, نام باب, نام مجموعه ابواب, شماره حديث, و چون ممكن است در چاپ هاى مختلف و با اندك تغييراتى, شماره جلدها و صفحات تغيير يابد, شماره آنها در آدرس نيامده است.
البته اگر نياز به ذكر نام مجموعه ابواب يا باب نبوده, نام آن آورده نشده است; مانند اينكه پيش از آن نامش آمده باشد و خواننده بداند كه مقصود كدام باب است.
همچنين اگر همه يا اغلب روايات باب خاصى مرتبط با موضوع بوده, نام راوى و شماره حديث حذف و فقط به نام آن باب با تعبيرهايى چون (وفى كثير من أحاديثه أو أكثرها أو جميعها ما يدل على ذلك) اشاره رفته است.
نام باب ارجاعى اگر كوتاه بوده, همان تكرار گرديده و اگر طولانى بوده, تنها مضمون آن نوشته شده است.
در ارجاعات, ابواب گذشته بر حسب تقدم الاقدم فالاقدم و ابواب پيش رو بر حسب قرب الاقرب فالاقرب, تنظيم يافته است.
اين در حالى است كه شيخ حرّ عاملى(قده) در كتاب وسائل, گاه يك موضوع را به مناسبت اينكه با مباحث گوناگون ارتباط پيدا مى كند, مجدداً مطرح ساخته و در هر بار تكرار, تنها بخشى از روايات مربوط به آن را ذكر كرده است; در نتيجه, فقيه در گردآورى روايات آن باب به تحيّر مى رسد و گاه به دليل عدم آگاهى از روايات يك موضوع, براساس همان روايات ناقص و محدود, فتوا مى دهد; مثلاً مسئله (حد بلوغ) بارها تكرار شده, و نويسنده در هر بار تنها تعداد از روايات آن را ذكر كرده است. مواردى كه احاديث حد بلوغ تكرار شده, عبارت اند از: مقدمه العبادات, كتاب صلاة, حجر, مقدمات نكاح و… .
از سوى ديگر, چنانچه حديث يا احاديثى به احاديث موضوعى مرتبط باشد, ايشان فقط با بيان (تقدم ما يدل على ذلك) يا (يأتى ما يدل ّ على ذلك) اكتفا كرده و آدرس ما تقدم و ما ياتى را مشخص نكرده است كه لازمه آن جستجوى تمام كتاب وسائل براى يافتن محل ارجاع است, حتى گاه بعد از بررسى فراوان خواننده گمان مى كند كه از اساس چنين چيزى وجود خارجى ندارد و اشتباهى از مؤلف محترم رخ داده است.

6ـ7 روش شماره گذارى احاديث

هر حديث, دو شماره در آغاز خود دارد. شماره اول, شماره پياپى احاديث كتاب و شماره دوم كه در ميان دو هلال قرار مى گيرد, شماره احاديث همان باب است.

6ـ8 روش آدرس دادن احاديث

در شروع هر حديث بعد از ذكر نام كتاب, شماره صفحه و در صورتى كه بيش از يك جلد باشد, شماره جلد آورده شده است; مانندِ: كافى 70 ج1, فقه الرضا [378], تهذيب 186 ج [4].
ترتيب رايج اين است كه شماره جلد قبل از شماره صفحه آورده شود, ولى اين ترتيب در اين اثر رعايت نشده و شماره صفحات پيش از شماره جلدها قرار گرفته است; زيرا تمام كتاب ها شماره صفحه دارند, اما همه آنها شماره جلد ندارند و برخى تك جلد هستند. به همين جهت, وجه اشتراك همه كتاب ها كه صفحه است, قبل از شماره جلد كه اختصاص به برخى دارد, آورده شده است. البته بهتر بود كه روش رايج متابعت مى شد.

7- مقدمه كتاب

يكى از ويژگى هاى حضرت آيت اللّه العظمى بروجردى(قده), پرهيز از هرنوع حركت اختلاف برانگيز ميان شيعه و سنى بود. ايشان معتقد بود كه امروز مشكل مسلمانان, اثبات ظلم خلفا و ناحق بودن آنها نيست; زيرا اين كار هيچ ثمرى جز شعله ور ساختن آتش فتنه ندارد. روش ايشان در تقريب علمى مذاهب و پيشبرد تشيع, اثبات اين نكته بود كه ائمه(ع) به عنوان اصحاب و تابعين رسول خدا(ص) مورد قبول اهل تسنن نيز هستند. بنابراين اگر ما ثابت كنيم كه معارف و احكام مكتوبى كه املاى رسول خدا(ص) و نوشته حضرت امير(ع) است, در اختيار ائمه بود و طبق آن فتوا مى دادند, اهل سنت نيز ملزم به استفاده از احاديث آنان خواهند شد. به همين جهت, او مقدمه مفصلى را در اثبات اين مطلب نگاشت. البته عمر شريفش كفاف پايان دادن به اين مقدمه را نداد و پسر ايشان, كار او را تكميل كرد. اين مقدمه در جلد اول كتاب جامع احاديث شيعه به چاپ رسيده است.

ج) نقد و نظر
1- نقد

استحكام كتاب جامع احاديث الشيعه, به اندازه اى است كه در ميان ديگر مجامع حديثى همچون كوهى استوار به چشم مى آيد و مانند خورشيدى پرفروغ است كه با طلوع آن ستارگان ديگر ناپديد مى شوند. با اين حال, به دور از خيرخواهى است كه انسان نقاط ضعف و ايرادهايى را در آن مشاهده كند و متذكر آن نشود كه اين نوعى ظلم و بدخواهى به كتاب, مؤلفان و خوانندگان است. از اين رو, ضعف هايى چند را كه پس از تأمل ثابت شده, در اين بخش ارائه مى دهم تا شايد مقدمه اى براى تكميل, رشد و بالندگى آن گردد.

1ـ1 استقصاى ناقص آيات الاحكام

برخلاف عنايت تام ّ و دقيقى كه در جستجو, گزينش و جمع آورى روايات به كار رفته, اين شيوه درباره آيات, با بى مهرى مواجه شده است. گذشت كه يكى از ويژگى هاى اين اثر, جامعيت آن در مورد روايات مسائل فقهى است; يعنى هر روايتى ولو با كمترين دلالتى بر عنوان باب, در آن گنجانيده شده است, حتى چنانچه آن روايت, در باب ديگرى باشد به آن ارجاع داده شده است; در حالى كه اين رويه در آيات به كار نرفته و تنها بخشى از آيات مرتبط با عنوان باب, در ابتداى آن آورده شده است. اين كاستى و غفلت با اهداف نگارش كتاب ناسازگار است; زيرا هدف اين بود كه فقيه با وجود اين كتاب از جستجوى آيات الاحكام در قرآن بى نياز گردد و براى متتبع روشن است كه اين خواسته در كتاب (جامع احاديث شيعه) محقق نشده است. به عنوان مثال, در جلد [22], ذيل (باب تحريم صحبة السلاطين و اعانة الظالمين و مدحهم و محبة بقائهم طمعاً لما فى أيديهم) تنها به ذكر آيات زير اكتفا شده است:
ـ وَلا تَعاوَنُوا عَلَى الإِثْمِ وَالعُدْوانِ[42]
ـ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لا يَهْدِى القَوْمَ الظّالِمِـينَ[52]
ـ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى مَعَ القَوْمِ الظّالِمِـينَ[62]
ـ وَفِـيكُمْ سَـمّاعُونَ لَهُمْ وَاللّهُ عَلِـيمٌ بِالظّالِمِـينَ[72]
ـ وَلا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّـكُمُ النّارُ وَما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِياءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ[82]
ـ يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّى وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِـياءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمُ بِالْـمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِما جاءَكُمْ مِنَ الحَقِّ[29]
در حالى كه علاوه بر برخى از آيات مذكور, در بحارالأنوار (ج72, ص368, باب 82 (الركون إلى الظالمين وحبهم وطاعتهم) اين آيات نيز اضافه شده اند:
ـ وَاتَّبَعُوا أَمْرَ كُلِّ جَبّارٍ عَنِيدٍ[03]
ـ فَاتَّـبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ[13]
ـ وَما كُنْتُ مُتَّخِذَ المُضِلِّينَ عَضُداً[23]
ـ فَاتَّـقُوا اللّهَ وَأَطِـيعُونِ وَلاتُـطِـيعُوا أَمْـرَ المُـسْرِفِـينَ الَّذِينَ يُـفْسِدُونَ فِـى الأَرْضِ وَلايُـصْلِحُونَ[33]
ـ قالَ رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أَكُونَ ظَهِـيراً لِلْمُجْرِمِـينَ[43]
ـ اُحْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَأَزْواجَهُمْ وَما كانُوا يَعْبُـدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلى صِراطِ الجَحِـيمِ[53]
ـ وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها وَأَنابُوا إِلَى اللّهِ لَهُمُ البُـشْرى فَبَشِّرْ عِـبادِ[63]
ـ وَ إِنَّ الظّالِمِـينَ بَعْضُهُمْ أَوْلِـياءُ بَعْضٍ[73]
ـ قالَ نُوحٌ رَبِّ إِنَّـهُمْ عَصَوْنِى وَاتَّـبَعُوا مَنْ لَمْيَزِدْهُ مالُهُ وَوَلَدُهُ إِلاّ خَساراً[83]
ـ فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّك َ وَلا تُطِـعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ كَفُوراً[39]
البته علامه مجلسى(قده) نيز برخى از آيات مذكور در جامع احاديث شيعه را نياورده است. آنچه مقصود ماست, توجه دادن به آيات متعددى است كه دلالت مطابقى و يا التزامى و تضمنى بر عنوان باب دارند, ولى ذكر نشده اند. اين آيات به آنچه در بحار ذكر شده است نيز محدود نمى شود و برخى از آيات ديگرى را كه مى تواند با مسئله مورد بحث مرتبط باشد, مى آوريم. در اين آيات واژگانى به كار رفته كه از مشتقات طاغوت, كفر, ولايت و اطاعت است:
ـ لا إِكْراهَ فِى الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الوُثْقى لا انْفِصامَ لَها وَاللّهُ سَمِـيعٌ عَلِـيمٌ[04]
ـ الَّذِينَ آمَنُوا يُقاتِلُونَ فِى سَبِـيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقاتِلُونَ فِى سَبِـيلِ الطّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِياءَ الشَّيْطانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعِـيفاً[14]
ـ وَلَقَدْ بَعَثْنا فِى كُلِّ أُمَّـةٍ رَسُولاً أَن اعْبُدُوا اللّهَ وَاجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ فَسِـيرُوا فِى الأَرضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ المُكَذِّبِـينَ[24]
ـ وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها وَأَنابُوا إِلَى اللّهِ لَهُمُ البُـشْرى فَبَشِّرْ عِـبادِ[34]
ـ وَالَّذِينَ كَفَرُوا بَعْضُـهُمْ أَوْلِـياءُ بَعْضٍ إِلاّ تَفْعَلُوهُ تَـكُنْ فِتْنَةٌ فِى الأَرضِ وَفَسادٌ كَبِـيرٌ[44]
ـ يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِـيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِينَ[54]

1ـ2 تقطيع آيات الاحكام

در اين مجموعه برخلاف روايات, در آيات قرآن تقطيع اعمال شده است و به همين جهت, مستنبط را از مراجعه به قرآن و مشاهده اصل آيه بى نياز نمى كند. با تقطيع آيه, پس و پيش آيه حذف و تنها جمله اى كه ارتباط مستقيمى دارد, ذكر مى شود و در نتيجه فضاى آيه, مبهم باقى مى ماند, حتى گاه مشخص نمى شود كه اين خطاب متوجه چه كسانى بوده است; مثلاً در اين آيات,64 تنها بخش هاى مشخص شده از آيات آورده شده و از بقيّه آنها صرف نظر شده است. در آيه اول, مجلس و افرادى كه جلوس با آنان نهى شده است, مشخص نيست و در آيه دوم, كسانى كه از محبت آنان نهى شده است, نامعلوم است:
ـ وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِى آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتّى يَخُوضُوا فِى حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَ إِمّا يُنْسِـيَنَّكَ الشَّيْطانُ (فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى مَعَ القَوْمِ الظّالِمِـينَ[47]
ـ يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا اليَهُودَ وَالنَّصارى أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لا يَهْدِى القَوْمَ الظّالِمِـينَ[48]

1ـ3 مشخص نشدن (عدة من اصحابنا) در اسناد كافى

ييكى از اهداف مهم كتاب جامع احاديث الشيعه, بى نياز كردن فقيه از مراجعه به ساير كتب حديثى است:
مراعيا لتسهيل طرق الاطلاع والعثور بحيث لايحتاج معه الفقيه إلى غيره ويستغنى به عما سواه[49]
از همين رو, دقت و كوشش فراوانى صورت گرفته است تا خاطر خواننده محترم را در مطالب منقول آسوده گرداند و نگرانى او را از مراجعه و نياز به منبع ديگر, برطرف سازد. مؤلف محترم در توضيح نكته پنجم از روش كتاب گفته است كه تعليقات كافى را در كتاب خود آشكار كرده و توضيح داده كه كلينى(قده) مقيد به ذكر تمام سند خود بوده و فقط در صورتى كه سند روايت بعدى در تمام يا بخشى از آغاز سند, با سند روايت قبلى تطابق داشته, بخش مشترك را تكرار نكرده است و چون كتاب حاضر روايت قبلى را همراه با روايتى كه سندش تعليق شده است, نياورده, بنابراين لازم است تا آن را آشكار سازد و اين كار را نيز انجام داده است. ايشان در ادامه از كتاب تهذيب و من لايحضر اسم مى برد و اينكه مؤلفان اين دو در اغلب موارد احاديث را مرسل آورده و در پايان كتاب, سلسله سند خود را تا راوى, ذكر كرده اند.
اما اين سؤال مطرح است كه اولاً محذوفات اسناد كافى منحصر در تعليقات نيست, بلكه مرحوم كلينى(قده) در بسيارى از موارد به جاى اينكه بخشى از سند را ذكر كند, فقط به ذكر (عدة من اصحابنا) اكتفا كرده و در پايان كتاب, مقصود خود را از آنها بيان داشته است. اين مسئله زمانى مشكل ساز خواهد شد كه بدانيم (عدة من اصحابنا) به حسب افرادى كه به آنها ختم مى شوند, متفاوت هستند و مشكل سازتر اينكه در اثر حاضر, اين افراد نه تنها آشكار نشده اند, بلكه در پايان كتاب هم اسمى از آنها به ميان نيامده است; در حالى كه طبق غرض كتاب, همانند تعليقات, بايد (عدة من أصحابنا) نيز آشكار مى شدند; زيرا در غير اين صورت, مستنبط به كتاب كافى رجوع كند.

1ـ4 مشخص نشدن اسناد تهذيب و من لايحضره الفقيه

اشكال ياد شده, در روايات مرسل تهذيب و فقيه نيز مطرح مى شود; زيرا شيخ طوسى(قده) در تهذيب, تنها نام صاحب اصل يا كتابى را كه حديث از آن نقل شده, آورده و طرق خود را به صاحب اصل يا كتاب در پايان كتاب يا فهرستش بيان داشته است. شيخ صدوق(ره) نيز در كتاب من لايحضر اغلب به ذكر نام آخرين راوى كه حديث را از امام(ع) شنيده, اكتفا كرده و در پايان كتاب خود, سلسله اسناد را به طور كامل آورده است. اما غفلت مؤلفان (جامع احاديث شيعه) باعث شده تا اين روايات با سند ناقص ذكر شوند; در نتيجه اغلب روايات تهذيب و فقيه در اين اثر, مرسل هستند و دست كم اين اسناد حتى در پايان كتاب نيز نيامده اند. انتظار مى رفت كه در اين موارد, افتادگى سند را اضافه كنند و براى امانت دارى, آن را داخل دو هلال قرار دهند و حتى به آخر كتاب نيز حواله ندهند تا بدين وسيله خواننده از مراجعه به كتب تهذيب و فقيه بى نياز گردد.

1ـ5 نامفهوم بودن برخى از علائم

استفاده از علايم براى كتب حجيم و دقيقى مانند جامع احاديث امرى كاملاً طبيعى است, به شرط اينكه اين علايم در مقدمه به خوبى توضيح داده شوند. به عنوان مثال, در اين كتاب به جاى كلمه (نسخه بدل) علامه رمزى (خ) به كار رفته و به جاى كلمه (نسخه اصلاحى), در مواردى كه مؤلف نظر اصلاحى خود را درباره سند يا متن مى دهد, از علامت (خ ل) استفاده شده و در مقدمه هيچ توضيحى در مورد اين علايم نداده اند.

1ـ6 غفلت در مراجعه به كتب اصلى

در مباحث گذشته توضيح داديم كه اگر حديثى در (وسائل) يا (مستدرك) به نام كتابى ذكر شود كه در نسخه هاى موجود از مصادر اصلى, يافته نشود, حديث به خود آن دو كتاب استناد داده و از آنها نقل مى شود; مانند نوشته اند:
298 (187) مستدرك 248 ج 17 ـ عوالى اللئالى عن النبى(ص) قال: العلم مخزون عند أهله وقد امرتم بطلبه منهم[50]
اين نوع اسناد بدان معناست كه اين حديث در نسخه اى از عوالى اللئالى كه امروزه در دسترس ماست, وجود ندارد, ولى حاجى نورى آن را در مستدرك از همين كتاب نقل كرده است; زيرا اين حديث در نسخه اى كه در اختيار حاجى نورى بوده, وجود داشته است.
اين در حالى است كه اگر به نسخه موجود عوالى مراجعه كنيد, اين حديث را بدون كوچك ترين تفاوتى در عوالى اللئالى خواهيد يافت كه آمده: 8ـ وقال النبى(ص) العلم مخزون عند أهله وقد أمرتم بطلبه منهم (عوالى اللآلى, ج4, ص 61).
مشابه اين اتفاق در ج11, ص456, باب [29], ح 15176 (21) از مستدرك به نقل از سيد راوندى نقل شده; در حالى كه اين روايت با قدرى تفاوت, در خود نوادر ذكر شده است. تا جايى كه اينجانب بررسى كردم, اين گونه غفلت اندك نبوده و نيازمند تصحيح است.

2- پيشنهاد

در نهايت پيشنهاد ما اين است مى شود كه براى برطرف ساختن ضعف هاى مذكور, گروهى از فضلا و علما اقدام به تصحيح مجدد اين اثر كنند و اين كتاب بسيار ارزشمند را كه يادگار آيت اللّه بروجردى و ثمره عمر او و آيت اللّه ملايرى(قده) است, از هر نوع ضعفى بپيرايند. در ضمن گاه زمزمه هايى از سوى برخى از فضلا در مورد نگارش جوامع روايى جديد! به گوش مى رسد. توصيه ما اين است كه اين عزيزان به جاى اين كار, ضعف هاى اين كتاب را برطرف سازند و همين مجموعه را ترويج و تثبيت كنند; زيرا اگر اثرى كه با تدبير و اشراف فقيه عالى قدرى همچون آيت اللّه بروجردى(قده) نوشته شده, اين گونه به آن بى توجهى شود, قطعاً كار ديگران نيز بى مهرى قرار خواهد گرفت.

3- دلايل استقبال نكردن حوزه از (جامع احاديث الشيعه)

باوجود همه امتيازاتى كه اين اثر دارد, حوزه از آن استقبال گرمى نكرد و با سردى تمام با آن مواجه شد! آنچه تعجب انسان را برمى انگيزد, اين است كه مؤلف اين اثر, آيت اللّه العظمى بروجردى(قده), كسى نيست كه حوزويان در فضل او شكى به دل راه دهند و در مهارت هاى حديثى و دقت هاى اصولى و ذكاوت سرشار و توانمندى هاى فراوان او ترديد كنند, به ويژه اگر توجه كنيم كه ايشان اين كتاب را به كمك بيست نفر از شاگردان زبده خود در مدتى بيش از ده سال نوشت و بعد از وفات ايشان چندين بار تصحيح و بازبينى شد. اين كتاب باوجود ضعف هايش, قابل مقايسه با هيچ مجموعه حديثى نيست. از اين رو, اين سؤال در ذهن هر آگاهى جوانه مى زند و كنجكاوى وى را برانگيزد كه علت اين كم توجهى چيست؟ آنچه بعد از تأمل فراوان و پرس وجو براى ما روشن شد, دلايل چندى است كه به آنها اشاره مى كنيم.

3ـ1 معرفى نشدن اثر

اگر پيامبران خدا در خانه خود مى ماندند و به تبليغ رسالت نمى پرداختند, كمتر كسى به ايشان ايمان مى آورد. به همين خاطر, آنان تبليغ درّ گران بهاى توحيد و معارف و احكام الهى را در سرلوحه برنامه هاى خود قرار دادند. بهترين كتاب حديثى نيز اگر به گونه شايسته اى معرفى نشود, مهجور خواهد ماند.
از سويى, عمر آيت اللّه بروجردى(قده) همزمان با اتمام نگارش اوليه كتاب, به پايان رسيد و از سوى ديگر, متأسفانه پس از ايشان گروه بازبينى و تصحيح پراكنده و ادامه كار در عمل بدون هيچ نوع پى گيرى از سوى مراجع وقت رها شد. در اين ميان علاقه سرشار و ذوق سليم و احساس تكليف يكى از شاگردان, يعنى آيت اللّه معزى ملايرى(قده), از هدر رفتن تلاش هاى استاد جلوگيرى كرد و اميدهاى نوى براى ادامه كار پديد آورد. او يكه و تنها كار را ادامه داد كه طبعاً روند آماده سازى مطالب به كندى پيش مى رفت و همين امر نيز باعث شد تا چاپ و عرضه اثر با كندى همراه باشد. از هم پاشيدگى گروه تأليف نيز باعث شد كه تبليغ مناسبى از اين اثر انجام نگيرد و در نهايت شد, آنچه نبايد مى شد.

3ـ2 شيفتگى مفرط به آثار گذشتگان

ارج نهادن بر آثار گذشتگان علم, امرى معقول و ضرورى است; زيرا هر علمى در پيشرفت هاى كنونى خود وامدار آثار گذشتگان خود است. اما اگر اين ارج گذارى به شيفتگى و اعتقاد مفرط مبدل شود, از آثار نو با سردى استقبال خواهد شد, حتى اگر اين آثار بسيار شايسته تر از آثار گذشتگان باشد. ما شاهد اين فاجعه علمى در حوزه علميه هستيم. اعتقاد به لمعه و رسائل و مكاسب كه گاه تا حد تقديس آنها بيش مى رود, از اين سنخ است. به اعتقاد ما, پايدارى اين كتاب ها پيش از اينكه نشان دهنده عظمت نويسندگان آن باشد, نشان دهنده ضعف و فتور در علماى بعد از ايشان است كه با وجود تكاملى كه در تمام علوم از جمله فقه و اصول حاصل شده, نتوانسته اند اثر شايسته ترى را به حوزه ارائه دهند.
اين رفتار باعث دلسردى استعدادها و نوابغ حوزه مى گردد و به همين جهت است كه پيشرفت و تكامل در علوم حوزوى با كندى تمام انجام مى گيرد. برخى علماى اصولى به اين مسئله توجه ندارند كه اگر كتابى ولو حديثى با تفكر اخبارى نوشته شود, نمى تواند متن مناسبى براى تفكر اصولى باشد; زيرا دقت و حدّتى كه در تفكر اصولى وجود دارد, در تفكر اخبارى كمتر يافته مى شود. از اين روست كه تسامحات وسائل الشيعه را در جامع احاديث شيعه نخواهيد يافت.
براى ما ثابت شده است كه مهم ترين مانع از جا افتادن اين اثر گران سنگ, فرهنگ عتيقه گرايى در حوزه و استقبال سرد از كارهاى تازه است.

3ـ3 فقدان ايثار و شهامت علمى

با گذشت زمان و توسعه حوزه هاى علميه و تقويت ارتباط آنها با يكديگر, انجام برخى از تغييرات با دشوارى بيشترى همراه مى شود; مثلاً سيصد سال پيش, ارتباط تنگاتنگى ميان دروس و حوزه ها نبود. به همين خاطر, اگر در حوزه اى به جاى لمعه كتاب ديگرى خوانده مى شد يا برخى از كتب ادبى خوانده نمى شد, حساسيتى برنمى انگيخت. اما يكپارچگى نسبى اى كه به مرور زمان ايجاد شد و فى حد نفسه طبيعى و ميمون است, موجب گشت تا تغييرات نيز با كندى و همراه با هماهنگى با كل مجموعه يك پارچه انجام گيرد. در مثل در فضايى كه متن حديثى تمام دروس خارج فقه, (وسائل الشيعه) است, به دست گرفتن (جامع احاديث شيعه) و متن حديثى قرار دادن آن, دشوار خواهد بود; زيرا اولاً, ممكن است كه عده اى اين كار را ضعف درس آن استاد تلقى كنند. ثانياً, آدرس دادن مطالب مشكل مى شود; زيرا ارجاع به كتابى كه هنوز شايع نشده است, ضعف شمرده مى شود. ثالثاً, تهيه چنين كتابى براى طلاب دشوارتر از تهيه كتابى است كه در هر كوى و برزنى پيدا مى شود.
البته چنين اقدامى, قبل از هر چيز, نيازمند شجاعت و شهامت و از خودگذشتگى علمى است. به هرحال, اگر مراجع و بزرگان بعد از آيت اللّه بروجردى(قده) به جاى وسائل الشيعه, متن درس خارج خود را جامع احاديث شيعه قرار مى دادند, شاگردان ناچار مى شدند به جاى خريد وسائل, جامع احاديث بخرند و همين امر باعث مى شد تا اين اثر بارها انتشار يابد و در نتيجه اهتمام بيشترى به تصحيح و بازبينى و رفع نواقص آن صورت پذيرد.

4- از نگاه فرهيختگان حوزه
4ـ1 گلپايگانى(قده)

در اواخر دوران حيات آيت اللّه بروجردى(قده), جلد اول از اين مجموعه عظيم به چاپ رسيد و بازبينى و چاپ بقيه آن به دوره بعد از حيات ايشان احاله شد. ايشان تدوين اين مجموعه را بالاتر از تمام خدمات خود مى دانست و مى فرمود: (اين كتاب حاصل عمر من است!)
او چند روز قبل از وفاتش, از نزديك شدن زمان ملاقات با رب ّ الارباب خبر داد و مدام از كاستى و ناچيزى ره توشه اظهار تأسف مى كرد. وقتى كه نزديكان و همراهان, خدمات بسيار زياد ايشان را در رونق دادن به حوزه هاى علميه, ايجاد وحدت ميان شيعه و سنى و اعتلاى كلمه حق متذكر مى شدند, مى فرمود: (همه كارهايى كه كرده ام, در برابر عظمت پروردگار بزرگ و نعمت هاى فراوان او بر من, بسيار كم و ناچيز است).
حضرت آيت اللّه العظمى گلپايگانى(قده) مى گويد:
شما به بركت توفيق بزرگ خداوند متعال, موفق به تدوين اين اثر عظيم يعنى جامع احاديث شيعه شديد; كتابى كه ثمره اخروى آن در روز قيامت بسيار زياد و سنگين است. چرا چنين نباشد, با اينكه مداد علما از خون شهدا بالاتر است و شما با اين كار خود, كمك بزرگى به علماى اسلام نموديد.
ايشان در پاسخ فرمود:
بله, من تنها به اين كتاب اميد بسته ام تا شايد به بركت آن, مشمول مغفرت و رضاى او شوم و از خدا مى خواهم تا آن را تا روز قيامت, مرجع علماى عامل و فقهاى عادل و متبحر و طلاب علوم ائمه(ع) قرار دهد.

4ـ2 آيت اللّه خويى(قده)

بعد از وفات آيت اللّه بروجردى(قده) و با تلاش پى گير حضرت آيت اللّه ملايرى, جلدهاى بعدى اين اثر به تدريج آماده چاپ شد. حضرت آيت اللّه خويى(قده) با روى گشاده از اين حركت مبارك استقبال و هزينه چاپ آن را پرداخت كرد. ايشان در اين خصوص تعليقه اى دارد كه زينت بخش مجلدات اين اثر ماندگار است. ترجمه متن دست نوشته ايشان از اين قرار است:
بسم اللّه الرحمن الرحيم
الحمدللّه رب العالمين والصلاة والسلام على خيرته من خلقه محمد وآله الطيبين الطاهرين واللعنة الدائمة على أعدائهم أجمعين.
اما بعد; از آنجا كه كتاب (جامع احاديث شيعه), كه به امر حضرت آيت اللّه العظمى, بزرگ طائفه شيعه حاج سيدحسين طباطبايى بروجردى(قده) تأليف شد. يگانه در نوع خود و زيباى در روش تدوين است. او مشقت اين كار ماندگار دينى را با سعه صدر و همت بلند, به جان خريد. خداوند او را غريق رحمت خويش گرداند و بر درجاتش بيفزايد و بهترين جزاى نيكوكاران را به او عنايت كند; همان طور كه از خداوند طلب توفيق و اجر فراوان و ستايش ستوده براى علماى عاملى مى كنم كه در تأليف اين كتاب دينى ارزشمند, تحت اشراف او, سهيم شدند و تلاش خود را در آن بذل كردند تا اينكه آن را به وجود آوردند. از جمله كسانى كه تمام تلاش خود را در به ثمر رساندن اين كتاب به كار بست, علامه محقق حجت الاسلام حاج شيخ اسماعيل معزى ملايرى (دامت بركاته) است. بدون ترديد او خودش را در تدوين اين كتاب و ترتيب آن خسته كرد تا توانست آن را با بهترين و كامل ترين سبك و نظام آماده كند. پس بايد از او به خاطر تلاش پى گيرش در اين خدمت دينى بزرگ تشكر كرد و از خداى متعال مى خواهم تا بهترين پاداش را عنايت كند و او را در آماده كردن بقيه مجلدات آن توفيق دهد. كتاب طهارت و بخشى از كتاب صلات آن چاپ شده است و از آنجا كه اين كتاب مورد تقدير و اهتمام من بود, مخارج چاپ و نشر بقيه اجزاى آن را پذيرفتم تا خدمتى براى دين و برپايى مذهب باشد. الحمدللّه به خاطر تحقق بخشيدن به آرزوها در چاپ برخى از اجزاى باقى مانده خداوند را حمد مى كنم و از خدا توفيق چاپ بقيه جلدها و اتمام و تحقق اين كار دينى را مى خواهم كه او صاحب توفيق و رستگارى است. الحمداللّه براى شروع و براى اتمام.
خوئى
تاريخ 12 جمادى الثانى سال 1397 هـ. ق51

4ـ3 حضرت امام(قده)

حضرت امام خمينى(قده) كه تدريس درس خارج فقه را براساس اين كتاب انجام مى داد, در نجف به آقاى ملايرى توصيه مى كند كه تمام وقت خود را صرف تدوين و تكميل اين كتاب كنند[52]

4ـ4 آيت اللّه سيدمحمدباقر سلطانى طباطبايى(قده)

ايشان مى گويد:
با اين كوشش ها, درس فقه ايشان بسيار عالى مى شد و باعث تحول در رشته فقاهت گرديد. شاگرد درس ايشان احساس مى كرد كه در دانش فقه, نياز دارد به تسلط بر لغت, رجال, اسانيد, روايات و كتاب هاى مربوط. كتاب (جامع احاديث الشيعه) هم, در پى اين كوشش ها و دقت ها به وجود آمد[53]

4ـ5 آيت اللّه ميلانى(قده)

مرحوم آيت اللّه ميلانى(قده) معتقد بود كه جامعيت اين كتاب باعث شده تا هر روز پنج ساعت از وقت تحقيق و مطالعه درسى اش صرفه جويى شود[54]

4ـ6 شهيد مطهرى(قده)

ايشان گفته است:
معظم له مكرر در ضمن اعتراف به پاره اى از محاسن كتاب معروف وسائل الشيعه, تأليف شيخ عاملى, نواقص كتاب را تذكر مى داد و آرزو مى كرد كه كتابى در حديث نوشته شود كه محاسن وسائل الشيعه را داشته باشد, اما نواقص آن كتاب را نداشته باشد. بالأخره اين آرزو جامعه عمل پوشيد و تحت نظر و مراقبت خود معظم له, عده اى از فضلا طلاب به اين كار مشغول شدند و در حدود ده سال طول كشيد تا بالأخره در دو ـ سه سال قبل به اتمام رسيد و از سال گذشته, طبع آن كتاب آغاز شد.
اين كتاب موسوم است به تهذيب الوسائل. خيلى موجب تأسف خواهد بود اگر خداى نخواسته طبع اين كتاب متوقف شود!
من شخصاً هنوز موفق به زيارت آن كتاب نشده ام, ولى از قرارى كه از اهل اطلاع شنيده ام, همان طورى است كه معظم له آرزو مى كرد[55]

4ـ7 آيت اللّه جعفر سبحانى(حفظه اللّه)

ايشان مى نويسد:
(جامع احاديث شيعه) تأليف گروهى متشكل از فضلاى حوزه علميه, تحت نظارت مرجع بزرگ دينى و محقق آگاه سيدحسين طباطبايى بروجردى (1292 ـ 1380 هـ. ق) است. اين جامع از كارهاى خوب روزگار شمرده مى شود. و ضخيم ترين جامع فقهى شيعه در دوره اخير است كه به خاطر تبويب و ترتيب و تنظيم و هماهنگى نيكو, بر ساير جوامع برترى يافته و تمام احاديث موجود در كتب اربعه و وسائل الشيعه و مستدرك الوسائل و غير آنها از ساير كتب حديثى را دربر گرفته است; به گونه اى كه فقيه را از مراجعه به ساير جوامع فقهى بى نياز مى گرداند.
خداوند از كوشش استاد بزرگمان سيدحسين بروجردى و ساير شاگردانش, به خاطر اين كار پسنديده ارزشمند قدردانى كند و همين طور از عالم محقق پى گير حاج شيخ اسماعيل ملايرى, به خاطر تلاش هاى فراوان در چاپ اين جامع به شكلى زيبا در 26 جلد كه تعداد احاديث آن به پنجاه هزار روايت مى رسد[56]

4ـ8 آيت اللّه مكارم شيرازى(حفظه اللّه)

ايشان در بحث از اينكه ائمه(ع) تمام علوم خود را از رسول خدا(ص) گرفته اند, به روايات جامع احاديث شيعه استناد مى كند و از آن به (الكتاب القيم; كتاب وزين) تعبير مى كند: (رويت فى الكتاب القيّم جامع أحاديث الشيعة باسنادها)[57]

نتيجه گيرى

آيت اللّه بروجردى در دوران جوانى, به ضعف هاى وسائل الشيعه توجه داشت و بعد از آمدن از قم و استقرار مرجعيت و فراهم شدن زمينه هاى لازم براى محقق كردن آرزوى ديرين خود در نگارش اثرى نو كه ضعف هاى اين كتاب در آن برطرف شده باشد, اقدام كرد.
نگارش كتاب چندين مرحله را پشت سر گذاشت كه از اين قرار است: مرحله تهذيب وسائل الشيعه, مرحله تدوين جامع احاديث شيعه, مرحله تدوين جامع احاديث شيعه و سنى كه ناتمام رها شد, مرحله تصحيح و بازبينى, مرحله تكميل كه بعد از وفات آيت اللّه بروجردى انجام گرفت.
اين كتاب در تحقق آرمانهاى خود و برطرف كردن ضعف هاى وسائل الشيعه بسيار موفق بوده است و تا حدود زيادى فقيه را از مراجعه به هر كتاب حديثى بى نياز مى كند.
مهم ترين ويژگى ها و امتيازات جامع احاديث شيعه عبارت است از: جامعيت و شمول بيشتر روايات فقهى پراكنده در كتب حديثى, عدم تقطيع, دقت فراوان در نقل ها, تلفيق روايات مشابه از حيث سند و متن, ابتكار در افزودن ابوابى تحت عنوان مسائل اصولى و جمع آورى تمام روايات مربوط به آنها, جدا كردن روايات آداب و اخلاق در جلدى مجزا و نجات آن از آشفتگى, جامعيت احاديث باب نسبت به عنوان آن و ممانعت از تقطيع افراطى احاديث در ابواب متشتت, تبويب براساس ترتيب عقلايى و شرعى موضوعات, چينش احاديث در داخل ابواب براساس اصول عقلايى, ارجاع به احاديث ابواب ديگر كه به نحوى با موضوع مرتبط باشد.
مهم ترين دلايل استقبال سرد حوزه از اين كتاب, معرفى نشدن آن به جامعه علمى, شيفتگى مفرط به آثار گذشتگان و فقدان روحيه ايثار و شهامت علمى است.
كتاب حاضر با وجود اينكه هر خواننده منصفى را به شگفتى وامى دارد, خالى از ضعف ها و انحراف از غرض اوليه نيست كه ضعف هاى آن عبارت است از: مشخص نشدن (عدة من اصحابنا) در اسناد كافى, مشخص نكردن افتادگى هاى احاديث (من لايحضره الفقيه) و تهذيب الاحكام, غفلت در اسناد برخى از احاديث به مصادر اوليه و اسناد آنها به وسائل و مستدرك, با اينكه اسناد كامل آن در مصادر اوليه وجود دارند.
در پايان, بهترين سلام ها و تحيّات خود را به روح پرفتوح عالم ربانى و مرجع پرتلاش و خدوم حضرت آيت اللّه العظمى بروجردى(قده) و نيز عالى ترين سلام ها و درودها را براى حضرت آيت اللّه ملايرى(قده) تقديم مى كنم; كسى كه با وقف خود در به ثمر رساندن اين اثر, بيشترين نقش را ايفا كرد.



[1] إرشاد القلوب, ج 1, ص 176.
[2] بحارالانوار, ج 1, مقدمه مؤلف, ص 4.
[3] وسائل الشيعه, ج 5, ص 122.
[4] مطالبى كه به محضر خوانندگان محترم عرضه شد, چكيده مطالبى است كه چند تن از افراد گروه تدوين جامع احاديث در نوشتار و مصاحبه هاى خود بيان كرده بودند كه سخنانشان در منابع ذيل آمده است:
ـ مجله حوزه, ويژه نامه آيت اللّه العظمى بروجردى(قده), ش 43 ـ 44, مصاحبه با حضرات آيات: جعفر سبحانى و واعظ زاده خراسانى;
ـ آيينه داران حقيقت, ج 1, مصاحبه با آيت اللّه ستوده, ص 25, بوستان كتاب. اين اثر كارى از مجله حوزه است كه به سال 1382 انتشار يافته است;
ـ مقدمه كتاب جامع احاديث الشيعه;
ـ زندگى نامه آيت اللّه بروجردى(قده), به قلم آيت اللّه واعظ زاده خراسانى. اين جزوه در پايگاه اينترنتى اطلاع رسانى آيت اللّه بروجردى(قده) به آدرس: WWW.broujerdi.ir موجود است.
[5] الكافى, ج 3, ص 30, ح 4.
[6] جامع احاديث الشيعه, ج 1, ص 277.
[7] جامع احاديث الشيعه, ج 1, ص 23.
[8] جامع احاديث الشيعه, ج 11, ص 263, ح 15194 (13).
[9] زندگى نامه آيت اللّه بروجردى(قده) به قلم آيت اللّه واعظ زاده خراسانى, اين جزوه در پايگاه اينترنتى اطلاع رسانى آيت اللّه بروجردى(قده) به آدرس: WWW.broujerdi.ir موجود است.
[10] همان.
[11] جامع احاديث الشيعه, ج 1, ص 243.
[12] يمنع ـ خ ل يب.
[13] الكافى, ج 6, ص 453, ج 3.
[14] من لايحضره الفقيه, ج 1, ص 264.
[15] المومن ـ فقيه.
[16] به ـ فقيه.
[17] وسائل الشيعة, ج 1, ص 30, باب دوم.
[18] همان, ص 208, باب هفتم.
[19] زندگى نامه آيت اللّه بروجردى(قده) به قلم آيت اللّه واعظ زاده خراسانى. اين جزوه در پايگاه اينترنتى اطلاع رسانى آيت اللّه بروجردى(قده) به آدرس: WWW.broujerdi.ir موجود است.
[20] همان.
[21] الكافى, ج 6, ص 438.
[22] همان, ج 2, ص 635.
[23] وسائل الشيعة, ج 1, ص 4.
[42] سوره مائده, آيه 2.
[52] سوره مائده, آيه 51.
[62] سوره انعام, آيه 68.
[72] سوره توبه, آيه 47.
[82] سوره هود, آيه 113.
[29] سوره ممتحنه, آيه 1.
[03] سوره هود, آيه 59.
[13] سوره هود, آيه 97.
[23] سوره كهف, آيه 51.
[33] سوره شعراء, آيه 150ـ152
[43] سوره قصص, آيه 17.
[53] سوره صافات, آيات 22ـ23
[63] سوره زمر, آيه 17.
[73] سوره جاثيه, آيه 19.
[83] سوره نوح, آيه 21.
[39] سوره انسان, آيه 24.
[04] سوره بقره, آيه 256.
[14] سوره نساء, آيه 76.
[24] سوره نحل, آيه 36.
[34] سوره زمر, آيه 17.
[44] سوره انفال, آيه 73.
[54] سوره آل عمران, آيه 49.
[64] جامع احاديث الشيعه, ج 22, باب تحريم صحبه السلاطين واعانه الظالمين ومدحهم ومحبه بقائهم طمعا لما فى ايديهم.
[47] سوره انعام, آيه 68 .
[84] سوره مائده, آيه 51.
[49] جامع احاديث الشيعه, ج 1, مقدمه ص 18.
[05] جامع احاديث الشيعه, ج 1, ص 278.
1 5. اين بيانات در صفحات اول مجلدات جامع احاديث شيعه با دست خط معظم له آورده شده است.
[52] به نقل از سايت حوزه نيوز به آدرس اينترنتى WWW.hawzahnews.ir تحت عنوان (جامع احاديث الشيعه); يادگار ارزشمند آيت اللّه العظمى بروجردى(قده).
[53] مجله حوزه, شماره 43 ـ 44, مصاحبه با آيت اللّه محمدباقر سلطانى طباطبايى.
[54] به نقل از سايت حوزه نيوز به آدرس اينترنتى WWW.hawzahnews.ir تحت عنوان (جامع احاديث الشيعه); يادگار ارزشمند آيت اللّه العظمى بروجردى(قده).
[55] تكامل اجتماعى انسان به ضميمه هدف زندگى, شهيد مطهرى, صدرا, ص 203.
[56] مصادر الفقه الإسلامى و منابعه, جعفر سبحانى, ص 367, بيروت, دارالأضواء, 1419 ق, چاپ اول.
[57] بحوث فقهية هامة, ناصر مكارم شيرازى, ص 519, مدرسه امام على بن ابى طالب(ع), 1422 ق, چاپ اول.
 

نام کتاب : فقه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 56  صفحه : 5
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست