responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فقه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 50  صفحه : 7
 كنزالعرفان فى فقه القرآن
تأليف مقداد بن عبدالله سيورى

محمد حسن ربانى
مقداد بن عبدالله سيورى كيست؟

مؤلف اين اثر گران ارج, مقداد بن عبدالله سيورى است. درباره نام مؤلف دو احتمال مطرح شده است. مرحوم خوانسارى(1313ق) مى نويسد:(سُيُورى منسوب به سُيُور است و سيور يكى از روستاهاى حلّه است. اين مطلب از پدر شيخ بهايى حسين بن عبدالصمد عاملى(984ق) نقل شده است. احتمال ديگرى هم در وجه تسميه وجود دارد كه درست نيست. گفته اند سيور منسوب به سيور(جمع سَير) است, و سير پوست دباغى شده اى است كه براى ساخت زين اسب و مانند آن به كار مى رود و براساس احتمال دوم گفته اند كه يكى از اجداد مقداد, چنين شغلى داشته است)[1].
مقداد بن عبدالله سيورى, بعدها به فاضل مقداد شهرت يافت; به طورى كه هر جا سخن از فاضل مقداد است, مراد همين مقداد بن عبدالله است.
نوشته اند: فاضل مقداد بسيار زيبا روى بود. زبانى فصيح و صدايى بسياررسا داشت. او متكلم, اصولى, منطقى, نحوى, فقيه, مفسر و صاحب نظر در علوم عقلى و نقلى بود.
كتاب هاى او در هر يك از رشته ها, مورد توجه علما و فقها و برخى از آنها كتاب درسى حوزه هاى علميه بوده است.
فاضل مقداد در فقه و اصول از پيروان فاضلين يعنى محقق حلى(675ق) و علامه حلى(726ق) است; هر چند از شاگردان شهيد اول محمد بن كلى عاملى(776ق) است.
او در علم فقه صاحب كتاب تنقيح الرائع فى شرح مختصر الشرائع است. اين كتاب يكى از مشهورترين شرح هاى المختصر النافع است. علامه آقا بزرگ تهرانى در الذريعه و عبداللطيف كوه كمره اى در مقدمه التنقيح الرائع شروح ديگرى را بر اين كتاب معرفى كرده اند.
اولين كسى كه به شر ح المختصر النافع دست زد, خود مؤلف بود كه آن را با عنوان المعتبر شرح كرد.شاگردش حسن بن ابى زينب آبى, دومين شرح را با عنوان كشف الرموز نگاشت. وى از مؤلف در كتاب هاى فقهى با عنوان فاضل آبى ياد كرده است[2]
كتاب التنقيح الرائع از نظر زمانى سومين كتابى است كه به شرح المختصر النافع پرداخته و پس از مدتى كوتاه, احمد بن فهد حلى(845ق) دو شرح بر آن نو شته است با عنوان المهذب البارع و المقتصر. مؤلف در اين كتاب به شيوه اى جالب به شرح عبارات محقق پرداخته و در بعضى موارد نكاتى را آورده كه در كتاب هاى فقهى پيش از آن ياد نشده. از جمله آراى او در اين كتاب, معتبر دانستن مراسيل شيخ طوسى است كه اين مطلب در كتابى غير از آ ن يافت نشده. توضيح اين كه شيخ طوسى گاه رواياتى را بدون ذكر سند آورده و فرموده: روى عن الصادق(ع), و در واقع شيخ طوسى اين گونه روايات را حجّت دانسته است; همان طور كه وى گاهى در كتاب النهايه و المبسوط شيخ طوسى فتوايى را ذكر كرده و بعد فرموده:(رواه أصحابنا). فاضل مقداد اين گونه موارد را هم مثل صورت سابق معتبر مى داند.
ييكى از كتاب هاى فاضل مقداد در كلام, شرح باب حادى عشر است كه از كتاب هاى درسى حوزه بوده و بارها از سوى علما شرح شده.
كتاب ديگر شرح نهج المسترشدين است كه در سال 792ق از نوشتن آن فراغت يافت. تأليف ديگر فاضل مقداد كتاب اللوامع اللالهيه است.
فاضل مقداد كتاب معروف ديگرى به نام نضد القواعد الفقهيه على مذهب الاماميه دارد. اصل اين كتاب, همان كتاب الفوائد و القواعد شهيد اول محمد بن مكى عاملى است كه شهيد در مقدمه آن مى نويسد:(من اولين كسى هستم كه در قواعد فقهيه كتاب نوشتم ونظير آن تأليف نشده است). فاضل مقداد اين كتاب را تنقيح و نگارش جديدى از آن ارائه كرد و آن را نضدالقواعد الفقهيه ناميد.
فاضل مقداد در نجف در سال [826], روز 26جمادى الآخر رحلت كرد و در روضه منوره اميرالمؤمنين(ع) دفن شد و به همين جهت به وى نجفى هم مى گويند.
علامه خوانسارى احتمال مى دهد قبرى كه در محله شهربان بغداد قرار دارد و به مقبره فاضل معروف است, مقبره همين فاضل مقداد باشد[3] البته شريف زاده گلپايگانى در مقدمه كنزالعرفان, اين وجه را بسيار بعيد شمرده است[4]

آيات الاحكام چيست؟

برخى از آيات قرآن, بيان كننده حكمى فقهى هستند و علماى شيعه و سنى اقدام به شرح و تفسير اين گونه آيات كرده اند. عنوان آيات الاحكام نام تأليفاتى است كه عالمان شيعه در اين زمينه نگاشته اند; مثل آيات الاحكام استرآبادى, و اهل سنت و جماعت اين گونه تأليفات را احكام القرآن ناميده اند; مانند احكام القرآن جصّاص و ابن العربى و كياهراس.

اولين نويسنده آيات الاحكام

به گفته علامه سيد حسن صدر(1353ق) در كتاب تأسيس الشيعه اولين مؤلف در باب آيات الاحكام, محمد بن سائب كلبى است. او در تفسير صاحب نظر و كتاب تفسيرى دارد. آرا و نظريات محمد بن سائب در كتاب هاى تفسيرى ذكر مى شود. وى در 146ق رحلت كرد.
علماى اهل سنت, ابوعبدالله محمد بن ادريس شافعى(204ق) را اولين مؤلف در آيات الاحكام مى شمارند, ولى آيت الله مرعشى در مقدمه مسالك الافهام مى گويد: محمد بن سائب كلبى بر او مقدم است.
ابوبكر بيهقى, صاحب كتاب السنن الكبرى, آرا و اقوال شافعى را در آيات الاحكام گردآورى كرده و در مقدمه احكام القرآن شافعى نوشته: شافعى بر همه شافعيان منّت دارد, مگر بيهقى كه او بر شافعى منت دارد.

مشهورترين كتابهاى آيات الاحكام
1- اولين كتاب آيات الاحكام كه از علماى شيعه در دست است, كتاب فقه القرآن راوندى است. ا ين كتاب در دو جلد به چاپ رسيده است. راوندى(م573ق), از پيروان شيخ طوسى است و سه شرح بر النهايه نوشته و فتاوى او در فقه القرآن مورد توجه فقها بوده است.
2-كنزالعرفان فى فقه القرآن.
3 .النهايه فى تفسير الخسمائه آية, از عبدالله بحرانى.
4-زبدة البيان فى احكام القرآن, تأليف ملا احمد اردبيلى(993ق).
5-مسالك الافهام الى آيات الاحكام, از فاضل جواد(زنده در 1040ق). در ميان علماى شيعه سه كتاب كنزالعرفان, زبدة البيان و مسالك الافهام, به ترتيب شهرت خاصى دارند.
6-تفسير شاهى.
7-تفسير البلابل و القلاقل كه به فارسى است.
در پنجاه سال اخير كتاب هاى ارزشمندى در آيات الاحكام نوشته شده است كه از آن جمله است:
1-فقه القرآن, از آيت الله محمد يزدى(دو جلد).
2-آيات الاحكام, تأليف لاهيجانى امام جمعه لاهيجان كه به زبان فارسى پنج جلد آن به چاپ رسيده نگاشته شده است.
4-آيات الاحكام, از باقر ايراوانى,(دو جلد).
5-آيات الاحكام, تأليف استاد كاظم مدير شانه چى كه انتشارات سمت آن را چاپ كرده است.
6-آيات الاحكام, نوشته محمد فاكر ميبدى كه مقارنه بين آراى شيعه و سنى است.

تعداد آيات الاحكام

فاضل مقداد سيورى مى گويد: در ميان علما مشهور است كه تعداد آيات احكام پانصد آيه است, ولى من در كتاب كنزالعرفان تمام آيات را آورده و تكرارى ها را حذف كرده ام و تعداد آنها به پانصد آيه نمى رسد.
كسى گمان نكند كه ما آيه اى را ترك كرده ايم; هدف آن بوده كه آيات الاحكام بررسى شود, نه اين كه تعداد آنها زياد شود[5]
فاضل تونى(1072ق) در كتاب الوافيه و نيز ملا احمد نراقى(1245ق) در كتاب مناهج الاصول, يكى از شرايط اجتهاد را احاطه فقيه برآ يات احكام دانسته و گفته اند: بنابه اجماع شيعه تعداد آيات الاحكام, پانصد آيه است.
گفتنى است كه شيوه بحث از آيات الاحكام, در ميان علماى شيعه سنى تفاوت دارد. علماى شيعه به همان سبك كتاب هاى فقهى و به صورت موضوعى از طهارت شروع مى كنند و تا ديات ادامه مى دهند و درباره يكايك آيات هر باب بحث مى كنند; همان گونه كه در فقه القرآن و كنزالعرفان اين گونه است.
اما معمولاً اهل سنت از اول قرآن شروع مى كنند و هر جا حكمى از آيات استفاده شود, آن را ذكر مى كنند. از اين رو, به نظر آنان هر آيه اى كه بتوان از آن مطلبى را درباره فروع استخراج كرد, در شمار آيات الاحكام است.

خصوصيات كتاب كنزالعرفان
1-كتاب براساس تفسير موضوعى است و از كتاب طهارت شروع شده و ديات پايان بخش آن است. قبل از اين كتاب, قطب الدين راوندى نيز همين سبك را در كتاب فقه القرآن داشته است.
2-مؤلف هر آيه اى را كه مربوط به احكام بوده, آورده و از آيات تكرارى يا آياتى كه ربطى به احكام نداشته, پرهيز كرده است.
3-مؤلف ابتدا تمام آيه را ذكر مى كند, برخلاف روش اردبيلى(993ق) در زبدة البيان كه هر فراز آيه را جداگانه آورده و به شرح آن پرداخته است.
4-فاضل مقداد پس از ذكر تمام آيه, به شرح لغات و تركيب و در بعضى از موارد به ذكر سبب نزول و پس از روشن شدن مضمون آيه, وارد احكامى شده كه از آيه شريفه استفاده مى شود; در حالى كه اردبيلى هر فراز آيه را جداگانه توضيح مى دهد و در ذيل همان فراز , معناى لغات, تركيب و احكام استفاده شده از آن را ذكر مى كند.
5-كنزالعرفان فى فقه القرآن, علاوه بر آن كه تفسير آيات الاحكام است, دو خصوصيت دارد كه كتاب هايى چون فقه القرآن و زبدة البيان ندارند: يكى آن كه به آراى فقهى علماى اهل سنت توجه داشته است.
ديگر اين كه مؤلف در اين كتاب دو مكتب تفسيرى شيعه و اهل سنت را به خوبى نشان داده و در هر آيه كه دو نظريه وجود داشته, به روش تفسير مقارنه اى به بحث پرداخته است. نمونه بارز اين ويژگى را در ذيل آيه شريفه 6 مائده و22 نساء كه درباره احكام وضو و تيمم است, مى توان ديد. نمونه ديگر در ذيل آيه شريفه5 سوره بينه است. وى پس از ذكر آيه:(و ما اُمروا الا ليعبدوا الله مخلصين له الدين) فرموده:
بدان كه شافعى و احمد و مالك در اشتراط نيت در طهارات, با ما موافقت كرده اند و اگرچه در كيفيت نيت با ما مخالف هستند,ولى ابوحنيفه نيت را به كسب طهارت با خاك يعنى تيمم اختصاص داده, نه غير آن; زيرا خداوند فرموده:(فتيمموا صعيداً) و در غير آن چنين نفرموده.
ولى حق, قول اول است; چون در روايات دليل بر آن وجود دارد و در حديث پيامبر اكرم(ص) آمده است:(انما الاعمال بالنيات), و آمدن(الف و لام) بر سر جمع, مفيد عموم است[6]
6-فاضل مقداد در ابتداى هر باب فقهى, عنوان باب را, در لغت و اصطلاح تعريف مى كند; چنان كه روش علامه حلّى و شاگردان و پيروان او تكيه بر همين تعاريف و نقض و ابرام آنهاست.به عنوان مثال, فاضل مقداد در ابتداى كتاب طهارت فرموده است:(طهارت در لغت به معناى پاكيزگى است, و شرعاً به نحو حقيقى, بر رافع حدث يا مبيح براى نماز اطلاق شده است).
به عقيده وى بهترين تعريف(طهارت) استعمال طهور مشروط بالنيّه است[7]
7-فاضل مقداد در اين تفسير به منابع گوناگون توجه دارد. او بسيار مصرّ است كه كلمات و سخنان(فاضل معاصر) را نقد كند.شيخ يوسف بحران (1186ق) در لؤلؤة البحرين و نيز علامه سيد محمد باقر خوانسارى(1313ق) در روضات الجنات گفته اند كه مراد از فاضل معاصر, احمد بن عبدالله بن متوج بحرانى, صاحب تفسيرى در آيات الاحكام با عنوان النهايه فى تفسير الخمسمائة آيه است. آقا بزرگ تهرانى نيز مؤلف(نظام الاقوال) نقل مى كند كه هر جا كنزالعرفان فرموده:(قال المعاصر), مراد همان احمد بن عبدالله بن متوج بحرانى است[8]
8-مصنف كنزالعرفان, در شرح لغات و تركيب بر تفسير الكشاف زمخشرى تكيه دارد[9] همان طور كه به تفسير طبرى نظر دارد, و علاوه بر نقل, به نقد آن هم مى پردازد; مثلا در ذيل آيه 22 سوره نساء:(ولاتنكحوا مانكح آبائكم من النساء الا ما قد سلف انه كان فاحشة و مقتاً و ساء سبيلا) فرموده:
(طبرى(ما) را در آ يه مصدرى دانسته و گفته: لا تنكحوا نكاح آبائكم, اى مثله; مثل نكاح هاى فاسد پدران خود نكاح نكنيد و حتى سزاوار است برخلاف آنان عمل كنيد.(برخلاف ديدگاه طبرى, به عقيده من) (ما) موصول اسمى است و ضمير مفعول, به سبب تخفيف, محذوف است و تقدير آن چنين است: لا تنكحوا ما نكحه آبائكم[10]

تفاوت كنزالعرفان با زبدة البيان

از آن جا كه اين دو كتاب برترين كتاب هاى آيات الاحكام شيعه محسوب مى شوند, هر كسى كه در اين باره مطلبى نوشته, از آنها متأثر بوده است. با وجود اين, روش آن دو در موارد زير با هم تفاوت دارد:
1-فاضل مقداد به شهرت و اجماع بين فقها اهميت فراوان مى دهد و سعى مى كند كه از فتواى مشهور بين فقيهان دور نشود. پس در اين جهت, نوعاً از محقق حلى و علامه حلى متأثر است;در حالى كه علامه محقق اردبيلى هيچ ارزشى براى اجماع قائل نيست, تا چه رسد به شهرت در ميان فقيهان. محقق اردبيلى خود را ملزم و تابع دليل مى داند, چه دليل موافق مشهور باشد يا مخالف آن. به همين جهت در برداشت هاى ملااحمد اردبيلى از آيات و روايات تفرّد در فتوا پديد مى آيد.
به عنوان مثال,اگر چه مصدر اصلى در تفسير فاضل مقداد, نص آيات قرآن است, اما مؤلف براى فهم آ يات و تفسير قرآن, به چند نكته نيز توجه دارد:
1-به نصوص لغويان از جمله سخنان جوهرى در صصاح اللغه توجه دارد. به عنوان مثال, در ذيل آيه شريفه(اقم الصلوة لدلوك الشمس) مطلبى را درباره معناى(دلوك) از جوهرى نقل كرده و گفته است: (الدلوك الزوال نص على ذلك الجوهرى).
اين معنا در مقابل قول ديگر مفسران و غير آنان است كه(دلوك) را به معناى غروب خورشيد گرفته اند.
در معناى(غسق) هم دو قول در ميان مفسران وجود دارد مبنى بر آن كه(غسق) به تاريكى اول شب گفته شود يا به معناى شدت تاريكى در نيمه شب است؟ فاضل مقداد وجه اول را اختيار كرده و آن را به جوهرى نسبت داده است[11]
2-مؤلف كنزالعرفان بر تركيبات نحوى نيز توجه و عنايت داشته است; مثلاً در ذيل آيه(والمطلقات بتربصن بأنفسهن ثلاثه, قروء) فرموده:
قرء در لغت از مشتركات است كه در دو معناى ضد هم استعمال مى شود: هم به معناى طهر و هم به معناى حيض, ولى در آيه شريفه به معناى طهر به كار رفته است. شافعيه و اماميه آن را به معناى طهر دانسته اند, ولى ابوحنيفه گفته مراد حيض است.
فاضل مقداد مى گويد:
مراد طهر است; زيرا ثلاثة قروء عدد مؤنت آمده است و در اعداد سه تا ده, بايد بين عدد و معدود مخالفت باشد و در اين جا از تأنيث عدد مى فهميم كه معدود, مذكر است; زيرا لفظ طهر در لغت مذكر است و لفظ حيض, مؤنت[12]
گفتنى است كه فقها طلاق را به دو قسم طلاق سنّى و طلاق بدعى تقسيم مى كنند. طلاق سنّى در نزد شيعه طلاقى است كه در طهر باشد و دخول در آن نيز واقع نشده باشد.
اگر طلاق در حيض باشد, بنابر رأى فقهاى اماميه, باطل و حرام است; يعنى حرمت تكليفى و وضعى دارد. ولى بنابر قول شافعيه, مالكيه و حنابله, حرمت تكليفى دارد, اما وضعاً صحيح است و احكام طلاق بر آن بار مى شود. احناف گفته اند كه چنين طلاقى به لحاظ تكليفى و وضعى اشكالى ندارد. شمنّى در حاشيه باب رابع كتاب مغنى اللبيب اين مطلب را نقل كرده است.
3-سومين مصدر براى تفسير آيات احكام در نزد فاضل مقداد, روايات است كه عمده و محور بحث هاى فقهى است و شايد رواياتى كه تفسير قرآن را جز از طريق روايت جايز نشمرده اند, ناظر به همين آيات الاحكام باشند; زيرا اين آيات, بيشتر در معرض اقوال و آراى گوناگون هستند.
از جمله مواردى كه فاضل مقداد, در تفسير خود از روايات هم بهره گرفته, آن است كه وى در معناى(قرء), روايتى را از امام باقر(ع) نقل مى كند[13]
البته مخفى نباشد كه وى در فرض تعارض و اضطراب بين روايات, اصرار چندانى بر عمل به روايات ندارد, بلكه به ظاهر قرآن عمل مى كند. نمونه اين ادعا, بحث محارب است كه در ذيل آيه شريفه محاربه مورد توجه قرار گرفته; زيرا در آيه محاربه, حكم محارب, به وسيله واژه (أو) ذكر شده, و اين واژه, نص در تنويع و تقسيم است. از ين رو, حاكم مخيّر بين چهار حكم است. ولى بعضى از فقها براساس روايات حكم به ترتيب كرده اند و از جمله شيخ طوسى در تبيان قائل به ترتيب شده و برخلاف ظاهر قرآن, به روايات عمل كرده است. تفصيل مطلب در كتاب هاى فقهى و تفسيرى ذكر شده است[14]
قطب الدين راوندى صاحب فقه القرآن نيز فرموده كه از آيه شريفه ترتيب استفاده مى شود. هم آوايى راوندى با شيخ مى رساند كه او هم از پيروان و يا به قول سديدالدين حمصى از مقلدان شيخ طوسى است[15]
فاضل مقداد مى گويد اى كاش من مى دانستم كه راوندى از چه طريقى تفصيل را از آيه فهميده است; در حالى كه آ يه صراحت در تغيير دارد و حق همان قول به تخيير است[16]
مرحوم اردبيلى نيز در زبدةالبيان همين تفصيل را در روايات پذيرفته, ولى در كتاب مجمع الفائدة و البرهان, مدعى شده كه روايات ترتيب اضطراب دارد و آنچه صحح السند است, دلالت بر اين مطلب ندارد و آنچه دلالت دارد, سند درستى ندارد[17]
نكته شايان توجه در اين جا, دقت فراوان محقق اردبيلى در اسناد روايات است. فاضل مقداد چه در التنقيح الرائع و چه در كنزالعرفان, دقت چندانى در اين زمينه ندارد, بلكه بر پيروى از مشهور اصرار مى ورزد و حتى مراسيل شيخ طوسى را نيز مى پذيرد و معتقد است كه مراسيل وى دو دسته است: دسته اى كه متن روايت را نقل كرده, ولى سند آن را ذكر نكرده اند; دسته دوم رواياتى است كه شيخ طوسى نه سند و نه متن حديث را نقل كرده است, بلكه فتوا داده و آن گاه فرموده:(رواه أصحابنا), و با اين عبارت اشاره كرده كه در اين زمينه حديثى وجود داشته است.
علما و فقها نوعاً هر دو بخش را جزء مراسيل دانسته و آنها را معتبر نشمرده اند, ولى فاضل مقداد هر دو صورت را معتبر دانسته است.
اما محقق اردبيلى روايات را از نظر سندى بررسى مى كند و ضمن نقل روايات, به اقوال گوناگون فقهاى شيعه هم اشاره دارد و حتى متعرض اقوال نادر هم مى شود. اين در حالى است كه فاضل كمتر به اقوال و ر وايات اشاره مى كند.
به عنوان مثال, در ذيل آيه صوم, قول ابوالصلاح حلبى را مبنى بر حرمت سفر در ماه رمضان مى آورد18 و سپس مى گويد:
و يمكن الجواب عن استدلاله بضعف الاخبار و بأن ابابصير مشترك و أيضا أرسل عن أبى حمزه عنه فى الفقيه فان كان الثمالى كما هو الظاهر فالطريق على ما قيل قوى على تقدير توثيق أبى بصير و ان كان البطائنى فليس بقوى أيضا لأنه مجهول و الظاهر أنّ أبابصير هو يحيى بن القاسم على ما نقل فى الكافى عن على بن ابى حمزه عن أبى بصير و على هو قائد أبى بصير يحيى فيحتمل سقوطه على ما فى الفقيه[19]

پي نوشت :
1-روضات الجنات,ج7/[171].
2-مردا از فاضلين در كتاب هاى فقهى, محقق حلّى و علامه حلّى است. ولى بعضى از مؤلفين با صفت فاضل معروف اند; مانند: فاضل آبى; فاضل مقداد; فاضل جواد(جواد بن اسد الله كاظمى ـ زنده در1040ق); صاحب مسالك الافهام); فاضل سبزوارى(محمد باقر سبزوارى(1091ق); فاضل قطيفى صاحب ايضاح النافع.
3 .روضات الجنات, ج7/175;أمل الآمل,ج2/325; تنقيح المقال, ج3/245; الذريعه,ج1/115;ريحانة الادب,ج4/282; الفوائد الرضويه/666;الكنى و الالقاب,ج3/10; لؤلؤة البحرين/172;مصفى المقال/461 .
4 .كنزالعرفان,ج1/[5].
5-كنزالعرفان,ج1/[5].
6-همان/[33].
7-همان/[6].
8-الذريعه, ج24/[402].
9-كنزالعرفان, ج2/[173].
10-همان/[178].
11-همان,ج1/[67].
12-همان,ج2/[257].
13-كنزالعرفان,ج1/[257].
14-جواهرالكلام, ج41/575;زبدةالبيان/836;مجمع البيان, ج3/[188].
15-الرّعايه.
16-كنزالعرفان,ج2/[352].
17-زبدةالبيان/[836].
18-الكافى فى الفقه/[182].
19-زبدةالبيان/[226].



نام کتاب : فقه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 50  صفحه : 7
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست