responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فقه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 51  صفحه : 9
 ريشه يابى جامعه شناختى بى حجابى
حسين شرف الدين

چكيده: يكى از آسيب هاى اجتماعى كم و بيش رايج در جامعه ما, مسئله بى حجابى و بدحجابى است. پديده اى كه ظهور هر چند ضعيف آن نيز با توجه به پيشينه فرهنگى, الگوى آموزشى و تربيتى غالب, حساسيت هاى وجدان جمعى, مراقبت و كنترل افكار عمومى, سياست هاى فرهنگى نظام و … بسيار غير منتظره و مستبعد مى نمايد. بى شك, اين پديده نيز هم چون ساير پديده هاى فرهنگى ـ اجتماعى از علل و عوامل آشكار و پنهان متعددى ناشى شده است.
اين نوشتار, از منظرى عام و با روى كردى بيشتر جامعه شناختى به شناسايى و تحليل علل مؤثر در شكل گيرى و بقاى اين پديده پرداخته است. در پايان نيز مجموعه اى از سياست ها و راهكارهاى بايسته كه اجراى دقيق آنها در كنار ساير تمهيدات بالقوه مى تواند از رشد روزافزون اين معضل جلوگيرى كند و همگان را در خصوص مبارزه ريشه اى با آن حساس سازد; و پژوهشگران را در دست يابى به حقيقت و زواياى بحث يارى رساند; به دست داده شده است.
واژگان كليدى: الگوى پوشش, هنجار, بى حجابى, كج روى, جامعه پذيرى, اشاعه فرهنگى, مدگرايى, كنترل اجتماعى, كاركرد.

مقدمه

يكى از هنجارهاى كهن و سنت هاى ملى و دينى دير پاى جامعه ايران اسلامى, سنت حجاب و پوشش كامل زنان هنگام حضور در اجتماع است. اين هنجار در منطق دين, طيف گسترده اى از رفتارهاى مختلف از پوشش كامل اندام به استثناى مواضع خاص گرفته تا شيوه گفتار, نگاه, راه رفتن, استفاده از زيورآلات, آرايش كردن و كاربرد مواد خوش بوكننده را دربرمى گيرد. افزون بر آن, به برخى امور حاشيه اى هم چون نوع دوخت, جنس لباس, رنگ و تناسب لباس با سن فرد نيز ارتباط مى يابد. از اين رو, حجاب كامل به معناى رعايت دقيق اين مجموعه, متناسب با عرف اجتماعى و نقض كامل آن نشانه بى حجابى است. رفتار فرد باحجاب به دليل رعايت معيارها و ضوابط و هم سويى با ارزش هاى اجتماعى با واكنش هاى مثبت و رفتار بدحجابان و بى حجابان با واكنش هاى منفى اجتماعى روبه رو مى شود.
پديده (بى حجابى) كه گونه اى انحراف و كج روى اجتماعى به شمار مى رود, پديده اى است كه جامعه ايران در سال هاى پس از پيروزى انقلاب اسلامى, در برخى شهرهاى بزرگ و به ويژه در ميان برخى گروه هاى جامعه با آن روبه رو بوده است. با وجود رخ دادن دگرگونى هاى بنيادين در سطوح مختلف اجتماعى و فرهنگى و توفيق نسبى در زدودن برخى مظاهر فرهنگ بيگانه, حكومت تاكنون نتوانسته است اين معضل اجتماعى را به شكلى معقول حل كند و به اين ضرورت فرهنگى و خواست همگانى, پاسخى شايسته بدهد. چه عواملى در شكل گيرى اين معضل مؤثر بوده و هستند و چرا تاكنون, با وجود حساسيت هاى شديد فرهنگى و اقدامات سازمانى, توفيق چندانى حاصل نشده است و چه موانعى براى درمان چنين معضلى وجود دارد. اين نوشتار با هدف شناخت اين معضل و تبيين چرايى و جست وجوى دلايل شكل گيرى و بقاى آن از ديدگاه جامعه شناختى, به صورت كتاب خانه اى و با تحليل پژوهش هاى انجام شده و مشاهده هاى ميدانى نگاشته شده است.

جايگاه اجتماعى پوشش

الگوى پوشش و كيفيت لباس در هر جامعه, بيش از آن كه از شرايط اقليمى, موقعيت تمدنى, اوضاع اقتصادى, نظام سياسى, موقعيت سنى, جنسى و شغلى افراد, خواسته هاى شخصى و زيباشناختى افراد اثر بپذيرد, از ساختار باورها, ارزش ها, هنجارها, ايدئولوژى ها, الگوها, آداب و عادت ها و سليقه هاى گروهى اثر مى پذيرد. لباس, نشان دهنده ناخودآگاه فرهنگى جامعه است. لباس پوشيدن, نشانه اجتماعى بودن انسان است و مانند ديگر جنبه هاى اجتماعى بودن انسان بر اساس ارزش ها و هنجارهاى اجتماعى و انتظارات جمعى, شكل مى يابد. ضرورت هم نوايى با اقتضاهاى فرهنگ غالب و رعايت انتظارات جمعى, كمترين هزينه اى است كه زندگى اجتماعى در ساحت هاى مختلف بر افراد تحميل مى كند. اين هم نوايى برخلاف تصوير خام و ابتدايى آن, به معناى پذيرش قطعى اشكال متعين و تمكين بى چون و چرا در برابر الزامات انعطاف ناپذير و تسليم شدن در برابر اراده و خواست جمعى نيست, بلكه به معناى هم نوايى صورى, تشبه و هم آوايى ظاهرى و تخلف نكردن آشكار از حداقل هاى هنجارى جامعه است. در حوزه پوشش نيز جامعه, انتظار خويش را نه در چارچوب قالب هاى معين, بلكه در قالب گزينه هاى متنوعى مطرح ساخته است كه امكان اعمال گزينش هاى فردى همواره وجود خواهد داشت.
در جامعه ما, به دليل حساسيت هاى خاص درباره الگوى پوشش بانوان گزينه هاى محدودترى فراروى آنها قرار دارد و دخالت سليقه كمتر است.
به دليل الزامات ارزشى و هنجارى جامعه, پوشش, اجبارى و گريزناپذير است و افراد در هر شرايطى بايد از آن برخوردار باشند. رعايت اين حداقل, نيازمند حضور و مشاركت اجتماعى است و رعايت نكردن آن, به عنوان تخلف اجتماعى, واكنش هايى را برخواهد انگيخت. درجه اين واكنش را ميزان حساسيت و آستانه صبر جامعه تعيين خواهد كرد. هر جامعه به طور متوسط, از ميزانى از تخلف و ناهم سويى, با نگاه به سطح انتظار, در همه عرصه هاى رفتارى از جمله پوشش, چشم پوشى و آن را تحمل مى كند يا واكنش به آن را بنا به ملاحظاتى به تأخير مى اندازد. بايد دانست اعضاى جامعه ميان ارزش هاى مسلط و ارزش هاى ثانوى يا مدل هاى پذيرفته شده و تحميل شده, حق انتخاب اجمالى دارند. پيوستگى با هنجارها و ارزش هاى جمعى اجبارى نيست, بلكه موجب ايجاد محدوديت در مسير انتخاب و تصميم اعضاى اجتماع خواهد شد. هم نوايى نسبى با محيطى معين, همواره با امكان استفاده از حاشيه آزادى و برخوردارى از خودمختارى همراه خواهد بود. از اين رو, رخ دادن رفتارهاى ناهم خوان و ناهم سو با انتظارات جامعه و ظرفيت هاى هنجارى آن, چندان خلاف انتظار نيست.

هنجار پوشش

نابهنجار دانستن يك رفتار هنگامى عقلانى است كه از قبل, شكل قاعده مند آن متناسب با معيارهاى مشخص, معلوم شده باشد. از اين رو, معرفى قلمرو حجاب مقدم بر تعيين حدود نقيض آن; يعنى بى حجابى است. حجاب از رفتارهاى بهنجار و ارزشى و از ضروريات و مسلّمات اسلام است. بر اساس آن چه در رساله هاى عمليه مراجع تقليد بيان شده و قوانين موجود كم و بيش با ارجاع به آن تنظيم و تصويب شده و عرف عام جامعه بر اساس آن رقم خورده, حجاب در قالب هنجارى زير صورت بندى شده است:
زن بايد بدن خود را از نامحرم بپوشاند, بلكه احتياط واجب آن است كه بدن و موى خود را از پسرى هم كه بالغ نشده, ولى خوب و بد را مى فهمد (و به حدى رسيده كه مورد نظر شهوانى است) بپوشاند[1]
البته گردى صورت و دست ها تا مچ از اين قاعده مستثنا است.

تعريف بى حجابى

با توجه به مباحث يادشده, بى حجابى به معناى نداشتن پوشش متناسب با استانداردهاى متعارف عرف عام و الگوى برگرفته از فقه اسلامى است. از اين رو, پوشيدن لباس هاى تنگ, بدن نما, تحريك كننده و بدشكل, پوشيده نبودن برخى مواضع نيازمند پوشش, آرايش نامناسب و نداشتن وقار لازم در اجتماع را مى توان در مقوله بدحجابى گنجاند. در اين ميان, برجسته ترين مصداق بى حجابى كه همگان تلقى مشتركى از آن دارند, به پوشش برمى گردد و همان نداشتن پوشش مناسب است. به عبارت ديگر, اگر بى حجابى را پديده اى داراى جلوه هاى متنوع بدانيم, آن چه پيش از هر چيز از اين واژه به ذهن مى رسد, نداشتن پوشش مناسب است.

آسيب شناسى حجاب

از منظر آسيب شناختى, بى حجابى از مصداق هاى انحراف و كج روى است. بى حجابى, رفتارى ناسازگار با هنجارها و انتظارات جامعه,2 خلاف فرهنگ جارى وقانون مندى ها و انتظارات مطلوب جامعه3 و موجب تنش ها و تضادهايى است كه به نگرش هاى سرزنش آميز مى انجامد و واكنش هايى نظير مجازات, طرد و انزوا را به همراه دارد[4] به تعبير ديگر, هرگاه (رفتار افراد جامعه با هنجارها, ارزش ها و عقايد اجتماعى جامعه در تعارض و تضاد باشد, رفتار اجتماعى, رفتارى نابهنجار خواهد بود; زيرا بين خواسته ها, نيازها و آرمان هاى اجتماعى سيستم موجود و افراد جامعه هم آهنگى ديده نمى شود و در اين حالت, روابط اجتماعى, تنش زا و ستيزآميز است)[5]
از ديد جامعه شناختى, عمل انحرافى و كج روانه را صرف نظر از شدت و ضعف آن مى توان با ويژگى هايى هم چون مخالفت با ارزش ها و هنجارها, نقض عرف و رسوم پذيرفته شده, ناهم گونى با انتظارات جامعه و فرهنگ غالب, نامتعارف بودن, حساسيت برانگيزى و واكنش زايى, ارزش منفى داشتن, اخلال گرى در نظم آيينى و آماج نيروهاى نظارتى و كنترلى جامعه قرار گرفتن, مى توان تشخيص داد.
از منظر حقوقى نيز ناهم سويى يا مخالفت با هنجارهاى قانونى معتبر جامعه, جرم و سزاوار مجازات هاى متناسب خواهد بود. از اين رو, نقض قانون مملكتى در اثر عمل خارجى, در صورتى كه انجام وظيفه و يا اعمال حقى, آن را تجويز نكند و مستوجب مجازات هم باشد, جرم ناميده مى شود.
قانون مجازات اسلامى, در تبصره ماده 638 در بيان جرايم ضد عفت و اخلاق عمومى, بى حجابى را جرم سزاوار مجازات شمرده است و مى نويسد:
زنانى كه بدون حجاب شرعى در معابر و انظار عمومى, ظاهر شوند, به حبس از ده روز تا دو ماه يا از پنجاه هزار تا پانصد هزار ريال جزاى نقدى محكوم خواهند شد.
در قانون رسيدگى به تخلفات استفاده كنندگان البسه خلاف شرع (مصوب 28/12/1365) مجلس شوراى اسلامى و نيز ماده 4 قانون البسه مبتذل در بيانى مشابه آمده است:
كسانى كه در انظار عمومى, وضع پوشيدن لباس و آرايش آنان خلاف شرع و يا موجب ترويج فساد و هتك عفت عمومى باشد, توقيف و خارج از نوبت در دادگاه صالح, محاكمه و حسب مورد به يكى از مجازات ها محكوم مى گردند. مجازات اين اشخاص, حبس از سه ماه تا يك سال و جزاى نقدى از يك ميليون و پانصد هزار ريال تا شش ميليون ريال و يا 74 ضربه شلاق با يك يا دو مجازات مذكور مى باشد).
قانون تعزيرات اسلامى نيز بى حجابى را در كنار برخى رفتارهاى هم سنخ از جمله انحراف ها, سزاوار برخورد قضايى دانسته است كه آن رفتارها عبارتند از: رعايت نكردن حجاب در معابر عمومى (ماده 638), انجام فعل حرام (ماده 638), تشويق يا انجام فساد و فحشا (ماده 639), استفاده از وسايلى كه عفت عمومى را جريحه دار مى كند (ماده 640) و هرگونه عملى كه عفت عمومى را جريحه دار مى سازد. (ماده 640)
از اين رو, بى حجابى به اعتبار نقض هنجارهاى اجتماعى, كج روى و انحراف و به اعتبار ناهم سويى و تخلف از قوانين نظام, جرم شمرده مى شود.

ريشه هاى بى حجابى

براى بى حجابى, دلايل بسيارى را مى توان برشمرد. اين عوامل را در يك تقسيم بندى كلى مى توان به بيولوژيكى يا روانى, فرهنگى, اجتماعى و سياسى تقسيم كرد. به عبارت ديگر, اين پديده را با ارجاع به چهار دسته عامل ياد شده به پنج صورت مى توان تبيين كرد. از آن جا كه ملاك تبيين, بيان ارتباط علّى و معلولى (تعليل) ميان پديده هاست, نوع تبيين تابع نوع علت خواهد بود. براى مثال, اگر علت از سنخ امور فرهنگى باشد, تبيين نيز فرهنگى خواهد بود. اكنون اين موارد را برمى شماريم:

1- بيولوژيكى يا روانى

عوامل بيولوژيكى يا روانى, به زمينه هاى زيستى و خواسته هاى طبيعى فرد گفته مى شود كه معمولاً ميان افراد مشترك است. از جمله زمينه هاى بيولوژيكى مرتبط با مقوله پوشش مى توان از ميل به خودنمايى, تبرّج, تزيين, تجمل, خودآرايى, تمايل شديد به جلب توجه ديگران به ويژه در دوره جوانى, به رخ كشيدن زيبايى ها, ميل به برانگيختن احساسات مثبت ديگران, كسب آرامش و امنيت در پرتو تحسين و تمجيد ديگران, لذت جويى, ميل به تظاهرات جنسى و جلب جنس مخالف, نياز به ابراز وجود و متمايز نشان دادن خود و اميال مشابه نام برد. بديهى است اين سنخ تمايل ها هم چون ديگر تمايل هاى طبيعى, در پرتو فرهنگ و نظام ارزشى جامعه, شكل و جهت مى يابند و در مجارى و قالب هاى خاصى جلوه گر مى شوند. به عبارت ديگر, اين تمايل ها در پرتو تركيب طبيعت و فرهنگ, سامان خواهند يافت.
استاد مرتضى مطهرى در توضيح اين گونه تمايلات مى نويسد:
… زن هميشه مى خواهد مطلوب و معشوق مرد باشد. جلوه گرى ها, دل برى ها و خودنمايى هاى زن همه براى جلب نظر مرد است. زن آن قدر كه مى خواهد مرد را عاشق دل خسته خويش كند, طالب وصال و لذت جنسى نيست… زن, مظهر جمال و مرد, مظهر شيفتگى است… تمايل مرد به نگاه كردن و چشم چرانى است, نه به خودنمايى و برعكس, تمايل زن بيشتر به خودنمايى است, نه به چشم چراني… و به همين جهت, تبرج از مختصات زنان است[6]
بى گمان يكى از گونه هاى جلوه نمايى در نوع پوشش است. عوامل بيولوژيكى و روانى بى حجابى را مى توان چنين برشمرد:

الف) احساسگرايى خام

برخى نظريه هاى روان شناختى انحراف, انحراف ها و كج روى هاى افراد به ويژه جوانان را ناشى از اراده و تصميم آگاهانه به هنجارشكنى, ميل به برانگيختن واكنش هاى جمعى, پشت پا زدن به سنت هاى اجتماعى يا تلاش براى جاى گزينى ارزش هاى فرهنگى نمى دانند, بلكه بيشتر نشانه احساس گرايى خام, هواخواهى, خودنمايى, لذت جويى و امثال آن مى دانند. (نمى توان تصور كرد كه انسان هميشه به شكل عقلانى, اعمالى را انتخاب كرده و انجام مى دهد. مى توان موارد زيادى از انحراف را در نظر گرفت كه محاسبه و انتخاب سود و زيان در آن مطرح نيست. افراد ممكن است تحت تأثير احساسات لحظه اى يا عوامل غير عقلانى مرتكب جرم و جنايت شوند. به طور قطع مى توان گفت كه رفتار انسان از پيچيدگى زيادى برخوردار است.)[7]

ب) اختلال شخصيت نمايشى

ييكى از نظريه هاى روان شناختى انحراف, نظريه موسوم به (اختلال شخصيت نمايشى) است. افراد مبتلا به اين بيمارى خواهان جلب توجه ديگران نسبت به خود هستند. آنان معمولاً مبتكر, نمايش گر, سرزنده و اغواگرند. مهم ترين ويژگى مبتلايان به اين اختلال, تمايل شديد به خودنمايى و جلب توجه است و براى تأمين اين هدف, به كارهاى غير عادى از جمله پوشيدن لباس هاى عجيب و جذاب, آرايش هاى تند و نامتعارف و ژست هاى نمايشى خاص دست مى زنند. عواطف اين افراد به شدت نمايشى و اغراق آميز است. آنها شيفته مدهاى جديد بوده و علاقه مندند تغييرهاى جديد را تجربه كنند, بى آن كه واقعاً به اين تغييرها نيازى داشته باشند. اين نوع اختلال شخصيتى, هر چند با جلوه نمايى هاى متفاوت, ميان زنان و مردان مشترك است و معمولاً در پايان دوره نوجوانى و اوايل دوره جوانى نمود و تظاهر بيشترى مى يابد[8] بر اساس اين نظريه, دوشيزگان و بانوان جوانى كه پياپى و در راستاى ارضاى تمايل سيرى ناپذير خود به نوگرايى و تنوع خواهى, به استقبال الگوهاى نورس مى روند و مايلند همواره خود را در قالب فرم ها و نقاب هاى جديد عرضه كنند, دچار اختلال شخصيتى هستند.

2- فرهنگى

تبيين (بى حجابى) هنگامى فرهنگى خواهد بود كه (علل) (متغيرهاى مستقل) يا فرآيند (زنجيره متغيرهاى مستقل به علاوه متغيرهاى ميانجى و واسطه اى) اين پديده همگى از سنخ فرهنگ (معانى نمادين هم چون باورها, ارزش ها, هنجارها, نمادها, نگرش ها, ايدئولوژى ها و… ). باشند. به عبارت ديگر, تبيين فرهنگى به ايده ها و انگيزه هاى كنش گران و مفاد معنوى يا فرهنگى آنها (مثل مذهب و ايدئولوژى) و در يك كلام, با ذهنيت كنش گران اجتماعى كار دارند. امور فرهنگى هر چند ذهنى اند, شخصى و فردى نيستند و نقش آفرينى نمادين آنها كه لازمه ارتباط و تعامل ميان افراد است, بر اجتماعى بودنشان دلالت دارد.

الف) جامعه پذيرى ضعيف يا ناهم گون

اساس جامعه پذيرى بر اين واقعيت استوار است كه انسان به صورت كانونى از استعدادها و سرمايه هاى وجودى بالقوه به دنياى اجتماعى پا مى گذارد و از راه تعامل مستمر با محيط و درون ريزى مجموعه اى از باورها, نگرش ها, ارزش ها, خواسته ها, آرمان ها, هدف ها, رسوم, قواعد و هنجارها از طريق كارگزاران ويژه هم چون خانواده, گروه هاى دوستى, محيط هاى آموزشى, وسايل ارتباط جمعى, محيط هاى كارى, مطبوعات, كانون هاى مذهبى و مانند آن, به تدريج به انسانى بالفعل تبديل مى شود. اين فرآيند تعطيل ناپذير, از اولين مراحل زندگى آغاز مى شود و تا پايان عمر ادامه خواهد داشت. جامعه پذيرى, دو فرآيند مكمّل يعنى انتقال ميراث فرهنگى اجتماعى و رشد و تكامل شخصيت فردى را دربرمى گيرد. جامعه شناسان, بسيارى از انحراف هاى اجتماعى را به كاستى ها و ضعف اين فرآيند مهم شخصيت ساز مستند مى دانند. بدون شك, بدحجابى دختران و زنان در سن بالا نيز در نارسايى هاى اين فرآيند و القاهاى محيط خانواده, دوستان, محيط هاى آموزشى, رسانه جمعى و محيط عمومى ريشه دارد.
رسوبات فرهنگى به جا مانده از اعمال سياست هاى دستورى ناسنجيده گذشته هم چون قضيه كشف حجاب و سياست هاى ژريم طاغوت براى گسترش و نهادينه كردن آن در ذهنيت فرهنگى و اصرار برخى علاقه مندان به پاس داشت و استمرار آن از طريق پيوست هاى ميان نسلى نيز در اين زمينه نقش داشته است. اجراى اين سياست تخريبى در يك دوره چهل ساله آن هم با انگيزه هاى كينه توزانه, موقعيت حجاب را به شدت تضعيف كرده است.
محمود جم, وزير كشور كابينه محمدعلى فروغى در خاطرات خود به نقل از رضاشاه پهلوى مى نويسد:
اين چادر و چاقچورها را چه طور مى شود از بين برد؟ دو سال است كه اين موضوع, فكر مرا به خود مشغول داشته. از وقتى كه به تركيه رفتم و زن هاى آنها را ديدم كه پيچه و حجاب را دور انداخته و دوش به دوش مردها كار مى كنند, ديگر از هر چه زن چادرى بود, بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور, دشمن ترقى و پيشرفت مردم ماست. درست حكم يك دمل را پيدا كرده كه بايد با احتياط با آن نشتر زد و از بينش برد. من مدتى است به اين فكر هستم كه زن ايرانى در قفس سياه دست و پايش بسته است. بين او و مرد يك دريا فاصله وجود دارد. بايد اين فاصله را از بين ببريم. مگر زن چى از مرد كمتر دارد. او بايد پابه پاى مرد وارد زندگى شود…[9]
ب) القاهاى فرهنگى مسموم دشمنان
(ترسيم تصوير يك مسلمان محجبه, يكى از رايج ترين شيوه هاى رسانه هاى غربى براى مشكل دار معرفى كردن اسلام است… با نگاهى اجمالى به سخنان غربى ها در مورد حجاب مى توان دريافت كه آنها معتقدند حجاب, نشانه ظلم اسلام به زنان است… با نگاهى گذرا به نوشته هاى غربى ها مى بينيم كه آنها براى توصيف حجاب زنان مسلمان از واژه هايى چون (كفن), (لباس مزور) و (حجب و حياى سياه) استفاده مى كنند. به طور كلى, واكنش هاى غرب نسبت به حجاب در يكى از دو دسته زير قرار مى گيرد; دسته اول, تفسيرى كينه توزانه از حجاب [است] كه آن را نشانه آشكار ظلم اسلام به زنان مى داند و دسته دوم, ديدگاهى خيال پردازانه است كه حجاب را جزئى از سنن بيگانه شرقى مى داند كه خواهان فروكش كردن لذت جنسى است.)[10]

ج) كم رنگى تعلق به فرهنگ خودى و توجه بيشتر به ديگر فرهنگ ها

(تغيير لباس همواره پى آمد تغيير يك فرهنگ است و انسان تا با فرهنگ خود وداع نكند, نمى تواند با لباس خود وداع كند [و] تا فرهنگ يك قوم را نپذيرد, لباس آنان را به تن نمى كند. درست به همين دليل است كه در احاديث ما آمده است كه (من تشبَّه بقومٍ فهو منهم; هر كه خود را به گروهى شبيه سازد, هم از آن گروه است). لباس هر انسان, پرچم كشور وجود اوست. پرچمى است كه او بر سر در خانه وجود خود نصب كرده است و با آن اعلام مى كند كه از كدام فرهنگ تبعيت مى كند, هم چنان كه هر ملتى با وفادارى و احترام به پرچم خود, اعتقاد خود را به هويت ملى و سياسى خود ابراز مى كند. هر انسان نيز مادام كه به يك سلسله ارزش ها و بينش ها, معتقد و دل بسته باشد, لباس متناسب با آن ارزش ها و بينش ها را از تن به در نخواهد كرد.)[11]

د) ضعف اعتقاد يا باورنداشتن به اعتبار معيارهاى متعارف

ترديدى نيست كه افراد در مورد اعتقاد به ارزش ها و هنجارهاى اجتماعى و رعايت قوانين و مقررات معمول, موقعيت متفاوتى دارند. به طور طبيعى, درجه التزام و هم نوايى را ميزان اعتقاد فرد تعيين مى كند. كسى كه به هر دليل, به يك نظام هنجارى اعتقادى نداشته باشد, در هم نوايى و پيروى از آن نيز تعهدى احساس نخواهد كرد. ديويد متزا همانند ديگر پديدارشناسان بر اين باور است كه براى درك كج روى بايد به ذهن فاعل و زندگى فلسفى درونى او مراجعه كرد. كج روى اصولاً كاربرد اعتقاد در عمل است. فرد كج رو از ارزش هايى پنهانى پيروى مى كند كه هر چند با ارزش هاى مرسوم در جامعه رابطه دارند, ولى به شكل متفاوتى پذيرفته شده اند[12]

هـ) بحران هاى هويتى

برخى تحليل گران فرهنگى بر اين باورند كه جامعه ما مسخر سه جريان مختلط فرهنگ ايرانى, اسلامى و غربى است كه در عرصه هاى مختلف با نسبت هاى تركيبى متفاوت حضور دارند و خودنمايى مى كنند. در سال هاى اوليه پس از پيروزى انقلاب, هر چند بعد اسلامى فرهنگ, گسترش و چيرگى در خور توجهى يافت, به مرور زمان و تحت تأثير برخى رخ دادها, دو لايه به حاشيه رانده شده دوباره به صحنه آمدند و در قالب هاى ديگرى بازتوليد شدند. اولين نتيجه حاصل از زيستن در چنين فضاى مختلطى, هويت يابى چندگانه و پى آمدهاى شخصيتى رفتارى آن است. (جوان ايرانى دچار نامتعادلى و ناهم خوانى در آگاهى هاى خود شده و با ايجاد شدن تزلزل در شخصيت كه ناشى از آگاهى هاى ناكافى يا متضاد است, دچار بحران هويت مى شود. برخى از نشانه هاى اين بحران چنين است: كاسته شدن تمايلات دينى و مذهبى در جوانان كه بارزترين اين امر, در كم توجهى آنها به مسائل شرعى در اجتماع, … افزايش روى آوردن به موسيقى هاى غربى, زيادشدن فاصله آنها نسبت به تعهدات اجتماعى و خانوادگى, گسترش خانواده هاى هسته اى, روى آوردن به مدل ها و آرايش هاى ظاهرى غربي… همه اينها ناشى از گسستگى هويتى جوانان با هويتى پايا وپوياست.)[13]

و) چيرگى تلقى هاى ناهم گون

وجود برخى ذهنيت ها مانع درك دقيق فلسفه وجودى حجاب و التزام به رعايت آن شده است. اين موارد را مى توان چنين برشمرد: حجاب, يادگار دوران گذشته و مقوله اى تاريخ مصرف گذشته; حجاب, محصول احساس حقارت ناشى از تبعيض هاى خانوادگى; حجاب, محصول اصول اخلاقى و انضباطى مردسالار سنتى; حجاب, نماد ضعف كنترل و خويشتن دارى مرد; حجاب, محصول علاقه مندى زن به رياضت و رهبانيت; حجاب, وسيله اى براى سركوب تمايلات طبيعى; الزام به حجاب, منافى حقوق اجتماعى و آزادى زن; حجاب, يادگار دوره نبود امنيت اجتماعى براى زن; بى حجابى را جرم نه كه گناه پنداشتن; تقدّم جنبه آرايشى لباس بر جنبه پوششى آن (حال آن كه الزام به حجاب, جنبه پوششى لباس را بر جنبه آرايشى آن مقدّم داشته است); حجاب, رسمى فرهنگى, عرفى, متغير و تابع زمان و مكان; حجاب, از نمادهاى عفاف سفارش شده براى زن به عنوان يك مقوله روانى (آن هم نه تنها نماد ممكن و نه برترين آن); حجاب, الزامى صرفاً دينى و تكليفى براى مؤمنان, نه عموم توده ها; حجاب, امرى فردى و معاف از الزامات اجتماعى و حكومتى; حجاب, محصور كردن زنان در چادر و چاقچور با رنگ هاى تيره كه مايه سلب نشاط و شور حيات از آنان و نابودى غريزه خودآرايى و زينت طلبى زنان است كه عامل رونق بخشيدن به زندگى آنهاست; حجاب, عامل افزايش حرص انسان ها و التهاب بيشتر جنسى است چون (الانسان حريص على ما منع).
پذيرش هر يك از چنين پندارهايى به تنهايى مى تواند پايه و بنيان حجاب را متزلزل سازد و انگيزه التزام به آن را تضعيف كند. در ادامه اين بخش, ذكر نمونه اى از اين برداشت هاى عصرى و تفسيرهاى عجيب و غريب بى مناسبت نخواهد بود:
اگر حجاب, پاسخ به تجاوز جنسى تعرض است, بازتابى از شرايط خشونت بار آن زمان نيز هست. بازتاب آن تفكر و شرايطى كه بدن زن را به معناى دقيق كلمه, (عريان), بى دفاع و آسيب پذير مى دانست. حجاب زنان آن طور كه در مدينه در شرايط جنگ داخلى مطرح شد, نشان دهنده شرايط معابر عمومى است, يعنى جايى كه در آن زنا آزاد بود. اصطلاح تعرض به معناى خشونت, فشار و محدوديت است… در گيرودار مبارزات, تنش ها و كشمكش هاى پيامبر ميان اين دو بينش, يعنى ايجاد جامعه اى كه زنان بتوانند آزادانه در شهر حركت كنند (زيرا در اسلام, كنترل اجتماعى همان ايمان است كه اميال را مهار مى كند) و تفكر و شيوه منافقان كه زنان را فقط وسيله (اعمال) خشونت و حسادت محسوب مى كردند, بينش دومى غالب شد. حجاب, نشان دهنده پيروزى منافقان بود[14]

ز) برداشت محدوديت آفرين از حجاب

ييكى از برداشت هايى كه شايد بيش از ديگر تلقى هاى ياد شده, مستند منتقدان قرار گرفته, جنبه محدودسازى و مانع تراشى حجاب در فرآيند فعاليت هاى اجتماعى است. ترديدى نيست كه حجاب به ويژه شكل كامل آن; يعنى چادر, محدوديت هايى را براى انجام برخى فعاليت ها بر زن تحميل مى كند, ولى اين محدوديت چندان بازدارنده نيست و با توجه به آثار مهم مترتب بر حجاب, پذيرش اين نوع محدوديت ها, توجيه پذير خواهد بود. يونى ويكن در بيان ديدگاه برخى از انديش مندان غرب نسبت به حجاب مى نويسد:
حجاب به خاطر محدوديت هايى كه بر سر راه فعاليت ها و استقلال زنان ايجاد مى كند, ذاتاً سركوب گر و در نتيجه, ظالمانه است[15]
استاد مطهرى در پاسخ به اين گونه شبهه ها مى نويسد:
اگر زن مرض نداشته باشد و نخواهد لخت بيرون بيايد, پوشيدن يك لباس ساده كه تمام بدن و سر جز چهره و دو دست تا مچ را بپوشاند, مانع هيچ فعاليت بيرونى نخواهد بود, بلكه بر عكس, تبرّج و خودنمايى و پوشيدن لباس هاى تنگ و مدهاى رنگارنگ است كه زن را به صورت موجودى مهمل و غير فعال درمى آورد كه بايد تمام وقتش را مصروف حفظ پوزيسيون خود كند… [16]

ح) چرخش هاى هنجارى جامعه

برخى جامعه شناسان, كاهش انگيزه التزام عملى به رعايت حجاب شرعى و افزايش آمار بدحجابان و بى حجابان را ناشى از روى دادن برخى تحولات اساسى در نظام هنجارى جامعه مى دانند. (86/2درصد از پاسخ گويان (15/5 «30/40«40/3) معتقد بودند كه در سال [65], عدم رعايت حجاب از نظر مردم عيب داشت. يعنى خانم ها به علت اين كه احساس مى كردند مردم از بى حجابى خوششان نمى آيد و احتمال دارد به آنها به گونه اى توهين (مجازات) شود, بيشتر حجاب را رعايت مى نمودند. اين بدان معناست كه در آن زمان, يك كنترل درونى در مورد ارزش هاى انقلابى مذهبى وجود داشت و قبح آن نريخته بود و مسئولان مجبور نبودند با فشار, اجبار و توبيخ, اكثريت خانم ها را به رعايت حجاب وادارند. براى سال [71], اين ارزيابى به 41/5 درصد مى رسد. هم چنين 81/8 درصد از پاسخ گويان معتقد بودند كه مردم جامعه در سال 65 به خانم هاى چادرى احترام مى گذاشتند, در حالى كه اين رقم براى سال 71 به 36/8 درصد مى رسد. در چنين وضعيتى, در شرايط بى مهرى, سركوب اجتماعى و عكس العمل هاى پرخاش گرانه به دارندگان نمادهاى مذهبى, در واقع, نياز به احترام و عزت نفس افراد خدشه دار مى شود و آنها در پى كسب احترام, خود را با فشار هنجارى تطبيق داده, حجاب و ريش و ديگر سمبل هاى مذهبى, نظير رفتن به مسجد را كنار مى گذارند.)[17]

ط) بى توجهى به پى آمدهاى منفى بى حجابى

توجه نكردن به آثار و كاركردهاى فردى و اجتماعى حجاب و كاركردهاى منفى رعايت نكردن آن, نقش بسيار مهمى در سرپيچى از آن دارد. منتسكيو در تحليلى كاركردگرايانه مى نويسد:
از دست رفتن عفت زنان به قدرى تأثيرات بد دارد و به اندازه اى نواقص و معايب توليد مى كند و طورى روح مردم را فاسد مى نمايد كه اگر كشورى دچار آن گردد و اين اصل مهم از بين برود, بدبختى هاى زيادى از آن ناشى مى گردد, به خصوص در حكومت دموكراسى, از دست رفتن عفت, بزرگ ترين بدبختى ها و مفاسد را باعث مى شود تا جايى كه اساس حكومت را از بين خواهد برد. به اين جهت, قانون گذاران خوب, عفت را توصيه و از زنان توقع وقار در اخلاق را دارند[18]
يى) وجود تفسيرهاى مضيق از ممنوعيت هاى شرعى
(واقعيت اين است كه مستندات فراوانى در منابع معتبر فقهى وجود دارد كه بيشتر مصاديق آن چه را امروز با عنوان (بدحجابى) ممنوع شناخته مى شود, مباح و جايز دانسته است. از سوى ديگر, با وجود گسترش مصاديق ممنوعيت و محروميت براى نحوه پوشش و آرايش زنان در قانون, عملاً در جامعه, هر روز شاهد فراتر رفتن مرزهاى حجاب از چارچوب هاى ياد شده هستيم[19]

ك) غرب گرايى و هم سويى الگويى با فرهنگ غرب

خودباختگى و خود كم پندارى در برخورد با فرهنگ غرب, تأكيد افراطى بر ارزش هاى مادى و ظاهرگرايانه, توجه به جنبه هاى بدنى و جسمى و غفلت از ابعاد روحانى و معنوى در اين بخش مى گنجد.

ل) شكاف فرهنگى ميان نسل ها
م) نبود الگوهاى پوششى متنوع متناسب با نيازها و ضرورت هاى عصرى و انتظارات انسان معاصر
ن) قرار گرفتن در معرض جريان هاى فرهنگى ناهم گون, زندگى در وضعيت برزخى ميان سنت گرايى و مدرنيسم و ابتلاى قهرى به تشويش هنجارى و الگويى
س) توجه نكردن به مشاع بودن فضاى اجتماعى و حريم عمومى و ضرورت تامين انتظارات بين الاذهانى
ع) ضعف بنيادهاى فرهنگ دينى در حوزه باورها, ارزش ها, هنجارها و رفتارها و تربيت اخلاقى متناسب با حساسيت هاى دينى
ف) غلبه ذهنيت يا فرهنگ تشابه انگار و توجيه نكردن پذيرش تمايزات الگويى در حوزه پوشش
ص) مدگرايى و تنوع خواهى و بى توجهى به آيين هاى تك هنجار سنتى و غلبه استحسانات زمانه پسند
كاهش سلطه والدين بر فرزندان, نپذيرفتن فرهنگ سنتى خانواده, تمايل به تك روى و الگوگزينى خودمختارانه, نفرت از برخى فشارهاى ناسنجيده خانواده هاى مذهبى نيز يكى ديگر از عوامل فرهنگى بدحجابى است.

3- اجتماعى

عوامل اجتماعى بيشتر ناظر به عمل كرد محيط عمومى نهادها, سازمان ها, گروه ها و تعامل هاى اجتماعى است. بى شك, وجود كاستى ها, آشفته كارى ها و مشكلات خاص در روند فعاليت نهادهاى اجتماعى, در پيدايش بخشى از بى حجابى موجود مؤثر بوده است.

الف) نپذيرفتن وضعيت موجود

هنگامى كه فرد به هر دليل, از در ناسازگارى با گفتمان غالب بر جامعه خويش برآمده باشد, به راحتى به نقض قواعد و معيارهاى پذيرفته شده دست مى زند. (در بيشتر موارد, رفتارهاى پاتولوژيك مى تواند ناشى از سرخوردگى, اضطراب و احساس ناامنى باشد كه نزد ديگران, ميل به اصلاح اجتماعى يا نوآورى را سبب مى شوند. در پس رفتارهاى ضداجتماعى, نوعى عدم قبول جامعه موجود قرار دارد… )[20] به عبارت ديگر, ضعف تعلق و تعهد فرد به جامعه, در قالب بى توجهى به تمايلات و انتظارات جمعى و نقض قواعد و هنجارهاى اجتماعى متعارف متبلور مى شود.

ب) وابستگى ذهنى به جامعه مرجع

مورد ديگرى كه مكمل مورد قبل است, اين است كه فرد در مواردى و به دلايل مختلفى, عمل كردن بر اساس ارزش ها, هنجارها, الگوها و مدل هاى رفتارى جامعه آرمانى و ايده آل خويش كه به هم نوايى و پذيرش جهان زيست آن تعلق خاطر عميق دارد, بر قرينه هاى محيط خويش ترجيح مى دهد. اين هم نوايى موضعى و فارغ از مساعدت هاى محيطى, تنش هاى روانى و فشارهاى اجتماعى سختى را متوجه فرد مى سازد, ولى مى تواند هرچند به طور مصنوعى, ارضاكننده و اشتياق زا باشد. شواهد موجود نشان مى دهد كه بيشتر افراد بدحجاب و بى حجاب, خواسته يا ناخواسته, به فرهنگ ها, نظام هاى بينشى و گرايشى و الگوهايى دل بسته اند كه با فرهنگ و ارزش ها و قواعد مسلط و جامعه اسلامى, تعارض دارند.

ج) كم هزينه بودن انحراف

برخى صاحب نظران بر اين باورند كه افراد در جامعه به تدريج و به صورت مشروط در نهادهاى اجتماعى مرسوم شركت مى كنند و به قواعد مربوط متعهد مى شودند. مطلوبيت اين هم سويى از اين روست كه افراد از رهگذر آن, به منافع, نتايج, اعتبارات و امتيازات خاصى دست مى يابند كه دست رسى به آن به هيچ صورت ديگرى, امكان ندارد. با اين حال, تمايل بالقوه به انحراف و روگردانى از اين تعهد همواره و در همه دوره ها وجود دارد. آن چه اين تعهدمندى را معقول مى سازد و ادامه آن را تضمين مى كند, وجود تناسب منطقى ميان مجموع هزينه ها و نتايج آن از يك سو و بالابودن هزينه هاى تخلف از سوى ديگر است. در صورتى كه افراد, در منطق محاسباتى خويش, به نتايج و امتيازات اين تعهدمندى توجه نكنند يا تحت تأثير القاهاى اجتماعى, هم سويى و پيروى از ارزش ها و هنجارهاى جمعى را تحميلى و توجيه ناپذير بپندارند, رفته رفته تمايل به هم سويى كاهش مى يابد و تمايل به سرپيچى و طرح الگوهاى جاى گزين قوت مى گيرد. بر هم خوردن اين توازن از يك سو و ميل به تنوع طلبى و لذت جويى از سوى ديگر, به ويژه در شرايطى كه هزينه انحراف و تخلف ناچيز باشد, كشيده شدن به انحراف را آسان مى سازد.

د) ضعف كنترل اجتماعى

كنترل اجتماعى به عنوان نظام مكمّل جامعه پذيرى و تربيت اجتماعى, مجموعه سازوكارهايى است كه جامعه براى پاس دارى از ارزش ها و معيارهاى پذيرفته شده و واداشتن اعضا به سازگارى و نيز و درهم شكستن اراده هاى ناهم سو به شيوه هاى مختلف اعمال مى كند. بخشى از اين سازوكار به صورت رسمى با وضع و اجراى قوانين به وسيله كارگزاران مسئول; تنبيه متخلفان به تناسب درجه انحراف و بر اساس معيارهاى مقرر و با نظارت ضابطه مند بر اوضاع فرهنگى و اجتماعى) و بخشى به صورت غير رسمى (شامل تذكر, توصيه, تمسخر, طرد, تهديد موقعيت و اعتبار اجتماعى و مانند آن) اعمال مى شود. بر اساس اين نظريه, جامعه هر قدر در فرآيند جامعه پذيرى و شكل گيرى شخصيت افراد دقت به خرج دهد و نصاب تربيتى و اخلاقى و انضباط اجتماعى بالايى را در نظر داشته باشد, از طراحى و اعمال ساختارهاى نظارتى و كنترلى دقيق اعم از رسمى و غير رسمى گريزى نخواهد داشت; زيرا در هر جامعه همواره افراد ناسازگار و متخلفى وجود دارد كه مى خواهند سرپيچى كنند. ضعف جامعه در اين مورد مى تواند افراد متمايل به انحراف را جسور سازد و به وادى انحراف بكشاند. بى شك, بخشى از رفتار انحرافى بدحجابى و بى حجابى در جامعه ما در كاستى هاى موجود در سازوكارهاى نظارتى ريشه دارد.

هـ) احساس تبعيض و محروميت

تبعيض و نابرابرى از مشكلات ديرآشناى زنان در همه جوامع انسانى از جمله ايران است. اين مشكل در گذشته, به دليل وضعيت خاص نظام اجتماعى و موقعيت فرودين زنان و تحت تأثير غلبه هژمونيك برخى ايدئولوژى هاى توجيهى احساس نمى شد يا اگر احساس مى شد, به دليل وجود نداشتن مجارى لازم براى طرح خواسته هاى دموكراتيك, امكان پى گيرى و اجرا نداشت و در هر حال, اميدى به رفع و زوال آن نمى رفت. در عصر و زمان حاضر و در پى ظهور برخى ايدئولوژى هاى تشابه انگار, به تناسب خودآگاهى زنان و وضعيت نظام هاى اجتماعى آنها, همه تمايزهاى تبعيض آميز, به دست مايه اى براى اعتراض و دادخواهى و ابراز نفرت و انزجار تبديل شده است. برخى فمينيست هاى راديكال, كج روى زنان را ناشى از واكنش به استثمار و بهره كشى هاى ظالمانه از آنها در عرصه هاى مختلف اجتماعى از خانواده گرفته تا محيط هاى كارى و سازمان هاى هنرى و اقتصادى مى دانند. بعيد نيست كه بخشى از بى حجابى زنان در جامعه ايران نيز آگاهانه يا ناآگاهانه, پژواك تحمل محروميت ها وتبعيض هاى توجيه ناپذير متراكم در حافظه تاريخى آنها باشد.

و) تنوع گروه هاى مرجع

گروه مرجع به گروهى گفته مى شود كه افراد در مقام مقايسه به آنها ارجاع مى دهند, از آنها الگو مى گيرند, آرزوهاى خويش را در آنها تحقق يافته مى بينند و مايلند برنامه زندگى خود را متناسب با تصويرى كه از ايشان دارند, تنظيم كنند. تنوع گروه هاى مرجع در عصر و زمان ما با توجه به نقش الگويى آن ا, از جمله زمينه هاى پراكندگى و تنوع ارزش ها و هنجارهاى فرهنگى و لجام گسيختگى هاى رفتارى شده است. درباره اثرپذيرى توده ها از هنرپيشه هاى تلويزيونى در مقوله حجاب گفته شده است:
ييكى از مهم ترين سمبل هاى مذهبى كه بر روى رفتار مردم و ارزش هاى آنها در شرايط بعد از انقلاب تأثير داشته, حجاب و پوشش زنان است. اين سمبل معرف ميزان اعتقاد هنجارى (نه اعتقاد فردى) و ميزان نفوذ نهاد مذهب در جامعه است. در فيلم هاى مورد بررسى [در يك پژوهش], سنجيده شد كه هنرپيشه ها تا چه اندازه با پوشش خود, اين سمبل را گسترش مى دهند يا برعكس كاهش آن را كه به معنى تغيير ارزش هاى مذهبى است, تبليغ مى نمايند. البته… ميزان تأثير و تبليغ ارزش ها و سمبل هاى مذهبى به جذابيت پيام دهنده يا هنرپيشه بستگى دارد. اگر يك هنرپيشه بدقيافه و (دافعه برانگيز) چادر سرش كند و يك هنرپيشه زيبا و مقبول جوانان, بى حجاب يا كم حجاب باشد, هر دو در جهت تغيير و تضعيف سمبل هاى مذهبى در جامعه كار مى كنند. هنرپيشه بدقيافه با (حجاب) تداعى و متقارن مى شود و به حجاب بار ارزشى منفى مى دهد. هنرپيشه زيبا و مقبول به (كم حجابى) بار ارزشى مثبت مى بخشد و در بينندگان اين نوع پوشش را يك پوشش (خوب) و (مجاز) يا (مشروع) (Legitim) جلوه مى دهد و از آن طريق در پى (همانندى) (Identification) و (تقليد) (Imitation) بينندگان از هنرپيشه ها, اين نوع پوشش در جامعه رواج مى يابد. در نتيجه, سمبل هاى مذهبى كاهش مى يابند و همراه با آنها ارزشها و اعتقادات مذهبى نيز تغيير مى كنند[21]
ز) دگرگونى هاى فرهنگى
نفوذ فرهنگ ليبراليستى و سلطه جهان شمول جامعه سرمايه دارى و گسترش فرآيند جهانى شدن, بافت و ساختار سنتى جامعه ايران را به شدت متزلزل ساخته و در فضايى برزخى ميان سنت و مدرنيسم در مدارى پاندولى رها كرده است. ملموس ترين نمود اين آشفتگى فرهنگى را در تظاهر رفتارى جوان ها مى توان ديد. برخى از اين دگرگونى هاى فرهنگى كه تحت تأثير عناصر وارداتى رخ داده يا در حال رخ دادن است, عبارتند از: چيرگى فردگرايى و تقدم تمايلات فردى بر مصالح جمعى, ميل به اباحى گرى و تساهل و تسامح, تكثرگرايى, لذت جويى, تنوع خواهى, مُدگرايى, تجربه حضور در محيط هاى مختلط, افزايش تحريكات جنسى, احساس نياز شديد به برقرارى روابط جنسى تحت تأثير افزايش تحريكات و التهاب هاى ناشى از رقيق شدن فاصله هاى جنسيتى, فاصله افتادن ميان بلوغ طبيعى و بلوغ اجتماعى, محدود شدن امكان ازدواج در شرايط سنى مناسب, تحريك هيجان ها با وجود محدوديت در مسير ارضاى درست آنها, آنوميك شدن فضاى هنجارى به دليل گسترش جريان هاى فرهنگى و تجربه زيستن در فضاهاى ميان فرهنگى. ابتذال در پوشش و آرايش از جمله نمودهايى است كه تحت تأثير اين زمينه ها و شرايط و ديگر عوامل محيطى به ويژه در ميان اقشارى كه اثرپذيرى بيشترى دارند, جلوه گر شده است.

ح) اثرپذيرى از شبكه هاى ارتباطى

شبكه هاى ارتباطى و گروهايى كه فرد درگير تعامل پيوسته و مستقيم با آنهاست, نقش بسيارى در الگودهى و هنجارفرستى و تثبيت هنجارها ايفا مى كند, به ويژه اگر فرد براى اين ارتباط, ارزش و اعتبار خاصى قائل بوده و آثار و نتايج قابل توجهى براى وى داشته باشد. از برخى پژوهش ها چنين برمى آيد كه هم بستگى بالايى ميان نوع پوشش مادر و دوستان فرد با پوشش خود فرد وجود دارد. 90/7 درصد دختران مادرانى كه داراى پوشش روسرى, مانتو و شلوار بودند چنين پوششى داشتند و 50/7 درصد فرزندان مادران چادرى نيز پوششى مشابه داشتند. هم چنين حدود 70 درصد از دخترانى كه صميمى ترين دوستانشان داراى چادر بودند, چنين پوششى را برگزيده بودند و 73 درصد از دخترانى كه نزديك ترين دوستانشان داراى روسرى و مانتو و شلوار بودند, خود همين گونه بودند. متغير ديگر, ميزان مذهبى بودن والدين است كه بر شكل گيرى نگرش منفى يا مثبت فرزندان نسبت به حجاب كاملاً اثر دارد. براساس برخى پژوهش ها, هر قدر والدين مذهبى تر باشند, نگرش دختران آنها به حجاب اسلامى مثبت تر است. از سوى ديگر, هر قدر ميزان رعايت حجاب در خانواده بيشتر باشد, وضع حجاب فرزند نيز به سوى الگوى مطلوب ميل مى كند[22]

4- سياسى

زمينه هاى سياسى بيشتر به عمل كرد نظام سياسى كشور و سازمان هاى فعال در مورد حجاب و بازتاب آن در قلمروهاى رفتارهاى افراد و نوع تعامل ميان فرد و نهاد سياسى مربوط است. برخى كاستى ها در ايجاد زمينه و گسترش بى حجابى مؤثر بوده اند كه از آن جمله به موارد زير مى توان اشاره كرد:

الف) ضعف نگاه استراتژيك به موضوع هاى فرهنگى:

تبيين نكردن سياست هاى فرهنگى به صورت مرحله اى و طراحى سازوكارهاى لازم براى اجرايى شدن آن در همين راستاست.
ب) تعدد و تنوع سازمان هاى مسئول با فعاليت هاى گاه متعارض
ناهم آهنگى ميان مجموعه هاى مديريتى نظام و عمل كرد برخى دستگاه هاى فرهنگى كشور در زمينه سازى براى ابتذال و دامن زدن به برخى سياست هاى ضد فرهنگى با سياست هاى دستگاه قضايى مبنى بر جرم تلقى كردن اين سنخ تظاهرات, تباين آشكار دارد.
ج) ارايه نكردن تعريف مشخص از پوشش الزامى زنان متناسب با ضرورت هاى فرهنگى جامعه اسلامى در عصر جديد و نياز شهروندان (ضعف در هنجارفرستى)
تلاش نكردن براى معرفى الگوهاى پوششى متناسب با سليقه هاى مختلف و تأكيد بيش از اندازه بر گونه خاصى از حجاب (چادر) در تمامى مراكز و مناطق بدون داشتن توجيه كافى.

د) نداشتن تلاش جدى و برنامه ريزى شده براى اقناع سازى فرهنگى

در سال هاى گذشته, شمارى از نهادهاى فرهنگى نظام تحت تأثير برخى جريان هاى كور فرهنگى و سياسى, به جاى تشريح فلسفه حجاب, پاسخ گويى مستقيم و غيرمستقيم به شبهه ها, انتقال فرهنگ حجاب از طريق مجارى و كانون هاى مختلف آموزشى و تربيتى, در مسير تأييد و تقويت اباحى گرى و فرهنگ تساهل و تسامح به عنوان ويژگى جدايى ناپذير جامعه مدنى و بى اعتنايى به ارزش هاى اختصاصى با عنوان تكثر گرايى فرهنگى گام برداشتند. بى اعتنايى به مفاسد اخلاقى و ابتذال در پوشش وآرايش در سازمان هاى دولتى, استفاده از زنان و دختران جوان در روابط عمومى ها و بخش هاى پر رفت وآمد ادارى, سوءاستفاده از جاذبيت هاى زنان در فعاليت هاى هنرى و اقتصادى, ترويج ضمنى فرهنگ تشابه محور و بى توجهى به تفاوت هاى زنانه و مردانه در سطوح مختلف, اعطاى مجوز چاپ و انتشار به رمان هاى جنسى و ديگر آثار تابوشكن و ابتذال آفرين, توليد و پخش فيلم هاى عشقى و آهنگ هاى محرك و مهيج, برگزارى مجالس لهو و لعب, ترويج هنر مبتذل, ميدان دادن به حضور چهره هاى لاابالى در برخى كانون هاى اثرگذار, توليد و عرضه لباس هاى نامناسب, نظارت نداشتن بر گذرگاه هاى ورودى لباس خارجى, ترويج فرهنگ اختلاط به ويژه در رسانه هاى تصويرى, تجويز و توصيه روابط پيش از ازدواج, تزريق فرهنگ كلان شهرها و طبقات بالاى جامعه به سراسر جامعه و به طور كلى, ميدان دادن به طرح استانداردهاى جديد و ايجاد تشويش در ذهنيت هنجارى جامعه, بخشى از نتايج اين سهل انگارى هاست.

هـ) بى توجهى به جنبه هاى اخلاقى و تربيتى حجاب و پى آمدهاى منفى رعايت نكردن آن

نهادهاى مسئول نهادينه سازى حجاب با محدود ساختن وظايف خود به تنظيم قوانين و تعيين مجازات هاى قانونى بدون تلاش براى طراحى ساختارهاى تكميلى, آنان را از جنبه هاى اساسى حجاب غافل ساخته است.
و) تلقى نكردن بدحجابى و بى حجابى به عنوان معضل اجتماعى و مؤلفه امنيتى و تلاش منسجم در برخورد اصولى با آن به ويژه از طريق تشديد فشارهاى محيطى و بالا بردن هزينه هاى رسمى مخالفت با هنجارهاى پذيرفته شده
ز) كم توجهى به الگو سازى و معرفى الگوها و اسوه هاى هم سو با ارزش ها و حساسيت هاى فرهنگى و متناسب با نيازها و تمايلات نسل جوان
براى زدودن انحصار از برخى چهره هاى ساختگى رسانه اى كه بيشتر هم ناهم گون و غير ارزشى هستند, تلاشى صورت نگرفته است. در برنامه ريزى همه جانبه براى مبارزه فعال با تهاجم فرهنگى غرب به ويژه در مقوله الگوها و سبك پوششى و آرايشى نيز جديت چندان به چشم نمى خورد.
ح) توجه ناكافى به نقش و اهميت ساختارهاى نظارتى و كنترلى غير رسمى و برنامه ريزى مناسب براى بهره گيرى از مشاركت جمعى در حل معضل هاى اجتماعى هم چون امر به معروف و نهى از منكر
ط) برخورد نكردن با گروه هاى قارچ گونه, افراطى, خشن و ناآشنا با سياست تربيتى اسلام
كه با رفتارهاى شتاب زده و ايجاد حساسيت هاى مقطعى و سليقه ورزى هاى ناسنجيده به بهانه احياى سنت (نهى از منكر) در عرصه اجتماع, متعرض زنان و دختران داراى پوشش نامناسب مى شوند. به اعتقاد برخى جامعه شناسان, برخوردهاى ناسنجيده با انحراف ها و منحرفان, در دراز مدت به گردهم آمدن اين افراد در قالب گروه هاى سازمان يافته مى انجامد. (تقابل مى تواند افراد هم فكر و هم عقيده را در گروه هاى با ثبات يا حتى كم ثبات گرد هم آورد تا بتوانند هنجارهاى مورد نظر خود را (و غالباً نيز ايدئولوژى خود را) استحكام بخشيده و توسعه دهند.)[23]
يى) ضعف برنامه ريزى در تأمين نياز جنسى و ايجاد امكان ازدواج به هنگام جوانان: نهادهاى مسئول در زمينه حجاب در زمينه سازى براى تخليه هيجان هاى طبيعى از طريق جهت دادن آنها به سوى فعاليت هاى مفيد و سازنده, يك پارچه عمل نمى كنند.
ك) كم توجهى نهادها و سازمان هاى فرهنگى به توطئه هاى خاموش دشمنان در براندازى فرهنگ عفاف
توطئه هايى كه بيش از چند دهه در اين مملكت جريان داشته, هيچ گاه جدّى تلقى نشده است. مستر همفر, يكى از نمايندگان سياسى انگليس در ايران در ارزيابى حجاب زن ايرانى مى نويسد:
در مسئله بى حجابى زنان, بايد كوشش فوق العاده به عمل آوريم تا زنان مسلمان به بى حجابى و رها كردن چادر مشتاق شوند. بايد به استفاده شواهد و دلايل تاريخى ثابت كنيم كه پوشيدگى زن از دوران بنى عباس متداول شده و مطلقاً سنت اسلام نيست. مردم, همسران پيامبر را بدون حجاب مى ديده اند و زنان صدر اسلام در تمام شئون زندگى, دوش به دوش مردان فعاليت داشته اند. پس از آن كه حجاب زن با تبليغات وسيعى از ميان رفت, وظيفه مأموران ما آن است كه جوانان را به عشق بازى و روابط جنس نامشروع با زنان غير مسلمان كاملا بدون حجاب ترغيب كنيم تا زنان مسلمان از آن تقليد كنند[24]
ل) سوء استفاده بدخواهان از بى حجابى براى مخالفت با نظام سياسى و ارزش هاى فرهنگى مورد حمايت آن:
دشمنان در سال هاى پس از پيروزى انقلاب اسلامى, از بى حجابى به عنوان شگردى تصنعى براى مبارزه با نمادهاى اجتماعى اسلام استفاده كرده اند; زيرا حجاب همواره يكى از نمادهاى آشكار هوادارى از ارزش هاى اسلامى و انقلابى مورد تأييد و تبليغ نظام تلقّى شده است. برخى نيز بر اين باورند كه با توجه به حساسيت هاى موجود, بدحجابى و بى حجابى در ايران, راهى براى ابراز تمايلات پرخاش گرانه و معترضانه معطوف به نظام سياسى و نيز سوپاپ اطمينانى براى تخليه هيجان ها و عقده هاى سركوفته و ناكامى هاى سياسى است و جامعه را از برخى بحران هاى محتمل در امان نگه مى دارد.

تبيين جامعه شناختى بى حجابى

ترديدى نيست كه بى حجابى نيز هم چون ديگر انحراف هاى اجتماعى, ريشه هاى مختلفى دارد. با بررسى ره يافت هاى نظرى متعدد, ارتباط ميان اين پديده با عوامل مؤثر در شكل گيرى و استمرار آن را مى توان تبيين كرد. مهم ترين اين نظريه ها عبارتند از:

1- ضعف جامعه پذيرى و تربيت اجتماعى

از توضيح دوباره اين نظريه, به دليل آن چه در بخش عوامل فرهنگى از آن سخن رفت, خوددارى مى شود. با نگاه به اين نظريه. انتقال ندادن و درون ريزى ارزش ها و هنجارهاى اجتماعى در ساختار شخصيت, نبود حساسيت متناسب نسبت به رعايت انتظارات جمعى, ضعف تعلق به فرهنگ خودى, بى قيدى و بى مسئوليتى در رعايت قواعد اجتماعى, ضعف انگيزه در انجام كنش هاى هم سو, بى مبالاتى در رعايت حريم ها, ارتكاب جرايم و انحراف كه در دوره هاى سنى مختلف به صورت هاى گوناگونى رخ مى دهد, در مراحل مختلف رشد شخصيت فرد ريشه دارد. اين موضوع به عنوان يك متغير وابسته, بيش از آن كه به شخص مربوط باشد, به عمل كرد كارگزاران جامعه پذيرى هم چون خانواده, شبكه هاى ارتباطى, محيط هاى آموزشى, كانون هاى فرهنگى و وسايل ارتباط جمعى مربوط مى شود كه در تربيت و شكوفايى استعدادهاى اعضاى جديد و آماده سازى آنها براى ايفاى نقش هاى شهروندى نقش محورى دارند. عمل كرد ضعيف يا متعارض و ناهم خوان اين كارگزاران, آثار جبران ناپذيرى در مراحل بعدى بر جاى مى گذارد و به دليل نبود زير ساخت هاى مناسب, بسيارى از سياست ها و برنامه ها را بى اثر مى سازد. در صورتى كه فرد در مراحل اوليه زندگى خود در معرض آموزه ها و تجربه هاى زيستى ناهم گون هم چون زندگى در ديگر فرهنگ ها و محيط ها قرار گرفته باشد, به از خودبيگانگى فرهنگى, هم سويى با ارزش ها و هنجارهاى غير خودى, سرپيچى از هنجارهاى جامعه گرايش خواهد داشت. بى حجابى نيز به عنوان يك تخلف هنجارى, دست كم در مورد برخى كنش گران, در فرآيند جامعه پذيرى و كاستى هاى تربيتى ريشه دارد.

2- گزينش عقلانى (محاسبه سود و زيان)

بر اساس اين نظريه, كج روى, ره آورد گزينش و انتخاب فرد است. افراد به كج روى دست مى زنند; چون خود چنين مى خواهند. انتخابى كه امكان آن هر چند با نسبت هاى مختلف, براى همه افراد وجود دارد. اين نظريه, هر چند اثرپذيرى رفتار از علل پيرامونى و عوامل محيطى را نفى نمى كند, ولى در نهايت, فاعل كنش را مسئول اصلى اين انتخاب مى داند. وى با انجام محاسبه هاى خاص, از ميان رفتار كج روانه و رفتار مقابل آن, اولى را بر دومى ترجيح مى دهد و به آن دست مى زند. به همين دليل, در همه نظام هاى اخلاقى و حقوقى متعارف, فرد, مسئول رفتار خويش شناخته مى شود. او هنگام اراده كردن براى انجام رفتار كج روانه, ابتدا پى آمدهاى مثبت و منفى يا به تعبيرى, هزينه ها و پاداش هاى آن را هر چند با محاسبه هاى سطحى نگرانه و كوته بينانه ارزيابى مى كند و در صورتى كه مزاياى چنين رفتارى بر پى آمدهاى منفى آن برترى يابد, انگيزه و اشتياق انجام آن در ساحت نفس كنش گر افزايش خواهد يافت. در مراحل بعد, درصورتى كه موانع محيطى, اين اراده تحريك شده را تضعيف نكند, رفته رفته خود را در قالب رفتارهاى عينى به فعليت خواهد رساند.
بر اساس اين نظريه, هر جامعه براى بازداشتن افراد از ارتكاب محتمل كج روى يا كاهش آن, ناگزير بايد با ايجاد موانع مختلف, هزينه هاى انحراف را بالا ببرد و اشتياق افراد به انجام آن را به پايين ترين سطح ممكن كاهش دهد. اين روش, مطمئن ترين راهى است كه مى تواند انتخاب كج روى را از فهرست گزينه هاى افراد حذف كند. (… براى كنترل يك جامعه و جلوگيرى از انحراف ها و آشفتگى ها, عوامل زيادى لازمند كه يكى از آنها, سيستم كنترل و مجازات مى باشد. بدين معنا كه بايد اعضاى يك جامعه مطمئن باشند كه در صورت تخطى از قوانين و مقررات, به گونه اى سنگين مجازات مى شوند و دست زدن به آن كار خلاف را بر اساس تئورى گزينش عقلانى مقرون به صرفه نبينند.)[25]
بر اساس اين نظريه, دست كم بخشى از موارد بى حجابى در جامعه, به برخورد سست افكار عمومى, در پيش نگرفتن سياست هاى استراتژيك در برخورد با معضل هاى فرهنگى, بهره نگرفتن از ظرفيت هاى جمعى بازدارنده هم چون نهى از منكر, نشان ندادن واكنش در خور و ضابطه مند مراجع رسمى به متخلفان و تسامح توجيه ناپذير در برابر آن برمى گردد.

3- نظريه خرده فرهنگ ها

بر اساس اين نظريه, تعلق هر چند ذهنى فرد به يك خرده فرهنگ نسبتاً ناهم گون با فرهنگ غالب, به ويژه اگر با رضايت مندى همراه باشد و فرد از رهگذر اين هم سويى, به پاداش هاى روانى خوش آيند و ارضاكننده اى دست يابد, رفته رفته سبب مى شود فرد از التزام به اقتضاهاى فرهنگ غالب چشم بپوشد و به نوعى بى مسئوليتى در قبال ايفاى تعهدات فرهنگى روى آورد. در صورتى كه فرد بتواند فشار سنگين ناشى از تقابل ميان اقتضاهاى ناهم خوان اين دو جريان فرهنگى را تحمل كند و براى آن توجيه كافى داشته باشد, به احتمال بسيار, تقاضاى خرده فرهنگ ياد شده را به زيان فرهنگ غالب, اجابت و از ايفاى الزامات شهروندى شانه خالى خواهد كرد.
(كلوارد و اولين يادآور مى شوند كه دست يازيدن نوجوانان بزه كار به رفتارهاى كج روانه ممكن است براى آنان نوعى توفيق اجتماعى را در پى داشته باشد و تأييد اعضاى يك خرده فرهنگ يا يك گروه كج رو كه اين كج روان نيز معمولاً آن را خرده فرهنگ يا گروه خودى مى پندارند, انواعى از رضايت خاطر و احترام را براى آنان به ارمغان آورد و اين امر, احتمال استمرار آن رفتارها را تقويت كند.)[26]
اين نظريه, براى تبيين بى حجابى زنان وابسته به گروه هاى ضد انقلاب, طبقه اشراف, افراد غير معتقد به هنجارهاى ملى و مذهبى و جوانان تنوع طلب و هرهرى مذهبى كه براى قواعد اخلاقى و ارزش هاى جمعى, حرمت و اعتبار چندانى قائل نيستند و براى جلب توجه و ارضاى هيجان هاى خود, بى پروا و گاه مفتخرانه به نقض قواعد اجتماعى دست مى زنند, نظريه مناسبى است.

4- نظريه يادگيرى كجروى

نظريه ديگرى كه با نظريه پيشين مشابهت بسيار دارد, نظريه يادگيرى كج روى است. بر اساس اين نظريه, وجود شرايط مناسب و سادگى ارتكاب اعمال كج روانه هر چند در گستره محدود و امكان مشاهده عينى و اطلاع يابى ديگران از كم و كيف انحراف هاى جارى و تعامل روان و عادى كج روان با ديگر اعضاى جامعه به ويژه در شهرهاى كوچك و مناطق كم جمعيت, زمينه انتقال و گسترش سريع اين ويروس را در سطح وسيع فراهم مى سازد و افراد داراى تمايلات و ظرفيت هاى بالقوه را به صحنه مى كشاند. آثار اين اثرپذيرى و پيروى ناخودآگاه را در آمار فزاينده انحراف مى توان ديد. ساترلند و كرسى در توضيح اين نظريه مى نويسند:
كج روى در ضمن كنش متقابل فرد با ديگران و در جريان ارتباطات صميمانه در درون گروه آموخته مى شود. اين يادگيرى شامل تكنيك ارتكاب, گرايش ها, جهت گيرى ها, انگيزه ها و توجيه رفتار مى گردد. جهت گيرى خاص انگيزه ها و گرايش ها از طريق تعاريف موافق يا مخالف قواعد قانونى انجام مى گيرد. گروهى كه فرد را احاطه كرده اند يا همگى معتقد به رعايت قوانين يا همگى موافق قانون شكنى اند. فرد در صورتى به كج روى سوق مى يابد كه در فرآيند معاشرت خود با ديگران, بيشتر در معرض تعاريف موافق قانون شكنى باشد. به عبارت ديگر, تعاريف موافق قانون شكنى از فراوانى بيشترى در مقايسه با تعاريف مخالف قانون شكنى برخوردار باشند. بالطبع هر چه معاشرت فرد با كج روان از نظر فراوانى دفعات وقوع, مدت, ارجحيت و شدت, ميزان درگيرى عاطفى, تناسب با الگوهاى تجربه شده و… بيشتر باشد, اين اثرپذيرى بيشتر و عميق تر خواهد بود. نكته آخر اين كه كج روى را نمى توان از طريق نيازها و ارزش ها توجيه كرد, چه رفتارهاى بهنجار نيز تحت تأثير نيازها و ارزش ها صورت مى پذيرند[27]

5- برچسب زنى هاى ناسنجيده

نظريه ديگرى كه بيشتر به استمرار كج روى مربوط است تا پيدايش آن, نظريه (برچسب زنى) است. بر اساس اين نظريه, شيوه برخورد جامعه با كج روانى كه در ابتدا و از روى ناآگاهى و تمايلات هواخواهانه, به رفتار كج روانه دست مى زنند, در ادامه وضعيت ايشان نقش تعيين كننده اى خواهد داشت. برخوردهاى خشن و واكنش هاى ناسنجيده مى تواند اين افراد را در ادامه راهى كه در پيش گرفته اند, تحريك و تهييج كند و ايشان از اين پس, به عنوان واكنش دفاعى, به اين كج روى ادامه مى دهند و واكنش دريافت خواهند كرد. اين مارپيچ زورآزمايى, هزينه هاى زيادى بر افراد و جامعه تحميل مى كند و نقطه پايانى هم براى آن متصور نيست. (اين برچسب به تدريج در روحيه فرد تأثير مى گذارد; چون تصوير او در نظر ديگران تغيير كرده, مردم حتى الامكان از او دورى مى جويند و در ضمن, او را از شركت در فعاليت هاى مرسوم باز مى دارند. فرد به تدريج از ديگران جدا شده, خود را تنها مى يابد… از نظر بكر, برچسب خوردن, خواه ناخواه فرد را به سوى كج رفتارى بيشتر سوق مى دهد. مثلاً معتادى كه شغل خود را از دست داده و دوستانى هم ندارد, تنها راه ادامه زندگى براى او, پيوستن به معتادان ديگر و انجام كارهاى غير قانونى مثل فروش مواد مخدر است. بكر معتقد است كه رفتار ديگران با افراد كج رو تحت تأثير برچسبى كه به آنها خورده, ادامه زندگى معمولى را براى اين افراد غير ممكن مى سازد… )[28]. احتمالاً برخوردهاى قاطع و يك سنخ و پى نگرفتن سياست هاى مرحله اى در تبليغ و القاى ارزش هاى فرهنگى هم چون حجاب از سوى گروه هاى به اصطلاح پاس دار حريم عمومى, توسل به حربه هاى ايذايى و بى توجهى به شخصيت انسانى متخلفان, از اثربخشى اين سياست ها در اصلاح روند موجود كاسته و با سياسى شدن مسئله حجاب, انگيزه متخلفان براى دامن زدن به بى حجابى و نقض ارزش هاى فرهنگى و تنش آفرينى بيشتر شده است. تجربه سال هاى گذشته نشان مى دهد كه بهره گيرى از سياست هاى ارشادى و هدايتى و برخوردهاى اخلاقى با اين گونه افراد و اجراى برنامه هاى فرهنگى گسترده در سطوح مختلف, براى حل اساسى اين گونه معضلات, كارآيى بيشترى دارد.

6- تناقض هاى هنجارى

نظريه ديگرى كه از نظريه هاى وابسته به نظريه (ضعف كنترل اجتماعى) در محيط هاى شهرى است, (تناقض هاى هنجارى) نام دارد. تكثرگرايى فرهنگى, تنوع نظام هاى اعتقادى و ارزشى, تعدد شيوه ها و سبك هاى زندگى, تنوع هنجارها و رسوم, اشاعه سريع و اختلاط مستمر فرهنگ ها, ورود آسان به قلمروهاى ميان فرهنگى, اختلاط عناصر و مؤلفه هاى خودى و بيگانه, چند لايه اى شدن هويت ها و ديگر تحولات ناشى از وضعيت تمدنى معاصر, مجموعه اى از آشفتگى ها و اختلاط هاى ارزشى و هنجارى را به وجود آورده است. تعارض هاى شايع رفتارى ناهم سو با اقتضاهاى فرهنگ جامعه و ضعف نظام هاى كنترل اجتماعى رسمى و غير رسمى, به دليل همين وضعيت و اختلال هاى فرهنگى به وجود آمده است. وجود اين زمينه در كشيده شدن افراد به بى حجابى به عنوان يكى از نمودهاى اين آشفتگى هنجارى و تنوع طلبى مؤثر بوده است. يكى از آسيب شناسان اجتماعى معاصر در توضيح وضعيت فرهنگى شهرهاى بزرگ مى نويسد:
ييكى از ويژگى هاى عمده شهرها, تنوع دل بستگى, آرمان و آرزوهاى افراد ساكن آن مى باشد كه در جوار هم ديگر با هم در تماس هستند. مردمى كه در منطقه شهرى زندگى مى كنند, از نظر سن, نژاد, قبيله, نوع كار, علاقه مندى, طرز تلقى, ارزش ها و آرمان ها با هم تفاوت دارند… در اثر تراكم جمعيت و فزونى تحرك, افراد ساكن شهرها داراى برخوردهاى جامعه اى و جماعتى متنوعى هستند. وسايل ارتباط جمعى مانند مطبوعات, راديو, تلويزيون, مردمان شهرها را به طور دايم در جريان پندارها و انديشه هاى متعدد قرار مى دهند. بالاتر از اين امر, بى تفاوتى نسبى و نبود پيوندهاى صميمانه در زندگى شهرى موجب مى شود كه علاقه مندى گروهى ويژه اى پديد آيد تا افراد بتوانند در برابر ماشين سياسى و فشار جامعه اى ديگر پايدارى نمايند[29]

7- انكار مسئوليت

در مواردى, فرد به دلايل مختلف به آستانه بى قيدى و گريز از تعهدات و مسئوليت هاى اجتماعى مى رسد. در چنين شرايطى, فرد از درك واقع بينانه عمل كج روانه خود و برآورد پى آمدهاى منفى فردى و اجتماعى آن ناتوان مى ماند. آن گاه در مقام اعتراض و اعمال فشارهاى اجتماعى, ديگران هم چون والدين بى تعهد, دوستان ناباب, معلمان نااهل, محيط آلوده, جبر زمانه, رسانه هاى جمعى و تجربه زندگى در ديگر فرهنگ ها را عامل اصلى اين گزينش, معرفى و با تحليلى جبرگرايانه, خود را از پذيرش پى آمدهاى منفى انتخاب و كار خويش تبرئه مى كند. اين گونه تحليل ها در مورد بى حجابى, فراوان شنيده مى شود.
برخى نظريه ها نيز انحراف ها را ناشى از نارسايى هاى شخصيتى, روان گسيختگى هاى بنيادين, ضعف وجدان و حساسيت اخلاقى, احساس طردشدگى و حاشيه اى شدن مى دانند كه پرداختن به آنها مجال ديگرى مى طلبد.

نتيجه گيرى

از بررسى (بى حجابى) چنين به دست آمد كه ريشه هاى پيدايش و گسترش اين پديده متعدد است و درمان اصولى آن نيز نيازمند برنامه ريزى همه جانبه و اعمال سياست هاى مختلف, متناسب با شرايط و امكانات و محدوديت هاى محيطى خواهد بود. مهم ترين اين سياست ها و راه كارها عبارتند از:
1- در پيش گرفتن سياست هاى اصولى در برخورد با معضل هاى فرهنگى به ويژه بى حجابى;
2- تعريف مشخص و ترسيم الگوهاى حجاب مطلوب و معرفى همگانى آن متناسب با روح تنوع طلبى و مدگرايى انسان معاصر و ضرورت ها و اقتضاهاى فرهنگى;
3- تقويت جنبه هاى ارزشى, اخلاقى و تربيتى پوشش و تكريم پاس داران اين عرصه;
4- تحقير ابتذال در پوشش به شيوه هاى مختلف فرهنگى و تبليغى به جاى تكيه صرف بر وضع قوانين و برخوردهاى رسمى;
5- تبيين و تبليغ آثار مثبت و كاركردهاى فردى و اجتماعى حجاب;
6- تببين و تبليغ آثار مننفى بدحجابى وبى حجابى و افشاى سياست هاى تهاجمى دشمنان;
7- تلاش براى انتقال فرهنگ حجاب از طريق سازمان هاى فرهنگى و رسانه هاى جمعى به ويژه با الگوسازى براى نسل جوان;
8- پاسخ گويى به شبهه هاى مربوط به پوشش و ضرورت هاى آن;
9- تقويت حساسيت عمومى و جهت دهى توده ها در مسير مخالفت اصولى با ناهنجارى ها و برداشتن بخشى از مسئوليت ها از عهده نهادهاى رسمى;
10- ايجاد اصلاحات لازم در سازمان هاى ادارى و فرهنگى و رسانه هاى تصويرى با هدف تثبيت حريم هاى جنسيتى و به حداقل رساندن اختلاط دو جنس;
11- تلاش براى تقويت حريم هاى مردانه و زنانه در گستره وسيع نظام اجتماعى;
12- تقويت حس مسئوليت والدين در برابر فرزندان و غيرت ورزى مثبت مردان در قبال همسران خويش, آموزش شيوه نظارت و كنترل روش مند همراه با رعايت اصول اخلاقى و تربيتى بر عمل كرد آنان, ايجاد حساسيت مثبت در والدين نسبت به تربيت جنسى فرزندان و اهميت آن;
13- بسترسازى مناسب براى ازدواج به موقع جوانان و ارضاى جهت دار هيجان ها;
14- به سازى محصولات فرهنگى به ويژه كتاب ها, نشريات, فيلم ها و مجموعه هاى تلويزيونى, برنامه هاى رايانه اى و لباس ها و كالاهاى داخلى و وارداتى;
15- برخورد قاطع با متخلفان و مهره هاى اصلى فساد و ابتذال با اصلاح قوانين و شيوه هاى مقابله با بى حجابان و عوامل تقويت كننده انحراف;
16- نظارت بر عمل كرد نهادها و كانون هاى فرهنگى و آموزشى به ويژه صداوسيما, مراكز آموزش عالى و هدايت آنها براى ترويج ارزش ها و الگوهاى صحيح متناسب با ضرورت هاى انقلاب اسلامى;
17- نظارت و كنترل جدى بر گلوگاه هاى ورودى محصولات فرهنگى و ارتباطات بيرونى;
18- نظارت بر اماكن عمومى, محيط هاى ورزشى و مناطق تفريحى.

پي نوشت ها:
1 . توضيح المسائل مراجع عظام, مسئله 2435.
2 . بروس كوئن, مبانى جامعه شناسى, ص [215].
3 . شيخى, جامعه شناسى زنان و خانواده, ص[109].
4 . منوچهر محسنى, مقدمات جامعه شناسى, ص [283].
5 . سيف الله سيف اللهى, مبانى جامعه شناسى, ص [224].
6 . مرتضى مطهرى, مجموعه آثار, ج19, ص [415].
7 . فريده ممتاز, انحرافات اجتماعى, ص [127].
8 . هدايت الله ستوده, آسيب شناسى اجتماعى, ص [121].
9 . به نقل از: سيد حسام الدين شريعت پناهى, اروپايى ها و لباس ايرانيان, ص[292].
10 . جمعى از نويسندگان, اسلام; جهانى شدن و پست مدرنيته, ص [322].
11 . غلام على حدادعادل, فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى, ص [40].
12 . فريده ممتاز, انحرافات اجتماعى, ص 162 و [163].
13 . غلام ابراهيم پورآهنگر, تأثير ساختار سياست گذارى فرهنگى بر بحران هويت, ص [119].
14 . فاطمه مرنيسى, زنان پرده نشين و نخبگان جوشن پوش, ترجمه: مليحه مغازه اى, ص [267].
15 . كتاب زنان, ص [310].
16 . مجموعه آثار مرتضى مطهرى, ج19, ص [511].
17 . فرامرز رفيع پور, توسعه و تضاد, ص 166 و [167].
18 . منتسكيو, ص [226].
19 . شادى صدر, ص [49].
20 . گى روشه, كنش اجتماعى, ترجمه: هما زنجانى زاده, ص [189].
21 . فرامرز رفيع پور, وسايل ارتباط جمعى و تغيير ارزش هاى اجتماعى, ص [29].
22 . فاطمه و شمس نجف آبادى, پايان نامه (تأثير عوامل اجتماعى (خانواده و گروه هم سالان) بر نحوه پوشش اجتماعى دختران دبيرستانى در تهران), .
23 . لوئيس آ. كوزر, نظريه تقابل هاى اجتماعى, ترجمه: عبدالرضا نواح, ص [274].
24 . به نقل از: سينا واحد, قرة العين; درآمدى بر تاريخ بى حجابى در ايران, ص [93].
25 . فرامرز رفيع پور, آنومى يا آشفتگى اجتماعى, ص [113].
26 . على سليمى و محمد داورى, جامعه شناسى كجروى, ص [445].
27 . انحرافات اجتماعى, ص 90ـ92
28 . همان.
29 . داور شيخاوندى, جامعه شناسى انحرافات (آسيب شناسى جامعوى), ص 285 .





نام کتاب : فقه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 51  صفحه : 9
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست