responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فقه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 46  صفحه : 4
 گفت وگو با آيت اللّه معرفت
فقه: از اين كه قبول زحمت نموديد وقتى را به مصاحبه با ما اختصاص داديد سپاسگزاريم چنانكه مستحضريد طى يكى دو دهه اخير تحولات فراوانى در حوزه تكنولوژى حياتى رخ داده است. شايد يكى از نقاط عطف در اين گونه تحولات, بحث انتقالات برون رحمى است كه در آغاز با انكار شديد جوامع غربى مواجه شد. اين بحث در ميان اهل سنت هم مسائل فراوانى را برانگيخت و به تدريج مسائل فقهى آن حل و عملاً امروزه به عنوان يك تكنولوژى براى درمان نابارورى بين زوجين پذيرفته شده است. حدود سال 97 ميلادى كه هنوز سر و صداى اين چالش فرو ننشسته بود, ناگاه اعلام شد كه گوسفندى را از طريق غير جنسى شبيه سازى كرده اند.
بلافاصله اين سؤال مطرح شد كه آيا همين كار در مورد انسان هم قابل اجراست؟ اگر امكان پذير است, چه تبعات و لوازمى دارد؟ آيا اين كار مشروع است؟ اخلاقى است يا غير اخلاقى؟ مسيحيان, چه پروتستان ها و چه كاتوليك ها, و همچنين بخشى از يهوديان به شدت با آن مخالفت كردند.
در ميان مسلمانان به ويژه در ميان اهل سنت هم اين بحث به طور جدى مطرح شد. اهل سنت در سال 97 بيانيه اى منتشر و اين كار را در عرصه انسانى تحريم كردند, ولى در عرصه حيوانى آن را مجاز شمردند. بعد در شبيه سازى انسانى تقسيم بندى ديگرى را انجام دادند و شبيه سازى درمانى را هم مجاز دانستند, اما غير درمانى را مجاز ندانستند; به نظر مى رسد اين بحث در ميان شيعه آن چنان كه لازم بوده, هنوز منقح نشده است. بعضى آن را حلال دانسته اند و برخى به طور مشروط پذيرفته اند, بعضى ديگر مى گويند كه فى نفسه مباح است, اما طبق حكم ثانوى حرام است و مسائلى از اين دست. خوشحال مى شويم كه شما هم ديدگاهتان را در اين زمينه مطرح كنيد.

استاد: بسم الله الرحمن الرحيم ما مسئله را با اين آيه شريفه شروع مى كنيم كه مى فرمايد: (ولا تقولوا لما تصف السنتكم الكذب هذا حلال و هذا حرام)[1]; هيچ كس حق ندارد چيزى را بدون مستند شرعى بگويد اين حلال يا حرام است.
بنابراين استحسانات ذوقى يا برخى اعتبارات عقلانى مجرد از عقل فلسفى دقيق, نمى توانند ملاك حكم شرعى, يعنى فتوا, باشند; اين كليت قضيه, و اما جهان مسيحيت اساساً هر حركتى را كه برخلاف روال مألوف ببينند, مى گويند خلاف طبيعت و قهراً غير جايز است و حال آن كه غافل از اين است كه گاهى چيزى ممكن است خلاف متعارف باشد, ولى خلاف قوانين طبيعت نباشد; اساساً هيچ چيزى امكان ندارد از سلسله علل و معلولات خارج باشد. ضوابطى در طبيعت حاكم است كه هيچ كس امكان تخلف از آن را ندارد; منتها بعضى از اسرار طبيعت متعارف شده است و بعضى متعارف نيست كه علم آرام آرام آنها را كشف مى كند. در واقع علم چيز جديدى ايجاد نمى كند; بلكه كشف مى كند. همان سنت الهى را كه تا ديروز پنهان بود, امروز به وسيله پيشرفت علم كشف كرده است; چون انسان خليفة الله فى الارض است. اين كه مى فرمايد: (علّم آدم الاسماء)[2], يعنى خداوند به انسان نيرو و قدرتى داده كه مى تواند تمام اسرار طبيعت و جهان را كشف كند. پس در واقع پيشرفت علم به معناى تحقق مفهوم خليفةالله در زمين است. اصلاً انسان براى آباد كردن زمين آمده و هر چيزى كه انسان در اين راه ايجاد مى كند, به دستور خداوند است و طبيعى است. لذا با اين مرام مسيحيت مخالفم.
اما اهل سنت از روز اول عادت كرده اند كه مسائل را با استحسان و ذوق بررسى كنند. شيعه هم از همان ابتدا با اين گونه مبانى مخالف بود و از روز اول خود را تابع نص مى دانست. اگر نص چيزى را تحليل يا تحريم كرد, مطابق همان حكم مى كرد. اصل جواز هم به عنوان اصل اولى پذيرفته شده, چون (خلق لكم ما فى الارض جميعاً)[3] يا (و سخر لكم ما فى الارض جميعا)[4]. انسان اساساً آفريده شده براى اين كه متمتع و بهره مند شود از تمام فرايندهاى طبيعت و پى بردن به اسرار طبيعت. اينها امورى است كه از نظر شيعه طبيعى و مطابق با فطرت و علت آفرينش انسان است. همان گونه كه در اهل سنت اجماع است بر عدم جواز, در شيعه هم اجماع است بر جواز. براى تقريب به ذهن عرض مى كنم: در قرن هاى گذشته ميوه درختان در مدتى طولانى به دست مى آمد, اما امروزه بر اثر پيشرفت علم توانسته اند محصولات كشاورزى را در مدت كوتاه ترى توليد كنند و با قلمه زدن توانسته اند هر سال محصول درخت را تغيير دهند. حال آيا با وجود اين, ما بايد باز هم به سنت طبيعى متعارف گذشته عمل كنيم و بگوييم كه مثلاً نهال سيب را مى كاريم تا بعد از چند سال محصول دهد! يا در گذشته روييدن گياهان مبتنى بر بذرافشانى بود. بذر در دل زمين بايد مى ماند و سيرى را طى مى كرد, اما حالا بشر پى برده است كه در طبيعت امكان پيوند و قلمه زدن هست. انسان ها اين را بر طبيعت تحميل نكردند; بلكه اين راز در كنه طبيعت بود و بشر به آن پى برد.
پس انسان براى ايجاد و توليدمثل غير از نشاندن بذر طرق ديگر را هم از طبيعت كشف كرد و حالا همين كار در حيوان و انسان هم انجام مى گيرد. اين چه اشكالى دارد؟ كشف كردند كه مى شود از سلول يك انسان در خارج از رحم توليدمثل كنند نه حتى از نطفه اش, بلكه از يك سلول از ساير بدن انسان, بدون سير طبيعى. چه دليلى بر عدم جواز آن هست؟
در مشهد سمينارى بود در مورد همين موضوع شبيه سازى, و مصاحبه اى با ما كردند و گفتند الآن در ايران افرادى هستند كه در اين زمينه به خوبى مى توانند كار كنند; يعنى مى توانند جواب مثبت و منفى بدهند كه آيا اين كار شدنى است يا نه؟ گفتم بر شما واجب است كه اين كار را انجام بدهيد. چرا يك مسلمان بايد بنشيند تا ديگران نتيجه پديده اى را به ما بگويند؟ خود ما بايد زحمت بكشيم و به دنيا اعلام كنيم كه اين كار امكان پذيراست يا نه؟ به خصوص كسانى كه به دنبال اين مطالب اند, هدف صحيحى دارند; از جمله مى خواهند در درمان بيمارى هاى صعب العلاج از سلول هاى بيمار براى مداواى او استفاده كنند. بنابراين, به جاى حذف دستاوردهاى علمى و تكنولوژى, بشر بايد مراقب باشد كه از اين دستاوردها سوءاستفاده نشود. ما مسلمانان حتى بايد در زمينه دستاوردهاى علمى و فكرى پيش قدم باشيم تا جايگاه خودمان را به عنوان رهبر جهان آرام آرام باز كنيم.

فقه: شما در لابه لاى سخنان خود به اجماع شيعه اشاره فرموديد, ولى بعضى از علماى شيعه با اين مسئله مخالف اند.

استاد: بنده فتواى ايشان را ديده ام. اين آقايان يك (اگر) در كنار حكم خود گذاشته و فتواى خود را مشروط كرده اند. به عقيده من وجوه علماى شيعه فى ذاته شبيه سازى انسانى را حرام نكرده اند; بلكه به لوازم و پيامدهايش نظر كرده اند. اما كسى نمى تواند بگويد كه فى نفسه اين حرام است. مقصود بعضى از فقهاى بزرگ از اجماع, اجماع مبنايى است. اين بحث در اصول آمده است كه گاهى چون فقهاى شيعه مبنايى فقهى را قبول دارند, نتيجه مى گيرند كه پس اين فتوا را هم قبول دارند. من هم بر اين مبنا عرض مى كنم كه مبناى فقه شيعه بر اين است كه تا چيزى نص بر تحريمش نباشد, حلال است; يعنى اجماع على المبنى.
البته اين را مى دانيد كه در مسئله اجماع, فقهاى شيعه, مبانى اهل سنت را قبول ندارند و مبنايشان فقط نص است. لذا من بارها در سخنرانى ها و مصاحبه هايم گفته ام كه منبع فقه شيعه فقط كتاب است و سنت, اما اجماع و عقل جنبه تشريفاتى دارد. اگر هم ادعاى اجماعى مى شود, براى اطمينان خاطر است كه دانسته شود علما هم بر فتوايى كه مورد نص است, اتفاق نظر دارند.
ولى اهل سنت, مثلاً مى گويند رباى بانكى امروزه يك امر ضرورى براى جامعه اقتصادى است و فقها بايد امروز اجماع بر جواز آن كنند. اينها براى اجماع موضوعيت قائل اند; اما اجماع نزد شيعه موضوعيت ندارد. شيعه مبناى فقاهتش فقط و فقط در كتاب و سنت است و خارج از اين محدوده, نه ذوق, نه قياس و استحسان, نه اجماع و نه عقل را مدرك نمى داند و لذا فقهاى شيعه قطعاً بدون مدرك چيزى را حرام نمى دانند. عنوان ثانوى مطلب ديگرى است و فقيه مى تواند آن را تغيير بدهد. اين (اگر)هايى كه بزرگان در اين زمينه آورده اند, اينها همه تحت عنوان ثانوى است. عناوين ثانوى قابل رفع و اغماض است.

فقه: البته همان طور كه حضرت عالى اشاره فرموديد, برخى از فقهاى معاصر تصريح كرده اند كه چون در اين زمينه نصى اعم از كتاب و حديث بر حرمت آن نداريم, اصل بر جواز است; اما چون اين موضوع تبعات اخلاقى مسلّمى دارد, حكم به حرمت داده اند. يكى از اين تبعات فروپاشى خانواده است كه شخصى به دنيا بيايد, بدون اين كه پدرى و مادرى داشته باشد, و اين حرام است.

استاد: ببينيد اين امور نمى تواند مدرك براى فقه بشود. اگر انسانى نه پدر داشته باشد نه مادر, چه مى شود؟ در كدام بخش از سنت و كتاب آمده كه شخص بايد پدر و مادر داشته باشد؟

فقه: مى گويند اگر كسى پدر و مادر نداشته باشد, مسئله ارث و نسب با چالش مواجه مى شود; بدين گونه كه بعدها كسان ديگر مانند او به وجود مى آيند و خود به خود نظام ارث از بين مى رود. آن گاه اگر نظام ارث نباشد, ديگر بسيارى از آيات قرآن اجرا نمى شود.

استاد: هيچ گاه اين احكام تعطيل نمى شود; به اين دليل كه نظام تناسلى انسان همواره وجود دارد و احكام ارث يا احكام ازدواج باقى مى مانند.

فقه:در سخنان خود گفتيد كه اين كار در گياهان و حيوانات جايز است; پس در انسان ها هم جايز است. آيا اين گونه استدلال, قياس نيست؟

استاد: روى سخن من با مسيحيان بود. مى خواهم بگويم چون شبيه سازى همان گونه كه در نباتات خلاف طبيعت نيست, در حيوانات هم خلاف طبيعت نيست; ولى استدلال ما اين گونه نيست.

فقه: يكى ديگر از استدلال هاى مخالفان شبيه سازى اين است كه استنساخ, نقض كرامت انسانى است; چون خداوند مى فرمايد: (ولقد كرّمنا بنى آدم)[5], و اين كرامت انسانى در شبيه سازى انسانى مخدوش مى شود; پس اين كار حرام است!

استاد: در اين جا اين سؤال براى من پيش مى آيد كه چگونه اگر ما انسانى را از نطفه زيد و در رحم به وجود بياوريم, مشمول (ولقد كرمنا) مى شود; اما اگر سلولى را از لاله گوش او بگيريم و در آزمايشگاه او را درست كنيم, اين مشمول آيه نشود؟ آيا معناى (ولقد كرمنا بنى آدم) اين است كه كرامت براى انسانى است كه از راه نطفه درست شده؟ اين قيد از كجا فهميده مى شود؟

فقه: مى خواهيد بگوييد هيچ تفاوتى ندارد كه انسان چگونه به وجود بيايد: در رحم باشد يا لوله آزمايشگاه؟

استاد:البته راه اول متعارف بوده است, اما اگر توانستند از لاله گوش انسان, با طى مراحلى, بچه اى به وجود آورند, چه اشكالى دارد؟

فقه: اشكال ديگرى كه مطرح مى شود, اين است كه مى گويند شبيه سازى از مصاديق تغيير خلقت است كه شيطان گفت: (ولآمرنّهم فليغيّرنّ خلق الله)[6]. شيطان گفته تغيير خلق مى كند و شبيه سازى هم نوعى تغيير خلق است. اين اشكالى است كه عموم اهل سنت خيلى بر آن تأكيد كرده اند و برخى علماى شيعه هم به آن اشاره كرده اند.

استاد: اين آيه به اعمال عرب جاهليت اشاره دارد. آنها روى حيوانات كارهايى مى كردند و آن وقت عناوينى براى اينها قائل مى شدند. اينها همه كار شيطان است; يعنى كارى در مجارى طبيعى اى كه خدا مى خواهد, قرار نگرفته, و اين يك نوع بدعت است. آنها اين كار را (من شعائر الله) قرار مى دادند; در حالى كه كار آنها بدعت و تقريباً مناقض دستورهاى شرع بود. البته خيلى ها براى حرمت ريش تراشى به اين آيه تمسك كرده اند. طبق اين استدلال, سر تراشيدن و ناخن گرفتن هم حرام است. اينها كه تغيير خلق الله نيست. ثانياً اين آيه مربوط به حيوانات است كه در اين صورت, شبيه سازى گوسفند هم بايد حرام باشد و حال آن كه اهل سنت شبيه سازى را فقط در انسان حرام مى دانند; حتى در نباتات هم بايد بگوييم هرگونه تغييرى برخلاف مجراى طبيعى متداول است. به هر حال, اين آيه ارتباطى به اين مسئله ندارد. آيا اگر به جاى رحم حقيقى, نطفه را در رحم مصنوعى بگذارند, اين تغيير خلقت خدا نيست. بشر درباره چگونگى تبديل تخم مرغ به جوجه مطالعه كرده و اكنون توانسته با دستگاه هايى جوجه كشى كند. آيا اين كار تغيير خلقت است يا توسعه در طبيعت و آفرينش است؟ در واقع, بشر با مطالعه در اسرار طبيعت, شبيه آن را پديد مى آورد. اين از ويژگى هاى گل سر سبد خلقت و خليفةالله است.
اين قدرت ابداع فقط اختصاص به انسان ها دارد. چرا بايد مانع چنين امورى شويم؟ چرا برخورد ما با اين مسائل بايد برخورد منفى باشد كه همان روش مسيحيت است؟ ما متأسفانه از زمان قاجاريه با هر پديده نوى مبارزه كرديم و خودمان را عقب كشيديم و زمينه را مساعد كرديم براى بازار و فراورده هاى اجانب. دولت ژاپن در دو سه قرن پيش, از ما عقب بود; اما اكنون قدرت صنعتى برتر در دنياست. چرا ما بايد در مسئله هسته اى نياز به آمريكا داشته باشيم؟ چون ضعف نشان داده ايم و به جايى رسيده ايم كه مى گويند ما بايد به شما اجازه بدهيم تا شما در اين باره تحقيق كنيد. مگر حق حيات ما به دست آنهاست؟ ما هميشه حالت منفى و انفعالى گرفته ايم. علت اين كه آنها نمى گذارند ما تحقيقات علمى كنيم, اين است كه ديگر نمى دانند فرآورده هايشان را در كجا بفروشند. لذا من با انفعال مخالفم. البته هر فعاليت علمى, همان گونه كه فوايد بى شمارى دارد, يك سرى پيامدهاى ناگوارى هم ممكن است داشته باشد كه بايد سعى كنيم مانع آنها شويم.

فقه: اگر اصل موضوع را مجاز دانستيم, طبعاً پرسش هاى فقهى فراوانى فراروى ما قرار مى گيرد كه بخواهيم ديدگاه شما را محقق كنيم, بايد پاسخ داده شود و از جمله اين كه فرزندى كه به وجود مى آيد, به چه كسى منتسب است؟ صاحب سلول يا آن جايى كه پرورش يافته؟

استاد: صاحب سلول است.

فقه: چه ملاكى؟

استاد: به همان دليل كه نطفه از هر كسى است, پدر همان است; ولو نطفه نامشروع باشد.

فقه:اگر سلول را از يك زن بگيرند و در رحم خود آن هم جا دهند, فرزند منتسب به چه كسى است؟

استاد: چنين بچه اى فاقد پدر مى شود; مثل كسى كه فاقد مادر است. لذا بايد او را به مادرش نسبت بدهيم.

فقه:جايگاه اين فرزند به لحاظ حقوقى و ارث چگونه مشخص مى شود؟

استاد: چنين بچه اى مثل كسى است كه در پرورشگاه ها رشد كرده و پدرش معلوم نيست و فقط از مادر ارث مى برد.

فقه:آيا فرد شبيه سازى شده مى تواند با فرزندان آن فرد ازدواج كند؟

استاد: نه; چون برادر و خواهرند.

فقه:يك اشكال كلامى هم مطرح شده است. مى گويند شبيه سازى باعث مى شود كه عوام در مسائل خلقت داراى شبهه بشوند و گمان كنند كه انسان در قدرت رقيب خداوند شده است.

استاد: بايد به توده مردم توضيح داده شود كه شبيه سازى نوعى كشف اسرار و قواعد طبيعى است كه با تقليد از طبيعت, از طريق غير متعارف, انسانى را توليد كردند و در واقع توسعه در طبيعت و سنن الهى دادند. پس, از محدوده قدرت خدا بيرون نرفته است. همان طور كه خداوند اجازه مى دهد كه در نباتات پيوند و قلمه زده شود, همين طور در گوسفند و انسان هم اجازه مى دهد كه چنين موجودى به وجود بيايد. به هر حال, حرف من بيشتر اين است كه ما نبايد در اين گونه فعاليت هاى علمى و پژوهشى, از جهان غرب عقب بمانيم.

فقه:از اين كه وقت خود را در اختيار ما گذاشتيد و به پرسش ها پاسخ داديد, از شما سپاسگزاريم.
پي نوشت :
1 . سوره نحل, آيه 116 .
2 . سوره بقره, آيه 31 .
3 . سوره بقره, آيه 29 .
4 . سوره جاثيه, آيه 13 .
5 . سوره اسراء, آيه 70 .
6 . سوره نساء, آيه 119 .
 

نام کتاب : فقه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 46  صفحه : 4
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست