responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فقه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 2  صفحه : 5
تواتر و شياع و ثبوت هلال

در اين مقال, برآنيم كه به بررسى اين نكته پردازيم: آيا تواتر و شياع, دو راه مستقل در اثبات هلال هستند, يا يك راه؟

از قدما, ابن جنيد, شيخ صدوق, شيخ مفيد, سيد مرتضى, در گاه شمارش راههاى ثبوت هلال, از شياع و تواتر, نامى نبرده اند. امّا شيخ طوسى, از شياع فقط نام مى برد:

(فان لم تره لتركك التّراءى له, و رؤى فى البلد رؤية شايعه, و جب ايضاً عليك الصوم[1].)

اگر ماه را, به خاطر عدم اقدام براى رؤيت, رؤيت نكردى و در شهر, شايع شد كه ماه را ديده اند, بر تو روزه واجب است.

ابن براج2, ابن حمزه [3], محقق 4 و شهيد اول 5 و … تنها شياع را متذكر شده اند و از تواتر, سخنى به ميان نياورده اند.

علاء الدين حلبى 6 و ابن سعيد هزلى[7], از تواتر, به عنوان راهى كه مى تواند قائم مقام, رؤيت شود و هلال را به اثبات برساند, نام مى برند.

علاء الدين حلبى مى نويسد:

(و يثبت العلم بدخول شهر رمضان … برؤية الهلال او ما تقوم مقامها من قيام البيّنه او التواتر بها[8].)

علم به دخول ما رمضان … با رؤيت هلال. يا آنچه به جاى رؤيت مى نشيند, مثل: بيّنه و تواتر, ثابت مى شود.

ابن ادريس در سرائر, تواتر و شياع را با هم آورده است:

(و كذلك ان تواتر الخبر برؤيته و شاع ذلك وجب ايضاً الصوّم[9].)

همچنين اگر خبر رؤيت هلال, به حدّ تواتر برسد و در ميان مردم شايع شود, روزه واجب است.

از عبارت ابن ادريس فهميده مى شود كه ايشان, تواتر و شياع را به يك معنى به كار برده است.

بيشتر معاصرين همچون: مرحوم يزدى در عروة الوثقى و حاشيه نويسان بر عروه, تواتر و شياع را دو راه مستقل براى اثبات هلال دانسته اند.

سيد كاظم يزدى طباطبايى مى نويسد:

(الثانى, التواتر, الثالث الشياع المفيد للعلم, و فى حكمه كلّ ما يفيد العلم …10)

دوّم, تواتر, سوّم شياع مفيد علم است. در حكم شياع است, هر آنچه مفيد علم باشد.

از آنچه آورديم روشن شد كه فقها در اين مسأله اتفاق ندارند.

برخى شياع, برخى تواتر و برخى هر دو را, راهى براى اثبات هلال به شمار آورده اند.

تعريف تواتر و شياع

فقها در تعريف تواتر نوشته اند:

(اخبار جماعة يمتنع تواطئهم على الكذب و صدورهم جميعاً عن خطاءٍ او اشتباه او خداع حواس[11].)

گروهى خبرى را نقل كنند كه هماهنگى و هم آوايى آنان بر دروغ, و فرو افتادن آنان در خطا و اشتباه, ممكن نباشد.

(خبر جماعه يفيد بنفسه القطع بصدقه[12].)

خبر جماعتى كه به خودى خود, به راستى و درستى خبر, قطع پيدا شود.

در شرايط خبر متواتر گفته اند: اخبار اين جماعت, بايد مستند به حس باشد و شمار آنان به قدرى باشد كه از خبرشان علم حاصل آيد. در رؤيت هلال نيز, چنين حكمى سريان دارد.

تواتر, به خودى خود, علم آور است و حجيتش ذاتى[13]. در تواتر, از قرائن و شواهد خارجى علم حاصل نمى شود, بلكه خود خبر, اين علم را براى ما, پديد مى آورد.

شياع:

فقها, در تعريف شياع نوشته اند:

(الشياع عباره عن اشاعة الشى[14].)

شياع: شيوع پيدا كردن مطلبى است.

علاّمه, شياع را مرادف (شهرت) و (اذاعه) دانسته است.

(لوروى الهلال فى البلد رؤية شايعه و اشتهر و ذاع بين الناس …15)

شياع به معناى استفاضه:

(الاستفاضه التى تسمّى الشياع الذّى يحصل غالبا منه سكون النفس و اطمئنانها بمضمونه[16].)

استفاضه اى كه شياع ناميده شده است, غالباً, آنچه كه به مضمون آن, آرامش و اطمينان پيدا مى شود.

و در تعريف خبر مستفيض گفته اند: خبرى است كه به حد تواتر نرسد و راويان آن, پيش از از سه نفر باشند.

كاشف الغطاء, در تعريف شياع مى نويسد:

(الشياع المفيد للعلم او الظن الموافى له و مداره على ان تلهج الناس بروية الهلال او بمضى ثلاثين من الشهر الاول من غير ضبط لعددهم17)

شياع مفيد علم و يا ظن نزديك به آن, از علامات ديگر اثبات هلال است. و معيار آن: شيوع و رواج ديدن ماه و يا گذشت سى روز, بر سر زبانهاست.

از مجموع گفته ها و نوشته ها بر مى آيد كه شيوع و رواج خبر را, شياع گويند. خبرى كه سر زبانها افتد و شهرت بيابد. مردمان بسيارى, اعم از كوچك و بزرگ, زن و مرد, آن را باز گويند. چنين خبرى, به خودى خود, مفيد علم و قطعى نيست, مگر اين كه با قرائن خارجى همراه باشد.

اگر شياع, مفيد علم و قطع شد و نوع مردم از رواج و شهرت خبرى, يقين به اثبات هلال و يا گذشت سى روز پيدا كردند, حجت است و موضوع و يا حكم با تواتر فرقى ندارد. بر همين اساس, ابن ادريس تواتر و شياع را مرادف يكديگر به كار برده است. علاّمه نيز در منتهى و تذكره, شياع مفيد علم را, نوعى از تواتر مى داند:

(لوروى الهلال فى البلد روية شايعه … وجب الصيام اجماعا لانه نوع تواتر يفيد العلم[18].)

اگر ماه, در شهر به نحو شياع ديده شد … به اجماع همه علما, روزه واجب مى شود; چون شياع نوعى تواتر و مفيد علم است.

از معاصرين, مرحوم آملى در مصباح الهدى و آية اللّه حكيم در مستمسك و آية اللّه خويى در مستند, تواتر و شياع مفيد علم را يكى دانسته اند. مرحوم آملى مى نويسد:

(لا فرق بين الشياع المفيد للعلم والتواتر موضوعا, اذ المراد بالتواتر هو اخبار جماعه يمتنع تواطئهم على الكذب اذ لا محاله يحصل العلم من اخبارهم على صدق ما يخبروا به والشياع عبارة عن اشاعة الشى و مع تقييده بكونه مفيداً للعلم يكون هو التواتر[19].)

بين شياع مفيد علم و تواتر, از نظر موضوع, تفاوتى وجود ندارد; زيرا تواتر, عبارت است از: خبر دادن گروهى كه همداستان شدن آنان بر دروغ, معمولاً, ممكن نيست و از خبر آنان, علم حاصل مى شود به راستى و درستى خبر.

شياع, عبارت است از: شيوع و انتشار چيزى. در صورت تقيّد آن به علم, مى شود تواتر.

از آنچه آورديم, روشن شد: اگر مقصود از شياع, شياع مفيد علم باشد, با تواتر همخوانى دارد. و به گفته صاحب جواهر: بدون خلاف و اشكال روزه بر اساس آن واجب خواهد بود. زيرا علم, محور تكاليف است افزون بر علم, در اثبات هلال چيزى لازم نيست[20]. هر دليلى اقامه شود براى تواتر, در شياع مفيد علم نيز, مى توان از آن بهره برد.

دلائل حجيت تواتر و شياع مفيد علم

1- تواتر, حجيت دارد, چون علم مى آورد و يقين. حجيت علم نيز, برخاسته از ذات آن است, حال, از هر راهى كه به دست آيد. اكثر فقيهان به اين نكته اشاره دارند.

سيد عبدالاعلى سبزوارى مى نگارد:

(لانه مما يوجب العلم العادى فيكون حجه من هذه الجهه21)

تواتر, حجيت دارد, چون علم آور است.

2- روايات حجيت رؤيت, تواتر را نيز, در بر مى گيرد. زيرا مراد از ديدن, ديدن خود شخص نيست. چه بسيارى از افراد, قدرت بر ديدن ماه را ندارند, يا اگر دارند, گاه, زمان رؤيت سپرى شده, براى آنان ديدن ماه ميسر نيست.

آية اللّه خويى, پس از آوردن دلايل حجيت رؤيت, به وسيله خود شخص مى نويسد:

(و نحوه ما لو رآه غيره على نحو تثبت الرؤيه بالتواتر. اذ يدل حينذٍ كلّ ما دلّ على تعليق الافطار والصيام بالرؤيه لوضوح عدم كون المراد بها رؤية الشخص بنفسه, اذ قد يكون اعمى اويفوت عنه وقت الرؤيه او نحو ذلك من الموضع[22].)

همانند رؤيت به وسيله خود شخص است, موردى كه رؤيت ديگرى به تواتر به اثبات رسد. در اين هنگام, همه دلائلى كه افطار و روزه را منوط به رؤيت كرده بود, اين مورد را نيز, در بر مى گيرد, چه مراد از ديدن تنها ديدن شخص نيست. چه بسا, شخصى نابيناست و يا زمان ديدن از دستش رفته و ممكن نيست كه خودش ببيند, پس بايد از ديدن ديگران بهره برد.

3- روايات: روايات در اين باب, به اندازه اى است كه برخى ادعاى تواتر كرده اند. بكير از امام صادق (ع) نقل مى كند كه فرمود:

(صم للرويه وافطر للرؤيه و ليس روية الهلال ان يجئ الرجل والرجلان فيقولان راينا. انما الرويه ان يقول القائل رايت فيقول القوم صدق23)

با ديدن هلال, روزه بگير و با ديدن آن, روزه بگشا. ديدن آن نيست كه يك يا دو مرد, بگويند ديديم. ديدن آن است كه كسى بگويد من ماه را ديدم و همگان بر سخن او مهر تأييد نهند.

آية اللّه خويى, پس از استناد به اين سخن براى حجيت تواتر و شياع مفيد علم, مى نويسد:

تصديق قوم, خبر بيننده هلال را, كنايه از شياع رؤيت در بين مردم بوده و منكرى وجود نداشته است. اين خود, موجبات يقين به اثبات هلال را فراهم مى آورد[24].

به خبر ابى ايوب خزاز[25], و خبر عبدالرحمن بن ابى عبدالله26 و روايت ابى بصير27 و رؤيت سماعه28 و … براى تواتر و شياع مفيد علم, استدلال شده است.

گفتيم: مقصود از شياع, خبرى است كه به حد تواتر نرسد و مستفيض باشد و از گفته خبر دهندگان, اطمينان به راستى و درستى آن خبر حاصل آيد. مقصود از (رؤية شايعه) در سخنان فقيهان, همگانى و مسلم بودن خبر است به گونه اى كه براى شنونده علم بياورد. لازمه اطمينان و علم به درستى چنين خبرى, دورى ساحت آن, از غرضِ غرض ورزان مى باشد. همانان كه عزم بر تخريب افكار عمومى و ايجاد دؤيت و تشتت در جامعه و سد راه حقيقت را دارند. پس خبر برخاسته از چنين شياعى, نمى تواند حجت باشد و ادله شياع, از آن انصراف دارند. گفته هاى بيشتر عالمان در حجيت, يا عدم حجيت شياع, بر اين محور مى چرخد: خبر, علم آور و به دور از انگيزه هاى خاص سياسى باشد و…

شياع ظنى

امّا برخى از فقيهان, مانند: علاّمه در تحرير, شهيد در مسالك, محقق حلى در معتبر, محقق كركى, شيخ بهايى, كاشف الغطاء, شهيد صدر و آية اللّه خوانسارى بر اين نظرند كه شياع ظنّى اطمينان آور, حجّت است.

از باب نمونه: علاّمه در تحريرالاحكام مى نويسد:

(و لوروى فى البلد رؤيةً شايعه وجب الصيّام اجماعاً[29].)

اگر هلال به نحو شياع ديده شد, به اجماع فقها, روزه واجب است.

محقّق در معتبر عبارتى همانند علاّمه دارد[30].

ظاهر كلام محقّق و علاّمه اطلاق دارد و همه انواع شياع را, از جمله شياع ظنّى و نزديك به علم را شامل مى شود.

شيخ بهايى مى نويسد:

(دوّم آن كه شياع, يعنى جمع كثيرى كه از سخن ايشان ظنّ حاصل شود, اخبار نمايند كه ماه را ديده اند[31].)

بسيارى از فقها, حجيّت شياع ظنّى را نپذيرفته اند.

صاحب رياض, صاحب جواهر, شيخ انصارى, ميرزاى شيرازى32 و بسيارى از معاصرين بر اين نظرند.

شيخ محمدحسن نجفى, صاحب جواهر, پس از آن كه حجيّت شياع مفيد علم را يادآور مى شود, مى نويسد:

(نعم ان لم يكن الشياع على وجه المزبور بل كان مفيداً للظنّ كان المتّجه عدم الاجتزاءبه[33].)

اگر شياع بروجه ياد شده [مفيد علم] نباشد, بلكه مفيد ظنّ باشد سزاوار است كه بدان اكتفاء نگردد. (يعنى هلال به وسيله آن ثابت نمى شود.)

دلائل حجيت شياع ظنّى

1- فحواى حجيّت بيّنه: ظنّ حاصل از شياع, اگر بيشتر از ظنّ حاصل از دو شاهد نباشد كمتر نيست. پس همان گونه كه بيّنه و شهادت دو عادل حجّت است, شياع ظنّى نيز, حجيّت دارد. علاّمه در تذكره مى نويسد:

( ولو لم يحصل العلم بل حصل ظن غالبا بالرؤيه فالاقوى التعويل عليه كالشاهدين فانّ الظن الحاصل بشهادتهما حاصل مع الشياع[34].)

اگر از راه شياع علم حاصل نشود, بلكه ظنّ غالب به دست آيد, اقوى آن است كه به آن نيز اعتماد شود, همانند: اعتماد بر دو شاهد. زيرا ظنِّى كه از راه گواهى گواهان حاصل مى شود, از طريق شياع نيز, به دست مى آيد.

محقّق كركى, در تعليل حجيّت شياع ظنّى مى نويسد:

(لانّ الظنّ القوى البالغ مبلغاً يقرب من العلم ليس ادون من الظنّ الحاصل بشهادة العدلين ان لم يكن اقوى[35].)

زيرا ظنّ قويّ نزديك به مرتبه علم, اگر بالاتر از ظنّ به دست آمده از شهادت دو شاهد نباشد, كمتر از آن نيست.

شهيد ثانى, پس از نقد و بررسى اقوال در مسأله مى نويسد:

(وللتوقف فيه مجال الاّ ان يفرض زيادة الظنّ على ما يحصل منه بقول الشاهدين بحيث يمكن استفادته من مفهوم الموافقه بالنّسبه الى الشاهدين الذّين هو حجة منصوصه فيمكن الحاقه به[36].)

در مسأله جاى درنگ است. مگر از مفهومِ موافقت گواهى دو گواه, حجيّت آن را به دست آوريم. به اين ترتيب:

1- ظنّ حاصل از شياع, بيشتر از ظنّ حاصل از گواهى گواهان است.

2- حجيّت دو شاهد منصوص و قطعى است.

3- مفهوم موافق آن حكم مى كند كه شياع نيز, بسان شهادت دو عادل, حجّت باشد.

2- روايات: از جمله:

* عيص بن قاسم مى گويد:

(سألت اباعبداللّه (ع) عن هلال اذا رآه القوم جميعاً فاتفقوا على انّه لليلتين ايجوز ذلك؟ قال نعم[37].)

از امام صادق (ع) پرسيدم: اگر همه مردم, ماه را ببينند و جملگى بر آن باشند كه ماه دو شَبه است, آيا مجاز خواهد بود اعتماد بر خبر آنان؟

امام فرمود: بله.

امام (ع) از روايت فوق, رؤيت قوم را بدون اعتبار عدالت در آنان, حجّت شمرده و به اتفاق آنان بر رؤيت و دو شَبه بودن ماه اكتفاء كرده است. بدون آن كه علم و يقين را در خبر آنان شرط بداند.

عبدالرحمان بن ابى عبدالله مى گويد:

(سألت اباعبدالله (ع) عن هلال شهر رمضان يغّم علينا فى تسع و عشرين من شعبان قال: لا تصم اِلاّ ان تراه فان شهدا هل بلد آخر فاقضه[38].)

از امام صادق (ع) پرسيدم از هلال ماه رمضان, هنگامى كه در بيست و نهم شعبان, بر ما پنهان بماند.

امام فرمود: روزه نگير, مگر اين كه اهل شهر ديگر, به ديدن ماه شهادت دهند, در آن صورت روزه را قضا كن.

به روايت ابو بصير39 و روايت اسحاق بن عمار[40], كه مضمونى مشابه حديث فوق دارد نيز, استدلال شده است.

* عبدالحميد ازدى مى گويد:

(قلت لأبى عبداللّه (ع) اكون فى الجبل فى القرية فيها و خمسمأة من الانسان فقال: اذا كان كذلك فصم لصيا مهم وافطر لفطرهم[41].)

به امام صادق (ع) گفتم: در منطقه (جبل) در روستايى هستم كه در آن پانصد نفر از مردم به سر مى برند, تكليف روزه من چيست؟

امام فرمود: اگر چنين است, با روزه آنان روزه بگير و با افطار آنان افطار كن.

به روايت سماعه42 و روايت زياد بن منذر عبدى43 نيز بر مسأله استدلال شده است.

3- سيره عقلاء: اخبار جماعتى كه همداستان شدن آنان بر دروغ, عرفا, ممتنع باشد, اطمينان مى آورد.

سيره عقلا, بر عملِ به وثوق و اطمينان است. شارع مقدس, نه تنها از اين سيره منع نكرده, بلكه آن را امضاء فرموده است. اگر خبر رؤيت هلال, چنان بين مردم منتشر شد كه عقلا به آن اطمينان پيدا كردند, شارع آن را حجت قرار داده است.

آية اللّه خوانسارى در جامع المدارك مى نويسد:

(و لا يبعد ان يقال بناء العقلاء على العمل بالوثوق والاطمينان فمع الامضاء بل عدم الردع يوخذ به كما يوخذ بظواهر الالفاظ بل حجيّة خبر الثقه فى الاحكام من جهة بنائهم44)

(دور از واقع نيست اگر گفته شود كه: سيره عقلا, بر عمل به وثوق و اطمينان است. پس با امضاى شارع و عدم ردع آن, مى توان بدان عمل كرد, همان گونه كه به ظاهر الفاظ عمل مى كنيم. بلكه حجيت خبر ثقه در احكام, به سبب بناى عقلاست.)

محقق اردبيلى بر همين اساس, بيان مى دارد: اگر ظنِّ ناشى از شياع, به مرتبه اى برسد كه اطمينان بياورد و احتمال مخالفش بسيار بعيد باشد, گرچه به مرتبه علم عادى نيز نرسيده باشد, مى توان به آن عمل كرد:

(فاذا غلب بحيث صار احتمال العدم بعيدا جدا و لا يحصل ما يقرر العلم العادى, فلا يبعد الاتباع ايضاً45 )

نقد و بررسى دلايل شياع ظنى

كسانى كه حجيت شياع ظنّى را قبول ندارند, از دليل نخست قائلين به حجيّت پاسخ داده اند:

اوّلاً, قياس شياع به بيّنه درست نيست. ظن حاصل از شياع, معلوم نيست كه بيشتر از ظن حاصل از بيّنه باشد.

ثانياً, قياس شياع, به شهادت دو عادل, از اين جهت ناتمام است كه قياس منصوص العلّه نيست. زيرا ظنّ, دليل پيروى از بيّنه نيست, تا بگوئيم كه ظنّ حاصل از شياع, بيشتر از ظنّ حاصل از بيّنه است. اين تعليل در روايتى نيامده و تنها علامه, چنين استنباط كرده است.

ثالثاً, اگر مبنى ظنّ باشد, نبايد به شياع اكتفاء كرد, بلكه از هر راهى ظنّ غالب به دست آيد, مى شود اكتفا كرد, مانند: خبر واحد, شهادت دو زن, حتى يك زن و … در صورتى كه اين مطلب بر خلاف اجماع فقهاست.

نراقى در ردّ سخن شهيد مى نويسد:

(و ردّ بان ذلك يتوقف على كون الحكم بقبول شهادة العدلين معللاً با فادتهما الظنّ ليتعدى الى ما يحصل به ذلك و يتحقق به الاولوية المذكوره و ليس فى النّص ما يدل على هذا التعليل و انما هو مستنبط فلا عبرة به مع ان اللازم من اعتباره الاكتفاء بالظن الحاصل بالقرائن اذا ساوى الظنّ الحاصل بشهادة العدلين او كان اقوى و هو باطل اجماعاً [46].)

اين سخن مردود است. زيرا قبول آن بستگى به اين دارد كه ملاك پذيرش, گواهى دو عادل, افاده ظن باشد, تا سرايت داده شود به هر چيزى كه ظن به بار مى آورد و تحقق پيدا مى كند به آن اولويت. در حالى كه در نصوص شرعى, دليلى بر اين تعليل وجود ندارد. افزون بر اين, لازمه اعتبار اين قياس, اكتفا به هر ظنى است كه از قرائن به دست بيايد و با شهادت دو عادل برابرى كند, يا از او قوى تر باشد. حال آن كه, اين سخن به اجماع علما باطل است.

محقق اردبيلى, در استدلالى شبيه به بيان نراقى, از قياسِ شياع, به شهادت دو عادل پاسخ داده است[47].

رابعاً, از عموماتى كه از ظن و گمان نهى مى كند48 و رواياتى كه از ظن در باب هلال نكوهش كرده[49], عدم حجيت شياع غير مفيد علم استفاده مى شود. بنابراين, شياع, هر چند اطمينان آور باشد, اگر مفيد علم و يقين نباشد, حجت نيست. از روايات, ممكن است پاسخ داده شود كه روايات, دلالت بر شياع ظنى ندارد, بلكه مورد آنها شياع مفيد علم است. چنانكه صاحب جواهر,صحيحه محمد بن مسلم, موثقه عبدالله بن بكير, و روايت ابراهيم بن عثمان خزاز را بر شياع مفيد علم حمل كرده است[50]. با اين توضيح: در روايات فوق, واژه شياع به كار نرفته تا گفته شود, مقصود از شياع, اعم از شياع مفيد علم و شياع ظنى است. دليل لفظى نيز, بر حجيت شياع وجود ندارد, بلكه استدلال از راه روايات, بر حجيّت شياع, دليل لبّى و عقلى است و دايره شياع, افراد مختلفى را شامل مى شود و در برداشت از روايات, بايد به قدر متيقّن, كه شياع مفيد علم باشد, اكتفا كرد.

بر همين اساس, استدلال به خبر سماعه و عبدالحميد ازدى و خبر ابى الجارود نيز, براى اثبات حجيت مطلق شياع, تمام نيست.

افزون بر اين, احتمال مى رود امام (ع), در اين دسته از روايات, شيعيان را به هماهنگى با اهل سنت و همراهى با آنان در روزه و نماز, فراخوانده باشد. در اصطلاح, مربوط به تقيّه مداراتى باشد, نه مربوط به باب شياع.

با توجه به آنچه آورده شد, محكم ترين دليل بر حجيت شياع مفيد اطمينان, سيره عقلاست. بناى عقلا بر عمل به اخبار مفيد اطمينان و معامله علم با آنهاست.

اساساً, بسيارى از امور مربوط به زندگى افراد انتظام جامعه و … بر اطمينان و عمل به قول ثقه است. عمل عقلا به خبر واحد ثقه, اعتماد عقلا به انسانهاى امين و اطمينان در وكالت و وصايت و بيع و ازدواج و …, برخاسته از همين اعتماد است.

اگر آنان, علم و يقين در امور را لازم مى دانستند, به فرد واحد اكتفا نمى كردند و به دنبال علم حركت مى كردند.

شارع مقدس, به عنوان رئيس عقلا, نه تنها از آن منع نفرموده كه آن را امضاء كرده است. از بررسى ابواب مختلف فقه, اين نتيجه به دست مى آيد كه شارع, خبر ثقه و اطمينان عقلايى را در موارد گوناگون: وكالت[51], ازدواج52, شناخت وقت[53], حجيت خبر ثقه54 و … حجّت قرار داده و سيره عقلا را در عمل به خبر ثقه امضا فرموده است. از جمله, شهاب بن عبدربه مى گويد: به امام صادق عرض كردم:

(انى اذا وجبت زكاتى اخرجتها, فادفع منها الى من اثق به يقسمها قال: لا باس بذلك [55].)

وقتى كه زكات بر من واجب مى شود, آن را جدا مى كنم و به فرد مورد وثوق مى سپارم, تا بين اهلش تقسيم كند.

امام فرمود: اشكالى در اين كار نيست.

امضاى شارع سيره عقلا را, اطلاق دارد و همه موارد, از جمله: اعتماد عقلا به شياعِ مفيد اطمينان را شامل مى شود.

آية اللّه خوانسارى, پس از ارائه شواهد گوناگون بر اثبات حجيت وثاقت و اطمينان در نزد شارع, در جمع بين سيره عقلا و روايات ناهيه ازظن و گمان مى نويسد:

(همان گونه كه اطلاقات ناهى از ظن و گمان, به خاطر حجيت آن نزد عقلا, از ظواهر الفاظ انصراف دارد, در اين جا نيز, چنين است و روايات ظن و گمان شامل شياع نمى شود[56]. شايد بتوان گفت: گرچه شياع مفيد علم, حجت است, ولى مادر علم تصرف مى كنيم و دايره آن را اعم از يقين و علم عرفى و اطمينان و وثوق به شمار مى آوريم و مى گوييم: اطمينان و وثوق, گرچه علم نيست ولى در حكم علم است و در موضوع و يا در حكم, احكام علم بر او مترتب مى شود.

صاحب جواهر در اين باره مى نويسد:

(الاستفاضه التى تسمى بالشياع الذى يحصل غالبا منه سكون النّفس واطمئنانها بمضونه خصوصا قبل حصول مقتضى الشك بل لعّل ذلك هو المراد بالعلم فى الشرع موضوعاً او حكما[57].)

استفاضه كه شياع ناميده شده و غالباً از او آرامش نفس و اطمينان به مضمون آن پيدا مى شود, از راههاى اثبات موضوع است و شايد مراد از علم در اطلاقات شرع, از نظر موضوع يا حكم, شياع را نيز در برگيرد.

اگر اين مطلب پذيرفته شود, شياع اطمينان آور در موضوع علم داخل شده و حجيت آن از راه علم به اثبات مى رسد.


[1] (النهايه), شيخ طوسى /134, دارالكتب العربى, بيروت.
[2] (المهذب), ابن براج طرابلسى, ج 1/189, انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسين, قم.
[3] (الوسيله, الى نيل الفضيله), ابن حمزه, چاپ شده در (الجوامع الفقهيه) 719/ كتابخانه آية اللّه مرعشى; (سلسله الينابيع الفقهيه), گردآورى: على اصغر مرواريد, ج 6/240, 4.
(شرايع الاسلام) محقق حلى, ج 1/199, دارالاضواء, بيروت.
[5] (الدروس الشرعيه) شهيد اول, ج 1/284, انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسين, قم.
[6] (اشاره السبق الى معرفة الحق), ابى مجد حلبى, چاپ شده در (سلسله الينابيع الفقهيه), ج 6/317.
[7] (الجامع للشرايع), چاپ شده در (سلسله الينابيع الفقهيه), ج 6/355.
[8] (سلسله الينابيع الفقهيه) ج 9/317.
[9] (السرائر), ابن ادريس حلى, ج 1/380. انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسين, قم.
[10] (عروة الوثقى) سيد محمد كاظم يزدى /370, دارالكتب الاسلاميه.
[11] (الاصول العامه للفقه المقارن), محمدتقى حكيم /194, مؤسسه آل البيت.
[12] (قوانين الاصول), ميرزاى قمى, ج 1/420.
[13] (مصباح الهدى), محمدتقى آملى, ج 8/362, مطبعه فردوسى, مشهد.
[14] (همان مدرك).
[15] (تذكره الفقها), علامه حلّى ج 1/271.
[16] (جواهرالكلام), محمدحسن نجفى, ج 40/55. داراحياءالتراث العربى.
[17] (كشف الغطاء), كاشف الغطاء /325, انتشارات مهدوى, اصفهان.
[18] (تذكره الفقهاء), علامه حلى, ج1/271.
[19] (مصباح الهدى), محمدتقى آملى, ج 8/362.
[20] (جواهرالكلام), شيخ محمدحسن نجفى, ج 16/353.
[21] (مهذب الاحكام), سيد عبدالاعلى سبزوارى, ج 10/268, مطبعه الاداب, نجف.
[22] (مستند العروة الوثقى). آية اللّه خويى, ج 2/64, كتاب الصوم.
[23] (وسائل الشيعه), شيخ حر عاملى, ج 7/210, باب 11 از ابواب احكام شهر رمضان, ج 14.
[24] (مستند العروة الوثقى) آية اللّه خويى, ج 2/64.
[25] (همان مدرك) /209, حديث 10.
[26] (همان مدرك) /212 باب 12 ج 2.
[27] (همان مدرك), ج 1.
[28] (همان مدرك) /213, ج 7.
[29] (تحريرالاحكام), علامه حلى, ج 1/82, مؤسسه آل البيت.
[30] (المعتبر فى شرح المختصر) /310.
[31] (جامع عباسى), شيخ بهاء الدين عاملى /104.
[32] (رساله نجاة العباد), صاحب جواهر /255, با حاشيه شيخ انصارى و ميرزاى شيرازى.
[33] (جواهر الكلام), ج 16/353.
[34] (تذكره الفقهاء), علامه حلّى ج 1/277.
[35] (رسائل المحقق الكركى), الشيخ على بن الحسين الكركى, تحقيق: شيخ محمد حسون, ج 2/197.
[36] (مسالك الافهام), شهيد ثانى, ج 2/327, دارالهدى, قم.
[37] (وسائل الشيعه), ج 7/212, باب 12 از ابواب احكام شهر رمضان, ج 6.
[38] (استبصار), شيخ طوسى, ج 2/64, كتاب الصوم, باب 33 ج 8, دارالتعارف, بيروت.
[39] (وسائل الشيعه), ج 7/212, ج 1.
[40] (همان مدرك) /201.
[41] (همان مدرك) /212, ج 4.
[42] (همان مدرك), /213, ج 7.
[43] (همان مدرك) /212, ج 5.
[44] (جامع المدارك), آية اللّه سيد احمد خوانسارى, ج 2/197, مؤسسه اسماعيليان.
[45] (مجمع الفايده والبرهان), ج 5/287.
[46] (مستند الشيعه), مولى احمد نراقى, ج2/128, كتابخانه آية اللّه مرعشى.
[47] (مجمع الفايده والبرهان), ج 5/289.
[48] (سوره يونس), آيه 36, (سوره النجم), آيه 28.
[49] (تهذيب الاحكام), ج 4/156, باب 41, حديث شماره 4, 5, 13 و 23.
[50] (جواهرالكلام), ج 16/353.
[51] (وسائل الشيعه), ج 13/285, باب 1 از ابواب احكام الوكاله, ج 1.
[52] (همان مدرك), ج 14/226, باب 23 از ابواب عقد النكاح, ج 2.
[53] (تهذيب الاحكام), ج1/217. (صحيح ذريح محاربى).
[54] (همان مدرك), ج 1/329.
[55] (وسائل الشيعه), ج 6/194, باب 35 از ابواب مستحقين زكاة, ج 5.
[56] (جامع المدارك), آية اللّه سيد احمد خوانسارى, ج 2/197.
[57] (جواهرالكلام), ج 40/55.
نام کتاب : فقه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 2  صفحه : 5
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست