responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فقه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 29  صفحه : 1
انديشيدن رمز شكوفايى

على(ع) مى فرمايد:

(من اكثر الفكر فيما تعلَّم اتقن علمه وفهم مالم يكن يفهم.)[1]

هركه بسيار انديشد در آنچه آموخته, دانش آن را استوار سازد و بنيوشد, آنچه را ننيوشيده است.

بسيارى, گوناگونى و نوآورى, سه ويژگى است كه نگاشته هاى ملاّ احمد نراقى را برجستگى و حيات علمى او را زينت بخشيده اند.

وى, در عمر كوتاه خود (1150هـ.ش ـ 1208هـ.ش) چهل اثر علمى نگاشت كه در بين آنها مستند الشيعه, بسيار گسترده است.

او در اين نگاشته ها, عرصه ها و ميدانهاى گوناگونى را در نورديده و سمند تحقيق را به هو سوى تاخته و از گوناگون دانشها: كلام, فلسفه, عرفان, اخلاق, فقه, اصول, تفسير, حديث, رياضى, طب, نجوم و… قبسهايى برگرفته است.

در زبان نگارش و شكل عرضه, نيوشا و نيوشنده سخن خود را در نظر گرفته كه از چه رده فكرى و پايه علمى است و نياز و پرسش و شبهه او چيست.

او, هم به فارسى نگاشت و هم به عربى, هم به زبان ساده نوشت و هم به زبان علمى, هم از نظم بهره گرفت و هم از نثر.

نيوشندگان سخن او, رده هاى گوناگون علمى بودند. از آبشخور دانش او, بسيار كسان بهره بردند و بهره مى برند.

از پله هايى كه او به سوى آسمان سعادت افراشت, بسيار بالا رفتند و به بام بلند سعادت بار يافتند.

دانشى مرد شگفت بود, همه بسيار نويس بود و هم نوآور, دو پديده اى كه در يك اقليم كم گنجند. بسيارند بسيار نويسان به دور از نوآورى و آفرينندگى و بالندگى, امّا كميابند و كيميا بسيارنويسان نوآور و آفريننده و بالنده.

ملااحمد نراقى در قلّه اين خيزش بزرگ علمى, تندرآسا درخشيد, هم بسيار نگاشت و هم ناب. هر آنچه نگاشت, با همه بسيارى ملال نينگيخت, كه سرور انگيخت و بر شادابى علمى فزود; زيرا نو بود و هر نوى سرورانگيز و شادابى فزاست و خيزش آفرين.

او, به هر عرصه اى كه گام گذاشت, سخنى نو در افكند و پايه هاى نوين استوار ساخت و افقهاى جديدى گشود.

او, هم در فقه بنيانهاى جديدى پى ريخت, اصل بلند و سر به آسمان سوده ولايت فقيه را به زيبايى و درخششى شگفت انگيز, افراخت و همه شبهه ها و علف هرزها را از پيرامون آن زدود و تاراند و هم در نجوم و هيئت, راه هاى نارفته اى رفت و عرصه هاى ناپيموده اى را پيمود و هم در جامعه خود و پس از خود شورى اخلاقى انگيخت و سياست ناب اسلامى را با تلاش سخت توان فرسا در ساحت انديشه و عمل, براى هميشه از انزوا به در آورد و به پهنه جامعه كشاند و بر انديشه بنياد سوز و تباهى آفرين جدايى دين از سياست, خط بطلان كشيد و شيعه را با توان و نيرويى بيش از پيش و با پشتوانه اى سخت سترگ و استوار, كه از دل اسلام ناب برآمده بود و فقيهان با تكيه بر روح اسلام و امامت پاينده و جاودانه آن, و سخنان ائمه اطهار, بر آن مهر تأييد زده بودند, به آوردگاه جديد وارد ساخت و روى در روى ستم پيشگان قرار داد.

پرتوهاى دانش و بينش و منش او, هم در دوران خود او, در دل تاريكيها شعله افروختند و هم در دورانهاى بعد, ظلمت شكستند و روشنايى آفريدند.

معراج السعاده, عوائد الايام, مستند الشيعه و…. او, چلچراغ شبستانهاى سرد و خموس شدند, تاريكى زدودند و گرما بخشيدند.

رمز توفيق

آنچه براى امروز ما حوزويان مى تواند سودمند و مفيد باشد, دستيابى به راز و رمز اين توفيقها و كاميابيهاست.

بايد درنگ كرد و به جست وجو پرداخت و همه سوى را كاويد, تا آنچه مايه بركت و پربارى عمر نراقى ها, شده, دريافت و فهميد.

اينان, چسان راه هاى سازندگى و دانش اندوزى را پيموده كه اين سان, سايه گستراندند و همگان را از نعمت وجود خود بهره مند ساختند.

اينان در زندگى علمى خود, از چه روشى بهره بردند و چه خط مشى را دنبال كردند, كه اين گونه, زيبا و رخشان بر تارك حوزه ها درخشيدند و پس از گذشت قرنها, هنوز محفل افروزِ محفلها و انجمنهاى علمى اند و نگاشته هايشان همچون كاغذ زر دست به دست مى شوند و مورد استناد قرار مى گيرند.

اين در حالى است كه بسيارى از همدوره ها و همگنان آنان, با همه تلاشها و بهره وريها از محضر استادان بزرگ و نامور, نتوانستند اوج بگيرند و در سير و دگرگونى انديشه جامعه خود نقشى بيافرينند و اثرى بگذارند و سرچشمه خيزش و حركتى شوند و بنيادى را استوار سازند و مشعلى فرا راه حقيقت جويان برافروزند.

ما بر اين باوريم, رمز پرتو افشانى اين مردان بزرگ, در انقلابى بوده كه در حركت علمى خويش پديد آورده اند. آنان تمام حركتهاى علمى و تلاشهاى مدرسى خود را بر مدار انديشيدن سامان داده و همسنگى و هماهنگى بين آموختن و انديشيدن برقرار ساخته و از فروافتادن در گرداب فراگيرى, گردآورى و انباشت مطالب, به دور از انديشه و بررسى ژرف در جُستارها و گزاره ها, پرهيخته اند.

افزون بر اين, از پرداختن و انديشيدن در گزاره ها و جُستارها و پُرسمانهاى غيرلازم, چه در پژوهش و چه در تحصيل و فراگيرى, دورى گزيده اند.

ملاّ احمد نراقى در زمره اين دانشى مردان است. كه اين از رفتار و سلوك علمى و نگاشته هاى پربار او به دست مى آيد.

با نگاهى و درنگى در دوران تحصيل و سپسها در دوران پژوهش او, به خوبى روشن مى شود كه نراقى, سنجيده و هدف مند و با برنامه ريزى, راه علمى خود را مى پوييده است.

در اين حركت و پويش, تلاش مى ورزيده از هر چيزى كه او را از رسيدن به قلّه هاى معنى و دانش و در نورديدن آنها باز مى داشته, دامن بگيرد و با چشم دوختن به افقهاى دور كه بايد به آنها دست يابد و درنگ روى مجال و وقت, آن قدر زاد و توشه بر مى گرفته كه در پيمودن اين مسير, او را لازم بوده و بيش از آن را هدر رفتن وقت و بازماندن از هدف مى دانسته است.

اين, همان اوجى است كه بزرگان و ناموران دانش و معنى به آن دست يافته و اثرگذار شده و كران تا به كران را روشنايى بخشيده اند.

نراقى, از اين زاويه و با اين بينش, بر طالب علمان روا نمى دانسته كه بيش از اندازه و نياز, در دانشهاى مقدماتى و دانشهاى پيرامونى درنگ ورزند و حوزه را از كارايى لازم و افق گشايى و رسيدن به هدفهاى بلند و متعالى بازدارند.

او بر اين عقيده بوده و خود نيز به آن سخت پاى بندى نشان داده كه طالب علمان نبايد وقت و عمر خويش را در فرعهاى نادره و شبهه هايى كه جز در ذهن جاى ندارند, صرف كنند و تمام تلاش خويش را براى فهم سخنان ديگران به كار بندند كه كارى است ناروا و عمر برباد ده[2]

او, افزون بر اين دقيقه شناسى در زندگى علمى, با تلاش و درنگ به رمزى بزرگ دست يافت و آن را در هر تلاش علمى به كار بست و از آن بهره گرفت و آن, انديشيدن و دقيق, همه سويه, ژرف و درست انديشيدن بود.

او, به روشنى دريافت كه انديشيدن, در تكاپو و تلاش علمى بودن, چه جايگاه و نقشى و چه انقلاب و رستاخيزى در انسان جوياى كمال و دانش پديد مى آورد و چه افقهايى را مى گشايد و چه راه هاى پرسنگلاخى را هموار مى سازد و چه سختيهايى را آسان مى كند و….

به روشنى دريافت, انديشيدنِ همه سويه و دقيق, افقهاى جديدى را به روى انسان انديش مند مى گشايد و به ذهن انسانِ ,توان بال گشايى و پرواز در آسمانهاى بى كران دانش را مى بخشد و انسان را از بسته ذهنى و كوتاه انديشى مى رهاند و چشم اندازى بس دلگشا و روح افزا, فرا روى او قرار مى دهد.

از اين روى, در تلاش بزرگ علمى خود, به تكاپو برخاست, تا آنچه تفكر را از رشد باز مى دارد و جلوى بالندگى آن را مى گيرد, بشناسد و از آن بپرهيزد و آنچه مايه رشد, شكوفايى و بالندگى تفكر مى شود, بشناسد و به آن در آويزد3 و زندگى علمى خود را بر اين ساختار و سامانه استوار سازد.

اين دگرگونى و انقلاب, دگرگونيها و انقلابهايى را در پى داشت. اين انديشه, كه همانا محور و مدار قراردادن انديشه باشد, در چگونگى فراگيرى و پژوهش او اثر ژرف گذاشت, به گونه اى, با اين كه بر خلاف روش معمول حوزه ها و مشى طالب علمان , مدت كمى از عمر خود را در راه فراگيرى از محضر استادان به كار برد, جزء سرامدان روزگار خويش شد و از بسيارى از همگنان خود پيشى گرفت و به آن پايه و مايه علمى رسيد كه شيخ انصارى جوياى دانش را بر حلقه درس خود كشاند و چهار سال وى را در اين مقام مقيم ساخت.

شيخ انصارى از محضر نراقى بهره بسيار برد, تا جايى كه به باور شمارى از صاحب نظران و اهل انديشه, شخصيت علمى وى پس از دوران چهارساله اى كه در محضر نراقى بود, نمود و بروز يافت و آنچه را كه از دانش در دوران تحصيل اندوخته بود, با اخگرى كه او بر جانش انداخت, شعله ور شد.

امّا كسانى كه روى دگرگونى و انقلابى كه انديشه ورزى در شخص پديد مى آورد, درنگ نكرده بودند, به اين وهم و پندار گرفتار آمدند كه جايگاه علمى هر فرد بسته به حضور بيش تر او در محضر استادان برجسته است, از اين روى, بر نراقى خرده مى گرفتند و تلاش مى ورزيدند, جايگاه علمى او را كم رنگ بنمايانند و حتى نگاشته هاى او را كم ارزش انگارند[4], غافل از اين كه آنچه را آنان كاستى مى انگارند نقطه قوت است و اوج بالندگى و رشد و پويايى.

كم استاد ديدن, بسيار انديشيدن و اين آثار شگرف را آفريدن, در جامعه و پيرامون خويش و حتى فرهيختگان و اهل دانش و صاحبان انديشه اثرگذاردن و در آنان دگرگونى پديد آوردن هنر است و اوج شكوفايى و كمال.

البته اين هنر و اوج, از چشم و ديده تيزنگران و بيداران و صاحبان خرد به دور نمانده و آنان كم استاد ديدن و بسيار انديشيدن را كمال شخصى دانسته و زبان به ستايش اين كسان گشوده و از آنان, به بزرگى ياد كرده اند[5]

جايگاه تفكر در نظام آموزشى

برابر آموزه هاى دين, نظام آموزشى اسلام, بر سه عنصر اساسى استوار است: تعلّم, تفكر و تزكيه. پيوند و بستگى اين سه با هم, پيوند كامل سازى و كمال پذيرى است. سامانه و منظومه آموزشى اى موفق و كارآمد خواهد بود كه بتواند, نقش هر يك از عنصرهاى سه گانه را شناسايى كند, پيوند و بستگى بين آنها برقرار سازد و برابر آن بر نامه ريزى آموزشى ارائه دهد. در هر برهه اى از تاريخ, در هر كجا, در هر كانون و انجمن كه اين سه عنصر مهم و بنيادين, با هم بوده و هماهنگى داشته و بر يك مدار چرخيده و در رشد و بالندگى يكديگر نقش آفريده اند, دگرگونى و انقلاب پديد آورده و نسلى را بر صراط حق پويانده اند.

و هر شخص نيز كه اين سه عنصر دگرگونى آفرين را با هم و در كنار هم در زندگى علمى و معنوى خويش داشته و بر مدار آنها حركت كرده و جهت گيريهاى خود را سامان داده است, هم خود را به اوجِ كمال رسانده و از گردابهاى جهل و بى انديشگى و آلودگى رهانده و هم ابر پربركتى شده و برخشكى و دريا باريده و فوج فوج انسانها را از دام جهل و خرافه, بى فكرى و ره گم كردكى, ركود و كنديدگى, خشكى و تشنگى, رهايى بخشيده است.

اين مهم را مى توان از نگاشته ها, نوآوريها, شاگردان برجسته و مطالعه حيات علمى آنان به دست آورد.

بسيارى, چون اين سه عنصر را با هم, در زندگى علمى خود پياده نكرده و به كار نبسته اند, با همه شهرت و آثار فراوان, اوجى نداشته و حركتى نيافريده و ابتكارى بر ابتكارها نيفزوده و مشعلى فرا راه حق جويان نيفروخته اند.

سرامدان انديشه, كمال يافتگان عرصه هاى گوناگون دانش, پيمايندگان پله هاى دانش, معنى و سعادت, همه و همه, بى هيچ گمان و شكى, از دايره اين سه عنصر, بيرون نبوده اند.

اينان, با تفكر, هم دانشهاى اندوخته را استوارى و ثبات بخشيده و هم روزنه هاى جديدى از فهم و دانش را به روى خود گشوده اند[6]

در اساس, انديشيدن, از روح پرسش گر انسان سرچشمه مى گيرد. برانگيزاننده قوّه انديشه, هماره, پرسشى است كه فرا روى انسان قرار مى گيرد و او, با كرداران و كاركردهاى ذهنى خود, به گونه اى آزمون و خطا دست مى زند. براى پاسخ به پرسش و حلّ مشكل, راه حلّهاى گوناگون را مى آزمايد و سرانجام, راه حلّ مناسب را بر مى گزيند و با اين كار, به راه هاى جديد دست مى يابد و ديدگاه هاى نو را كشف مى كند. از اين روى, روان شناسان, اين را گونه اى يادگيرى, بلكه كاركردها و كرداران عالى يادگيرى مى نامند.

حوزه هاى علميه شيعه, از ديرباز تاكنون, در برقرارى پيوند و بستگى بين تعلّم و تزكيه, گامهاى بلندى برداشته و از كاميابيهايى برخوردار بوده و در اين راه, تلاشهاى راه گشا انجام داده اند.

در حوزه ها و كانونها و انجمنهايى كه عالم وارسته و خودساخته محور و مدار بوده, فراگيرى و خودسازى, تعليم و تزكيه, دوشادوش هم در حركت بوده, جهل و آلودگى را از سينه ها و دلها مى زدوده و انسان نمونه و كامل را مى ساخته و از هر بدى و زشتى مى پيراسته اند.

ولى, دريغ و درد, كه انديشيدن و تفكر در كانون توجه ها قرار نگرفته و حوزه هاى علميه, به اين مهم, سالهاى سال است, آن بهاى لازم را نداده و آن را در برين جايگاه خود, ننشانده و از نور آن, پرتو نگرفته اند.

آنچه انجام گرفته, كارهاى فردى است, نه كوشش در خور و نظام مند و فراگير. با اين كه نياز حوزه ها و فردافرد حوزويان, در كار نظام مند و فراگير بر مى آيد. اين كه هر كس به تنهايى اين مهم را در دستور كار خود بدهد و بر آن پايه, بناى خويش را استوار سازد, آن گونه كه بايد و شايد بار نخواهد داد و افقى را نخواهد گشود و پايندانى وجود نخواهد داشت كه اين تلاش, هميشه جارى و سارى باشد و بپايد و بپويد. از اين روى, بايد كار سامان مند و نظام واره باشد, تا هم اميدى را برانگيزد و هم نيروهاى بيش ترى به اين كاروان بپيوندند و به سوى قلّه هاى مجد و كمال به حركت درآيند.

براى دست يافتن به حوزه اى كه در پرتو اين سه عنصر ره بپويد و تفكر را مدار حركت خود قرار دهد, بايد به قرآن بازگشت و اين كتاب شريف را مشعل راه و هر تلاش و جست وجويى قرار داد و رهنمودها و راهنمايى آن را به گوش جان نيوشيد.

در جاى جاى قرآن و در گوناگون آيه هاى شريفه آن, به انديشيدن ارزش بسيار داده شده و همگان به انديشيدن فرا خوانده شده اند و از نينديشيدن و بى توجهى به انديشيدن, بسيار نكوهش شده است.

قرآن مجيد, يا به گونه مستقيم انسانها را به انديشيدن فرا خوانده, يا به گونه اى پيامها و سخنان خود را آورده و در كنار هم چيده كه بايد در آنها انديشيد كه صلاح و سداد حيات بسته به تفكّر و درستى آن است.

خداوند به امر انديشيدن, با گوناگون راه ها و روشها تذكر داده است. گاه انسان انديش مند و اهل انديشه و راه يافته و داراى نور, با انسان غيرانديش مند و فرو رفته در تاريكيها مقايسه شده و برترى اهل انديشه و علم و نور گوشزد گرديده است. پس اگر بخواهيم درك, دريافت و فهمى بر درك و فهم و دريافت پيشينيان بيفزاييم, به سوى رشد و بالندگى گام برداريم, نوآورى و آفرينندگى داشته باشيم و بتوانيم نيروهاى كارامد, نوآور, نوانديش, پاسخ گوى به دشواريها و پيچيدگيهاى فكرى بپرورانيم و تربيت كنيم, گريزى از رويكرد جدى به تفكّر به عنوان عنصرى اساسى در سامانه آموزشى نيست.

براى رسيدن به اين هدف و به وجود آوردن هماهنگى و همسنگى منطقى بين تعلّم و تفكّر, بايد هر كس و گروه به اندازه توان, گامهايى بردارد و پيشنهادهايى ارائه دهد و راه حلّهايى را جست وجو كند كه ما نيز در همين راستا, چند پيشنهاد ارائه مى دهيم, به اميد آن كه در نزد ارباب معرفت, پذيرفته آيد:

1- بايسته است تمامى بحثها و جُستارهايى كه در منابع دينى درباره تفكر آمده, در مجموعه اى, بامعيارها و ترازهاى دقيق علمى گردآورى شوند و به دقت سامان يابند, بسان كارى كه شهيد ثانى در آداب تعليم و تعلم انجام داده است.

2- همان گونه كه براى بهينه سازى و سامان دهى تحصيل برنامه ريزى مى شود, بايسته است كه براى تفكر نيز, راه كارهاى علمى و عملى در نظر گرفته شود و برنامه ريزى سنجيده و خردمندانه و هماهنگ با نيازهاى روز انجام بگيرد و برنامه هاى مدون ارائه گردد.

3- پديد آوردن زمينه هاى لازم براى انديشه و انديشيدن, همانند تحصيل, مرحله هايى دارد و در هر مرحله اى, بايد نيازها و بايسته ها آن مرحله ارزيابى شوند و به درستى درباره آنها, جست وجو و مطالعه صورت گيرد. به عنوان مثال, اگر انگيزاندن تفكر را نخستين مرحله بدانيم و رويارويى با پرسش و شبهه را مهم ترين عامل انگيزش تفكر و نظريه پردازى را گام بعدى و گزينش برتر را گام آخرين, براى رسيدن به اين هدف, كم ترين كارى كه بايد انجام داد, بايد تمامى انگيزه ها و عاملهاى تفكر برانگيز را شناسايى كرد و به استقبال پرسشها و شبهه هاى جديد رفت و از همه تواناييها براى رسيدن به اين مهم, يارى گرفت.

ديگر آن كه اطلاعات و تواناييهايى كه در توانا سازى انديشه وران به پاسخ به شبهه ها و پرسشها يارى مى رسانند, در اختيار آنان گذاشت.

سه ديگر, محيط را براى ارائه ديدگاه هاى منطقى, دقيق, سنجيده و برابر معيارها و ترازها آماده ساخت, تا انديشه وران بتوانند ديدگاه ها و نظريه هاى خود را آزادانه ارائه دهند كه به فرموده حضرت امام خمينى:

(… طبيعت انقلاب و نظام, همواره اقتضا مى كند كه نظرات اجتهادى فقهى, در زمينه هاى مختلف; ولو مخالف با يكديگر, آزادانه عرضه شود و كسى توان و حق جلوگيرى از آن را ندارد….)[7]

و سرانجام, با نشستهاى علمى پياپى و با برنامه و دقيق, امكان گزينش و انتخاب برترينها, فراهم گردد و پيشنهاد مقام معظم رهبرى در اين باره, كه در جمع نخبگان حوزه علميه قم, ارائه دادند, جدّى گرفته شود[8]

4- به تفكر, همانند تعلّم و تحصيل, ارزش و بهاى لازم داده شود. اهل فكر و افراد مستعد شناسايى شوند و براى انديشيدن و سامان دهى و برنامه ريزى براى آن, سرمايه گذارى شود.

به اين نكته نيز توجه داشته باشيم, فزونى روز افزون نيازها و انبوهى آنها, گسترش گوناگون دانشها, كوششهاى علمى و پژوهشى, كارهاى علمى و پژوهشى و پاسخ گويى و روشن گرى را به سمت كارها, حركتها, تلاشها و تكاپوهاى گروهى و جمعى مى كشاند و كار فردى در اين آوردگاه بزرگ, كارايى ندارد و نمى تواند تهى گاه ها را پركند و نيازها روزامد را برآورد.

ما, همان گونه كه در حوزه پژوهش, گامهاى نخستين را تجربه مى كنيم, براى عرصه و ميدان دارى تفكرها و انديشيدنهاى گروهى نيز چاره اى بينديشيم و گامهايى برداريم, تا كاميابيهاى اين حركت, سبب گردد, هر چه بيش تر در اين عرصه به تلاش برخيزيم و از اين تنگنايى كه خود پديد آورده ايم به درآييم و شاهد رويش و شكوفايى انديشه هاى بالنده باشيم. ان شاء اللّه.

محمدحسن نجفى

پى نوشتها: [1] غررالحكم و دررالكلم, محمد تميمى آمدى, با مقدمه و تصحيح و تعليق, ميرجلال الدين حسينى ارموى, ج397/5, دانشگاه تهران.
[2] معراج السعاده, ملااحمد نراقى579/ ـ 580 مؤسسه انتشارات هجرت, قم.
[3] همان143/ ـ 167.
[4] اعيان الشيعه, محسن امين, ج162/10, دارالتعارف للمطبوعات, بيروت.
[5] تعليم و تربيت در اسلام, شهيد مطهرى/ 6,7, انتشارات الزهراء.
[6] غررالحكم و دررالكلم, ج397/5.
[7] صحيفه نور, مجموعه رهنمودهاى امام خمينى, ج47/21, سازمان مدارك فرهنگى انقلاب اسلامى.
[8] آذر ماه 1374, مدرسه فيضيه.
نام کتاب : فقه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 29  صفحه : 1
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست