responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فقه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 2  صفحه : 3
رؤيت و ثبوت هلال

بازشناسى آغاز, يا پايان ماههاى قمرى و در پى آن, تشخيص ابتداى ماه رمضان و تعيين اعياد در هر سال, به رؤيت و مشاهده هلال, شيوه اى طبيعى است, هماهنگ با امكان و توان طبيعى در وجود هر آدمى. همه آدميان, شهر نشينان, روستاييان, بيابانگردان و چادر نشينان, با نگريستن به صفحه افق, حلول ماه را مى فهمند و مى شناسند:

(هو الذى جعل الشمس ضياء والقمر نوراً و قدّرهُ منازل لتعلمو عدد السّنين والحساب ما خلق الله ذلك الاّ بالحقِّ1).

اوست آن كه خورشيد را فروغ بخشيد و ماه را منور ساخت و برايش منازلى معين كرد, تا از شمار سالها و حساب آگاه شويد. خدا, همه اينها را جز به حق نيافريد.

پيدايش هلالها در آغاز ماهها, تقويمى طبيعى است كه بى هيچ وقفه اى, همواره نمايان مى باشد و همه آدميانى كه ادراك و حواسى سالم دارند, با آن آشنايند.

شريعت اسلام, شريعتى همساز با خلقت و پذيرفته فطرت, اين تقويم طبيعى را, تقويم شرعى و دينى ايمان آورندگان نيز, قرار مى دهد:

(يَسئَلونكَ عنِ الأهلّةِ قُل هيَ مواقيتُ للنّاسِ والحج2).

از تو درباره هلالهاى ماه مى پرسند, بگو: براى آن است كه مردم وقت كارهاى خويش و زمان حج را بشناسند.

به اعتقاد مفسران[3], در پى آمدن (حج) پس از واژه (للناس), بيان تقويم معتبر شرعى, در پى تقويم كارهاى روزمرّه زندگى است. همان گونه كه آدميان, مى توانند موقعيتهاى زمانى و وقت كارهاى خويش را با مشاهده اهلّه بشناسند, وظايف دينى و دستورالعملهاى شريعت را نيز, كه با شناخت اوقات و زمانها پيوند خورده است, از اين طريق درك مى كنند و آنها را به درستى انجام مى دهند.

بى شك زمانها به ماهها تقسيم مى يابد, ماهها به هلالها دانسته مى شود و هلالها به طور طبيعى با رؤيت شناخته مى شوند. از اين روى, در اين كه حلول ماه به رؤيت و مشاهده هلال ثابت مى شود, هيچ اختلاف و ترديدى ميان فقيهان شيعى وجود ندارد. بلكه همگان بر اعتبار اين طريق, اتفاق رأى دارند. گروهى نيز آن را ضرورى دين شمرده اند.آيات قرآن, بر حجيت و اعتبار رؤيت, دلالت مى كند و احاديث متواتر بسيارى در اين باره از امامان (ع) رسيده است.

ابتدا, اعتبار اين طريق را در سخنان فقيهان مى نگريم و سپس آيات و احاديثى كه در اعتبار و تبيين رؤيت هلال وجود دارد.

اتفاق فقيهان بر اين طريق

بيشتر فقيهان, اثبات هلال را به رؤيت, ضرورى دين شمرده و اجماع و اتفاق مسلمانان را بر اعتبار آن, ثابت دانسته اند:

سيد مرتضى (م: 436هـ.ق), براى اعتبار رؤيت, به چهار دليل استدلال مى كند: اجماع, سيره, قرآن و احاديث[4]. وى درباره سيره مسلمانان مى نگارد:

(انا قد علمنا ضرورة ان المسلمين من لدن النبى صلى الله عليه و آله الى وقتنا هذا يفزعون و يلجأون فى اوائل الشهور والعلم بها على التحقيق الى الرؤية5).

بديهى است كه مسلمانان, از روزگار پيامبر (ص) تا اين روزگار, براى آن كه به آغاز ماهها علم پيدا كنند, به رؤيت توسل و تمسك جسته اند.

شيخ طوسى (م: 460 هـ. ق), در تهذيب الاحكام, پيش از آن كه احاديث رؤيت را بر شمارد, مى نويسد:

(و يدل على ذلك ايضا ما هو معلوم كالاضطرار غير مشكوك فيه فى شريعة الاسلام من فزع المسلمين فى وقت النبى (ص) و من بعده الى هذا الزمان فى تعرّف الشهر الى معاينة الهلال و رؤيته. و ما ثبت ايضاً من سنة النبى (ص) انه كان يتولى رؤية الهلال و يلتمس الهلال … فلولا ان العمل على الاهلّه أصل فى الدين معلوم لكافة المسلمين ما كانت الحال فى ذلك على ما ذكرناه6).

در شريعت اسلام, شناخت اول ماه, به رؤيت هلال, مورد شك نيست. تمسك مسلمانان به اين طريق, چه در زمان پيامبر (ص) و چه بعد از ايشان, تا اين روزگار, معلوم و روشن است. در سيره پيامبر, ثابت است كه آن حضرت, به جست و جوى هلال مى پرداخت و اين امر را برعهده داشت …

پس, اگر عمل به مقتضاى هلال, اصلى معلوم در دين و نزد تمامى مسلمانان پذيرفته نبود, رؤيت هلال, پيشينه اى اين چنين روشن, نداشت.

شيخ طوسى, در اين سخن, افزون بر آن كه رؤيت هلال را سيره متشرعه مى داند و امرى ترديد ناپذير مى شناسد, آن را سيره ثابتِ پيامبر (ص) نيز, معرفى مى كند.

علامه حلى (م: 726 هـ . ق.), اجماع مسلمانان را از صدر اسلام, به رؤيت هلال, ثابت مى داند و به سيره پيامبر (ص) اشاره مى كند:

(ان رؤية الهلال اصل من اصول الدين معلوم ضرورة فى شرع الرسول (ص) والاخبار تواترت بذلك و لا نعلم فيه خلافا[7].)

به راستى رؤيت هلال, كه اصلى در دين است, در شريعت پيامبر (ص) معلوم و روشن مى باشد و احاديث بر اعتبار آن تواتر دارد و ترديدى در آن نمى دانيم.

فقيهانى چون: مقدس اردبيلى[8], صاحب مدارك[9], مولى مهدى نراقى[10], سيدعلى طباطبايى11 و صاحب جواهر12 اعتبار اين طريق را, اجماعى و بى ترديد دانسته اند.

البته گروهى از فقيهان كه گرايش حديثى داشته اند, بر اين پندارند كه عدد و شمارش ايام, معيار شناخت ماههاست. اينان, به اصحاب عدد مشهورند.

شيخ صدوق (م: 381 هـ.ق), در رأس اين جريان قرار دارد. وى, با آن كه بر نظريه عدد, بسيار تأكيد مى كند, در عين حال, احاديثى كه رؤيت را, راه اثبات هلال مى داند, در كتاب: (من لا يحضر الفقيه), نقل مى كند[13]. با اين توجه كه وى در مقدمه كتاب مى نويسد:

( احاديثى كه در اين كتاب مى آورم, به آنها فتوا مى دهم و حجّت مى دانم[14].)

بنابراين, باور سست اينان, به اتفاقى بودن اعتبار رؤيت, خدشه اى وارد نمى كند.

دلالت قرآن بر اعتبار رؤيت

در قرآن, آياتى وجود دارد كه به اعتبار رؤيت هلال, در تشخيص ابتداى ماه, دلالت مى كنند. فقها و مفسران در پرتو اين آيات, حجيّت اين راه را نمايانده و آن را مورد تأييد قرآن دانسته اند:

* (يسئلونك عن الأهلّة قل هى مواقيت للناس والحج15).

از تو درباره هلالهاى ماه مى پرسند, بگو: براى آن است كه مردم وقت كارهاى خويش و زمان حج را بشناسند.

سيد مرتضى در ذيل آيه مى نويسد:

(هذا نص صريح كما ترى بأن الأهله هى المعتبره فى المواقيت والدالّة على الشهور, لانه علق بها التوقيت16).

اين آيه, صراحت دارد كه هلالها, در تشخيص اوقات معتبرند و نشانه پيدايش ماههايند; زيرا اين تشخيص, منوط به اهلّه شده است.

شيخ طوسى, پس از استناد به اين آيه, براى شناخت آغاز ماهها, مى نويسد:

(فبيّن الله تعالى انه جعل هذه الاهله معتبرة فى تعرّف اوقات الحج و غيره مما يعتبر فيه الوقت, و لو كان الامر على ما يذهب اليه اصحاب العدد لما كانت الاهله مراعاة فى تعرف هذه الاوقات اذا كانوا يرجعون الى العدد دون غيره, و هذا خلاف التنزيل[17].)

خداوند, اعتبار هلالها را در شناخت اوقات حج و اعمالى كه وقت در آنها معتبر است, بيان مى كند و اگر نظريه اصحاب عدد درست بود, هلالها نشانه شناخت وقتها بيان نمى شد. معيار دانستن عدد و كنار گذاشتن رؤيت هلال, خلاف قرآن است.

شيخ مفيد در (مقنعه18) قطب راوندى در (فقه القرآن19), علامه حلى در (منتهى المطلب20) و ديگر فقيهان نيز, اين آيه را مطرح مى كنند ودلالت روشن آن را بر اعتبار رؤيت هلال در شناخت ماهها, مى نمايانند. مفسران نيز, اين آيه را دليلى بر اعتبار رؤيت هلال دانسته اند.

امين طبرسى در تفسير اين آيه مى نگارد:

(و فيه اوضح دلالة على ان الصوم لا يثبت بالعدد و انه يثبت بالهلال لانه سبحانه نص على ان الاهله هى المعتبرة فى المواقيت والدلالة على الشهور, و انما تعرف الشهور بطريق رؤية الاهلة21).

اين واضح ترين دليل است, بر اين كه روزه, با عدد گرفته نمى شود و مبتنى بر رؤيت هلال است; زيرا خداوند, تصريح فرموده كه: رؤيت هلالها در تعيين اوقات, اعتبار دارد و ماهها از اين طريق دانسته مى شود.

علاّمه طباطبايى بر اين باورند كه اين آيه, نشانه پديد آمدن ماههاى قمرى را تبيين و فايده پيدايش ماهها را مى نماياند:

(و بالجمله قد تحصّل ان الغرض فى السؤال انما كان متعلقا بشأن الشهور القمريه من حيث السبب أو الفائدة, فأجيب ببيان الفائدة و انها أزمان و اوقات مضروبة للناس فى امور معاشهم و معادهم … التى يدركه كل صحيح الادراك مستقيم الحواس من الناس22).

از آنچه گذشت, به دست مى آيد كه منظور سؤال كنندگان, از حيث سبب يا فايده پيدايش ماههاى قمرى بوده است; از اين روى, در جواب, فايده آنها بيان شده است: به وسيله آنها وقتها و زمانها براى مردم معين مى شود … اين معيار, براى شناخت ماهها, به گونه اى است كه هر كس, ادراك صحيح و حواس سالمى داشته باشد, مى تواند آن را درك كند.

در احاديث صحيحى كه ذيل اين آيه وارد شده, به صراحت, از اعتبار رؤيت هلال و معيار بودن اين راه, براى صوم و افطار, سخن رفته است.

* در صحيحه حلبى از امام صادق (ع) درباره (اهلّه) سؤال مى شود آن حضرت مى فرمايد:

(هى اهلة الشهور فاذا رأيت الهلال فصم و اذا رأيته فافطر23).

اين, همان هلال ماههاست, پس با ديدن آن, روزه بدار و روزه بگشا.

* پيامبر اكرم (ص) مى فرمايد:

(جعل الله الأهله مواقيت للناس, فصوموا لرؤيته وافطروا لرؤيته[24].)

خداوند, هلالها را براى تشخيص اوقات مردم قرار داده, پس با رؤيت آن, روزه بداريد و روزه بگشاييد.

* امام باقر (ع) مى فرمايد:

(صم حين يصوم الناس وافطر حين يفطر الناس فان الله جعل الاهله مواقيت25).

زمانى كه مردم روزه مى دارند, تو هم روزه بدار و زمانى كه مردم روزه مى گشايند, تو هم روزه بگشا; زيرا خداوند هلالها را براى تشخيص اوقات قرار داده است.

احاديثى كه در آنها, اهلّه مورد سؤال در آيه, به هلال ماهها, براى باز شناختن آنها از يكديگر, تفسير شده است و امام (ع) بر پايه همين آيه, ملاك صوم و افطار را رؤيت هلالِ ماه رمضان و شوال دانسته, بسيار است. پس, بى شك اين آيه دليلى روشن بر اعتبار اين طريق مى باشد.

* (فمن شهد منكم الشهر فليصمه26).

مفسران[27], (شهد الشهر) را به معناى در حضر بودن, در مقابل, سفر گرفته اند. يعنى روزه بر كسى است كه در سفر نباشد. امّا گروهى از فقها برآنند كه مراد از (شهد الشهر), مشاهده و حضور مكلف در فرا گشت ماه, مى باشد. يعنى مكلف, اگر ماه رمضان را درك كند و در آن حضور داشته باشد, بايد روزه بدارد. بى شك, كسى كه هلال را رؤيت كند, بر وى شهادت شهر صادق است. بنابراين, آيه دلالت دارد كه ماه, به رؤيت هلال, ثابت مى شود.

شيخ يوسف بحرانى مى نويسد:

(يعلم الشهر برؤية الهلال, و يدل على الحكم المذكور قوله عزوجل: فمن شهد منكم الشهر فليصمه28).

حلول ماه, با رؤيت دانسته مى شود. بر اين حكم, اين قول خداوند: (پس هر كه در يابد ماه رمضان را بايد روزه بدارد) دلالت مى كند.

شيخ محمد حسن نجفى مى نويسد:

(لا اشكال و لا خلاف بيننا فى انه يعلم الشهر برؤية الهلال, لصدق الرؤية المامور بالصوم والافطار لها و صدق شهادة الشهر و …29)

در ميان فقيهان شيعه, ترديد و اشكالى نيست كه حلول ماه, با رؤيت دانسته مى شود, به دو سبب:

1- با رؤيت روزه بدار و با آن عيد فطر بگير بر آن صدق مى كند.

2- (شهادة الشهر) در آيه مزبور, بر رؤيت هلال صادق است.

بيشتر فقيهان متأخر, بويژه معاصران, در تشخيص ماه به وسيله رؤيت, به اين آيه تمسك كرده اند[30].

علامه طباطبايى, در تفسير اين آيه, هيچ يك از اين دو ديدگاه را نمى پذيرد. ديدگاه فقيهان را, تنها در معناى آيه مى پذيرد; اما برداشت فقهى اينان را از اين معنى, نادرست مى شمارد و به اين نظراست كه آيه, دلالتى بر ثبوت ماه, با رؤيت هلال, ندارد:

(الشهادة هى الحضور مع تحمّل العلم من جهته, و شهادة الشهر انما هو ببلوغه والعلم به. و يكون بالبعض كما يكون بالكل. و اما كون المراد بشهود الشهر رؤية هلاله و كون الانسان بالحضر مقابل السفر فلا دليل عليه الا من طريق الملازمه فى بعض الاوقات بحسب القرائن, و لا قرينة فى الآية31).

شهادت, عبارت است از حضور چيزى با اطلاع بر آن. وشهادت ما رمضان اين است كه آن ماه فرا رسد و انسان, علم بيابد به فرا رسيدن آن. و همان گونه كه اين تعبير, نسبت به تمام ماه صحيح است, نسبت به بعض آن نيز صحت دارد. و اما اين كه منظور از آن, ديدن هلال باشد, يا منظور, بودن در حضر, نه در سفر, احتمالى است بى دليل. جز اين كه, گاهى اين امور با معنايى كه بيان كرديم, همراهند. مثلاً بعضى از اوقات در حضر, با ديدن هلال,اطلاع پيدا مى شود به فرا رسيدن ماه رمضان, ولى دليل و قرينه اى بر اين كه مراد از شهود ماه رمضان اين گونه امور است, در آيه وجود ندارد.

بنابراين, تمسك به اين آيه براى اعتبار رؤيت در ثبوت هلال, درست نمى نمايد.

* (هو الذى جعل الشمس ضياءً والقمر نوراً و قدره منازل لتعلموا عدد السنين والحساب32).

اوست آن كه خورشيد را فروغ بخشيد و ماه را منور ساخت و برايش منازلى معين كرد, تا از شمار سالها و حساب آگاه شويد.

سيد مرتضى, براى اين منظور كه در ثبوت ماه, رؤيت اعتبار دارد نه عدد, به اين آيه تمسك مى جويد:

(هذا نص صريح كما ترى على انه معرفة السنين والحساب مرجوع فيها الى القمر و نقصانه و زيادته و انه لا حظّ للعدد الذى يعتمده اصحاب العدد فى علم السنين والشهور33)

اين آيه تصريح مى كند كه شناخت سالها و حساب, به ماه و كم و زياد شدن هلال آن باز مى گردد. و اين صراحت دارد بر نامعتبرى نظريه اصحاب عدد در شناخت سالها و ماهها.

ابن زهرة نيز, در (غنية النزوع) اين آيه را دليل اعتبار رؤيت, دانسته است[34].

در اين آيه, روشنايى و اختلاف منازل ماه, كه اختلاف در روشنايى آن را نيز در پى دارد, راه علم به عدد سالها و حساب, بيان شده است. بنابراين, هلال نيز, كه از همين اختلاف در روشنايى ماه پديد مى آيد و ابتداى آن را مى نماياند, راه حصول علم, به ماهها, كه سالها را به وجود مى آورند, خواهد بود.

احاديث

در احاديث متواتر بسيارى, رؤيت هلال, موجب صوم و فطر دانسته شده است. در حقيقت, اين روايات, رؤيت را راه اثبات هلال ماه رمضان و شوال معرفى مى كند و صوم و فطر را به رؤيت مترتب مى داند. پس, بر پايه اين احاديث, هرگاه هلال ماه, به وسيله رؤيت ثابت گردد, آغاز يا پايان ماه نيز ثابت مى شود. در نتيجه, اگر آغاز يا پايان ماه, يا يكى از روزهاى خاص آن, موضوع حكم شرعى باشد, با تحقق رؤيت هلال, حكم شرعى نيز ظهور مى يابد.

در مجموعه هاى روايى: (فروع كافى)[35], (تهذيب الاحكام36), (الوافى37), (وسائل الشيعه38) و … اين احاديث به طور كامل نقل شده است كه در اين جا, برخى از آنها را عرضه مى داريم:

* در صحيحه محمدبن مسلم آمده كه امام باقر (ع) مى فرمايد:

(اذا رأيتم الهلال فصوموا و اذا رأيتموه فافطروا. و ليس بالرأى و لا بالتظّنى ولكن بالرؤية39).

هرگاه هلال ماه را ديديد, روزه بداريد و روزه بگشاييد هلال با رأى منجمان و گمان ثابت نمى شود, بلكه با رؤيت هلال, ثابت مى شود.

* در صحيحه منصوربن حازم آمده كه امام صادق مى فرمايد:

( صم لرؤية الهلال وافطر لرؤيته, و ان شهد عندك شاهدان مرضيّان بانهما رأياه فاقضه40).

با ديدن هلال, روزه بدار و با ديدن آن, روزه بگشا و هرگاه دو شاهد عادل, به رؤيت هلال گواهى دادند, قضاى آن را به جاى آور.

* امام صادق مى فرمايد:

(الصوم للرؤية والفطر للرؤية41).

روزه با رؤيت است و افطار نيز, با آن.

* يا مى فرمايد:

(صيام شهر رمضان بالرؤية و ليس بالظن42).

روزه ماه رمضان, با رؤيت است, نه با گمان.

* امام باقر از امام سجاد (ع) نقل مى فرمايد:

(عن على (ع) فى حديث ان رسول الله(ص) لمّا ثقل فى مرضه (قال: ان السَّنَه اثنى عشر شهراً منها اربعة حرم, ثم قال … و هذا الشهر المفروض رمضان, فصوموا لرؤيته وافطروا لرؤيته43).

على (ع) در سخنى مى گويد: چون بيمارى پيامبر (ص) شدت گرفت, فرمود: هر سال دوازده ماه است. در چهار ماه از آن جنگ حرام مى باشد. سپس فرمود: … اين ماه كه روزه آن واجب مى باشد, رمضان است. با رؤيت هلال آن, روزه بداريد و روزه بگشاييد.

در اين روايات حكم روزه و افطار به رؤيت هلال, مترتب شده است: (صم لرؤية الهلال), (الصوم للرؤية), (صوموا لرؤيته).

سيد مرتضى در اين مى نويسد:

(فان قيل: فما معنى قوله (صوموا لرؤيته) و أيّ فائدة لهذا الكلام؟

قلنا: معنى ذلك: صوموا لاجل رؤيته و عند رؤيته, كما قال تعالى: (اقم الصلاة لدلوك الشمس45).

اگر گفته شود: اين سخن كه: (با رؤيت هلال روزه بداريد و با ديد آن روزه بگشاييد), چه معنايى را مى فهماند؟

مى گوييم: معناى اين سخن: (وقت رؤيت هلال روزه بداريد) همان است كه خدا مى فرمايد: (نماز را وقت زوال آفتاب, بپا داريد).

اين گونه احاديث صحيح و موثق بسيارند, از اين روى, جاى هيچ گونه ترديدى در پذيرش مضمون آنها وجود ندارد. همگان, اين احاديث را پذيرفته اند و متواتر دانسته اند. علامه حلّى, در اين خصوص مى نويسد:

(والاخبار تواترت بذلك46)

احاديث اعتبار رؤيت, متواترند.

شيخ محمد حسن نجفى مى نويسد:

(يعلم الشهر برؤية الهلال, للسّنة المستفيضه أو المتواترة47)

حلول ماه, با رؤيت هلال دانسته مى شود, به دليل وجود احاديثى كه مستفيض يا متواتر مى باشند.

اين نكته, شايان ذكر است كه در پاره اى از اين احاديث, راه اثبات هلال, منحصر شده است, به رؤيت. آيا مى توان آنها را دليل بر حصر دانست؟

در صحيحه فضل بن عثمان آمده كه امام صادق (ع) مى فرمايد:

(قال: ليس على اهل القبله الا الرؤيه ليس على المسلمين الا الرؤيه48).

بر روى كنندگان به كعبه, چيزى جز رؤيت نيست. بر مسلمانان چيزى جز رؤيت نمى باشد.

اين حديث, در (مقنعه49), (تهذيب50), (الوافى51), همين گونه, بدون (واو), آمده است, ولى در: (استبصار52) و (وسائل الشيعه53) با (واو) نقل شده است:

(ليس على اهل القبله الا الرؤية و ليس على المسلمين الا الرؤية).

مولى صالح مازندرانى مى نويسد:

(چه بسا (واو), از كلام راوى باشد. به اين صورت كه امام (ع) در دو زمان, اين دو جمله را بيان فرموده و راوى آنها را با (واو) پى در پى نقل كرده است. يا اين كه امام (ع) در يك زمان بيان فرموده و جمله دوم تأكيد جمله اول است54).

امام حسن عسكرى مى فرمايد:

(لا تصم الا للرؤية55)

جز با رؤيت روزه مدار.

به هيچ روينمى توانگفت اين احاديث و مانند آن, دلالت دارند كه هلال ماه, جز با رؤيت, اثبات نمى شود; زيرا احاديث صحيح و متواترى نيز به صراحت دلالت مى كنند كه راههاى ديگر, مانند گذشت سى روز,بيّنه و …درثبوت هلال معتبرند.

از اين روى, بايد حصر در اين احاديث را, حصر اضافى دانست, نه حصر حقيقى, تا منافاتى با احاديث راههاى ديگر, پيدا نكنند پس, مراد امام (ع), اين است كه: در برابر راههاى ظنّى غير معتبر, (اهل سنت به آنها تمسك مى كرده اند) شما به رؤيت و راههاى علم آور, روى آوريد. با اين توجيه, اين احاديث, هيچ گونه تنافى با تحقق هلال به وسيله راههاى ديگر, پيدا نمى كنند[56].

سلطان العلماء, در صورتى كه حصر را در اين احاديث, حقيقى نيز بدانيم, قابل توجيه مى داند:

(بان يكون المراد, الحصر فيما ينتهى الى الرؤية, و شهادة العدلين انما تعتبر اذا استند الى الرؤية لا الى الجدول و مثله, و يحتمل ان المراد بالحصر ان الرؤية تكفى و لا يتوقف على الثبوت عند الحاكم على ما زعم بعض العامة, فحينئذٍ لا يكون المراد انه لا يثبت بشىء آخر57).

ممكن است مراد از حصر اين باشد كه: راههاى ديگر, منحصراً بايد به رؤيت باز گردد. مثلاً شهادت دو عادل زمانى اعتبار دارد كه مستند به رؤيت باشد, نه به جدول و مانند آن و احتمال دارد مراد اين باشد كه: رؤيت, به تنهايى, كفايت مى كند و منوط به ثبوت آن نزد حاكم نيست, همان طور كه برخى از اهل سنت برآنند. به هر روى, مراد امام (ع), آن نيست كه حلول ماه, به سببى جز رؤيت, ثابت نمى شود.

انفراد در رؤيت

هيچ كدام از فقيهان شيعه, در اعتبار رؤيت, بين رؤيت به نحو انفراد و رؤيت جمعى و گروهى, فرق نگذارده اند. از اين روى, همه بر آنند اگر فرد مكلف, به تنهايى هلال را مشاهده كند, آغاز يا پايان ماه, براى وى ثابت مى شود و اگر پس از رؤيت هلال ماه رمضان, روزه اش را افطار كند, قضا و كفاره روزه به او واجب مى شود[58].

اما برخى از فقهاى اهل سنت, رؤيت هلال را به طور انفراد, سبب وجوب روزه ندانسته و بر اين باورند: وقتى رؤيت شخص معتبر مى باشد كه با وى, ديگرى نيز مشاهده كند. البته رأى بسيارى از اينان نيز, با رأى فقيهان شيعه, همسو مى باشد[59].

شيخ طوسى مى نويسد:

(اذا راى الانسان هلال شهر رمضان و تحقّقه وجب عليه الصوم سواء راه معه غير أو لم يره و اذا لم يره و اذا رأى هلال شهر شوال أفطر سواء راه غيره أو لم يره60).

هرگاه مكلف, هلال ماه رمضان را ببيند, بايد روزه بدارد, چه با او ديگرى نيز ببيند, يا نه. و هرگاه هلال ماه شوال را مشاهده كند, افطار كند, چه ديگرى ببيند يا نبيند.

اين مسأله, قبل از شيخ طوسى در كتابهاى فقهى مشاهده نمى شود. از اين روى, اولين فقيه از فقهاى شيعى كه آن را در فقه طرح كرده, شيخ طوسى است.

محقق حلى مى نويسد:

(يعلم الشهر برؤية الهلال, فمن راه وجب عليه الصوم و لو انفرد, و كذا لو شهدت فردّت شهادته, و كذا يفطر لو انفرد بهلال شوال61).

حلول ماه, با رؤيت دانسته مى شود. پس كسى كه آن را ببيند, بايد روزه بدارد, هر چند, در رؤيت تنها باشد و همچنين اگر گواهى دهد و گواهى وى, پذيرفته نشود.

علامه حلى مى نويسد:

(لو انفرد واحد بالرؤيه وجب عليه الصيام, عدلاّ كان أو غير عدل, شهد عند الحاكم او لم يشهد, قبلت شهادته او رددت, ذهب اليه علمائنا اجمع62).

اگر شخصى به تنهايى هلال را ببيند, بايد روزه بدارد, عادل باشد يا نباشد, نزد حاكم شهادت بدهد يا ندهد, شهادتش پذيرفته شود يا نشود. تمام فقهاى شيعه بر همين رأيند.

همچنين, صاحب مدارك, اين مسأله را اجماعى دانسته است63 و صاحب حدائق نيز آن را بى ترديد مى داند:

(لا خلاف و لا اشكال فى العمل بمقتضى الرؤيه على الرائى نفسه64).

پيروى از رؤيت براى شخص رؤيت كننده, بى هيچ اشكال و ترديدى, پذيرفته است

دليلهاى مسأله

[1]. اطلاق احاديث رؤيت: احاديثى كه رؤيت هلال را سبب وجوب روزه و افطار دانسته اند, اطلاق دارند. رؤيت انفرادى را نيز در بر مى گيرند مقدّس اردبيلى در اين خصوص مى نويسد:

(والاخبار الصحيحة الصريحة الدالة على ان الصوم للرؤية والفطر كذلك, دالة عليه65).

احاديث صحيحى كه به صراحت دلالت مى كنند: روزه و فطر, به رؤيت است, دليل اعتبار رؤيت, به نحو انفراد نيز مى باشند.

2- احاديث خاص: افزون بر احاديث رؤيت, روايات خاص نيز وجود دارد كه به صراحت, حكم مذكور, از آنها دانسته مى شود. سيدعلى طباطبايى, صاحب رياض المسائل, اين احاديث را متواتر66 و صاحب جواهر مستفيض, يا متواتر دانسته اند[67]. از جمله:

* على بن جعفر مى گويد:

(انه سئل اخاه موسى بن جعفر(ع) عن الرجل يرى الهلال فى شهر رمضان وحده لا يبصره غيره أَله ان يصوم؟ قال: اذا لم يشك فيه فليفطر و الا فليصم مع الناس68).

از موسى بن جعفر, درباره شخصى كه به تنهايى هلال را در ماه رمضان ديده و ديگرى نديده است, سؤال شد: آيا بايد روزه بدارد؟ فرمود: اگر در آنچه ديده شك ندارد, روزه اش را بگشايد وگرنه, با مردم روزه بدارد. شيخ طوسى, اين حديث را در تهذيب با همين سند, اين گونه نقل كرده است:

(… اذا لم يشك فيه فليصم و الا فليصم مع الناس69).

هرگاه در آنچه ديده شك ندارد, روزه بگيرد وگرنه, با مردم روزه بدارد. صاحب وسائل با اشاره به نقل شيخ طوسى, مى نويسد:

(الظاهر تعدد الروايتين70).

ظاهر چنين مى نمايد كه اينها دو روايتند.

بر اين اساس, مراد از رؤيت هلال در حديث نخست, هلال ماه شوال خواهد بود; زيرا امام (ع) مى فرمايد: (اگرشك ندارد افطار كند …). و در حديث دوم, مراد, رؤيت هلال ماه رمضان است; زيرا, امام مى فرمايد: (اگر شك ندارد روزه بگيرد …).

بنابراين, رؤيت هلال به نحو انفراد نيز, چه در حكم صوم و چه در حكم افطار, معتبر مى باشد. البته به ظن قوى, اين دو, يك حديث مى باشد. زيرا افزون بر يكسان بودن سند آنها, از مضمون حديث نيز بر مى آيد كه يكى است. چون در نقل شيخ نيز از هلال ماه شوال سؤال شده است. پس امام (ع) بايد از حكم عيد سخن گويد نه از حكم روزه. با اين فرض نيز, رؤيت هلال به نحو انفراد براى حكم روزه هم معتبر خواهد بود, زيرا فرقى بين ثبوت هلال ماه رمضان و هلال شوال و ساير ماهها, وجود ندارد.

3- قرآن: برخى از فقها, مانند: صاحب مدارك[71], صاحب حدائق[72], صاحب جواهر73 و آية الله خويى[74], آيه: (فمن شهد منكم الشهر فليصمه), شامل كسى دانسته اند كه هلال را ببيند.

پيشتر دانستيم كه اين آيه دلالتى بر رؤيت هلال ندارد, از اين روى, باور اينان در اين خصوص, مورد خدشه است و پذيرفته نيست.

4- عقل: رؤيت هلال به طور انفراد, براى بيننده, علم مى آورد و حجيّت و اعتبار علم هم, ذاتى است. بنابراين, وقتى كسى هلال را ببيند و علم به آن پيدا كند, بى شك, حكم روزه و افطار, براى او تنجّز مى يابد.

از همين روى در روايت نيز, امام (ع) فرمود: (اگر در وجود هلال شك ندارد, روزه بگيرد, افطار كند) زيرا علم به تحقق موضوع ,حكم را منجّز مى كند. به پيروى از اين سخن, محقق و علاّمه بر آن بودند كه: چه نزد حاكم شهادت بدهد يا ندهد, حاكم شهادتش را بپذيرد يا نپذيرد, عادل باشد يا نباشد, در هر صورت, مكلف به روزه است; زيرا اين امور, موجب از بين رفتن علم او, يا نامعتبر شدن آن, نمى شود.

علامه حلى, چنين استدلال مى كند:

(لانه تيقّن انه من رمضان فلزمه صومه كما لو حكم به الحاكم, و لان الرؤية ابلغ فى باب العلم من الشاهدين; و اكثر لاحتمال الخطاء و تطرق الكذب الى الشهود و الاشتباه عليهم فاذا تعلق حكم الوجوب بأضعف الطريقين فالاقوى أولى75).

زيرا بيننده هلال, به حلول ماه رمضان علم پيدا مى كند, پس بايد روزه بدارد, بمانند آن كه حاكم حكم كند.

و زيرا (رؤيت) از (دو شاهد) در علم آورى برتر است, چون احتمال كذب و خطا در شهود بيشتر مى باشد. پس در صورتى كه وجوب روزه به (دو شاهد) كه نسبت به (رؤيت) ضعيف تر مى باشد, تعلق بگيرد, به رؤيت كه اقوى است, به طريق اولى تعلق خواهد گرفت.

مقدس اردبيلى, چنين استدلال مى كند:

(لا شك فى اعتبارها [الروية بنفسه] عندنا, لانه يحصل الضرورى بدخول وقت ما يكلف به, و لا شئ فوق ذلك76).

نزد فقهاى شيعه, رؤيت شخصى, بدون شك, اعتبار دارد; زيرا به روشنى, حلول ماه را كه براى وى تكليف آور مى باشد, احرازمى كند و اين, برتر از هر چيزى است.

رؤيت, راهى علم آور

از ظاهر روايات باب رؤيت هلال, بر مى آيد كه روزه گرفتن و روزه گشودن, بستگى به رؤيت دارد. بر اساس اين ظاهر, حكم صوم و افطار وقتى فعليت خواهد يافت كه رؤيت حاصل شود. آيا تنجز و فعليت يافتن اين حكم, معلق بر (رؤيت هلال) است يا در حقيقت, اين فعليت, به (اثبات هلال) بستگى دارد؟

به تعبير ديگر: آيا (رؤيت هلال), در موضوع حكم اخذ شده يا (اثبات هلال)؟ دو تمايز بين (رؤيت هلال) و (اثبات هلال) وجود دارد.

1- نسبت اين دو با يكديگر, نسبت عام و خاص مطلق است; زيرا هر (رؤيت هلال) (اثبات هلال) نيز هست, امّا عكس آن صادق نيست مانند اثبات هلال, با گذشت سى روز.

2- اگر فعليت حكم را بستگى به (رؤيت هلال) بدانيم, بايد معتقد بود كه رؤيت براى وجود حكم, موضوعيت دارد. امّا اگر بر آن باشيم كه فعليت حكم بر (اثبات هلال) مترتب است, در اين صورت, رؤيت طريقيّت خواهد داشت.

تبيين مسأله: فقها برآنند: احكام فقهى كه بر وجود موضوعى خارجى معلق شده اند, وقتى فعليت مى يابند كه مكلف, وجود موضوع را در خارج, به نحوى, احراز كند, يا از طريق علم آور و يا از طريق ظنّى معتبر كه با تعبّد از سوى شارع, ظن وى به منزله علم محسوب گردد.

حكم روزه نيز, از احكامى است كه بر وجود موضوعى خارجى يعنى ماه رمضان, معلق شده است. از اين روى, اين حكم, زمانى فعلى مى شود كه وجود آن در خارج احراز گردد.

سؤال: وجود ماه رمضان در خارج به چه چيز احراز مى شود؟

پاسخ: همان گونه كه پيشتر, در بررسى آيات قرآن و نيز آراى فقهاى شيعه گذشت, ثابت گرديد كه وجود ماهها در خارج, با پيدايش هلالها مشخص مى شود و معيار تشخيص آنها, اهلّه مى باشد.

بر اين اساس, زمانى وجود ماه رمضان, براى مكلف, احراز خواهد شد كه پيدايش هلالِ آن, براى وى, (اثبات) گردد. چه اين اثبات, از طريق رؤيت باشد و چه از راههاى ديگرى كه به وسيله آنها نيز هلال ثابت مى شود.

پس, بدين سبب, صوم و افطار در احاديث, بر رؤيت مترتب شده است كه مثبت هلال و طريقى علم آور براى احراز آن مى باشدوازآن روى امامان (ع), مردمان را به رؤيت هلال توجه داده اند كه همگان در هر مكان و هر سطحى از انديشه كه باشند, به طور طبيعى و به آسانى مى توانند از اين راه, به هلال و در نتيجه به وجود ماه رمضان يا ماه شوال, علم پيدا كنند و تكليف خويش را به آسانى, بشناسند.

مؤيدها

دليل يا حداقل مؤيدهاى بسيارو صريحى براى مطلب ياد شده, در سخنان فقها, مشاهده مى شود. گرچه اكثر فقيهان معاصر, به صراحت از طريقيّت رؤيت, سخن گفته اند[77].

1- برخى از فقها, در چگونگى اثبات هلال, به رؤيت, از علم به رؤيت و امكان رؤيت, سخن گفته اند. شيخ يوسف بحرانى (علم به رؤيت) و شهيد صدر (امكان رؤيت) را, معيار ترتب حكم مى دانند و (رؤيت) را به خودى خود (نفس رؤيت) ملاك ندانسته اند.

شيخ يوسف بحرانى مى نويسد:

(من هذه الاخبار [اخبار الروية], يظهر صحة ما ذكرناه فى معنى: (الصوم للرؤية والفطر للرؤيه); من ان المراد, العلم بالرؤية دون وقوع الرؤيه من ذلك الرائى بخصوصه … و حاصل المعنى فى هذه الاخبار انه عليه السلام جعل مناط الصوم والفطر العلم بالرؤيه78).

از احاديثى كه درباره رؤيت هلال آمده, درستى اين رأى دانسته مى شود كه مراد از رؤيت, علم به رؤيت است, نه رؤيتى كه از اشخاص در خارج واقع مى شود … از اين احاديث بر مى آيد, كه امام (ع), معيار صوم و فطر را علم به رؤيت قرار داده است.

شهيد صدر مى نويسد:

(امكان الروية هو المقياس لا الرؤية نفسها فقد لا تحقق الرؤية لعدم ممارسة الاستهلال أو لوجود غيم و نحو ذلك غير ان الهلال موجود بنحو يمكن رؤيته لولا هذه الظروف الطارئه فيبدأ الشهر الشرعى بذلك79).

ميزان در حلول ماه, امكان رؤيت است, نه نفس رؤيت; زيرا گاه, رؤيت به خاطر جست و جوى هلال بر نيامدن, يا وجود ابر و مانند آن, حاصل نمى شود. با آن كه هلال موجود است و اگر اين عوارض نبود, رؤيت آن امكان داشت. پس, حلول ماه با امكان رؤيت نيز ثابت مى شود.

از اين دو سخن به خوبى دانسته مى شود كه: رؤيت در ترتب حكم موضوعيت ندارد; زيرا اگر چنين مى بود, معيار دانستن علم يا امكان رؤيت, بى وجه بود.

2- فقها برآنند كه هرگاه از يكى از راههاى اثبات هلال, علم به ثبوت هلال حاصل شود, حكم نيز مترتب مى شود و روزه واجب مى گردد. هر چند, راه مزبور, شرايط اعتبار را دارا نباشد:

شيخ طوسى با آن كه شهادت زنان را در ثبوت هلال, معتبر نمى شناسد, در عين حال بر آن است كه:

(فان أخبر من النساء جماعة يوجب خبر هن العلم بروية الهلال, أو جماعة من الكفار كذلك, وجب العمل به لمكان العلم80).

اگر گروهى از زنان خبر دهند و از خبر آنان, علم به رؤيت هلال حاصل شود. همين سان, گروهى از كفار, پيروى از اين علم واجب است, به خاطر حجيّت ذاتى علم.

صاحب جواهر نيز, شرط اعتبار (شياع) و (تواتر) را در اثبات هلال, تنها علم آور بودنِ آن دو مى داند و توجهى به تعداد افراد و وصف آنان ندارد:

(لا ينحصر المخبرون فى عدد و لا يفرق فى ذلك بين خبر المسلم و الكافر والصغير والكبير الذكر والأنثى كما قرر فى حكم التواتر81).

در اعتبار شياع, براى ثبوت هلال, شمار خبر دهندگان در عدد خاصى منحصر نمى باشد و تفاوتى بين خبر مسلمان و كافر, كوچك و بزرگ, مرد و زن, وجود ندارد. همان طور كه در تواتر نيز گفته شد.

صاحب جواهر, بر سخن خود, چنين دليل اقامه مى كند:

(ضرورة كون المدار على حصول العلم الذى تدور معه التكاليف82).

زيرا مدار ثبوت هلال, بر حصول علم است, همان طور كه مدار وجود تكاليف نيز, علم مى باشد.

بيشتر فقيهان با آن كه قول منجمان را در اثبات هلال معتبر ندانسته اند, اما گفته اند اگر خود منجم از اين طريق علم حاصل كند و يا اگر كسى از قول اينان به علم دست يابد, مى تواند از علم خود پيروى كند.

محمدتقى آملى تصريح مى كند:

(لا ينبغى الاشكال فى وجوب اتباع العلم بالشهر, اذا حصل من قول المنجم83).

اگر از قول منجّم, علم به حلول ماه حاصل شود, شايسته نيست در وجوب پيروى از آن, اشكال شود.

3- برخى نيز, به صراحت, علمى كه از رؤيت حاصل مى شود, طريق اثبات هلال دانسته و رؤيت را به عنوان سببى از اسباب علم آور در ثبوت هلال شناخته اند:

سيد محمد كاظم يزدى مى نويسد:

(طرق ثبوت هلال رمضان و شوال للصوم والافطار امور: رؤيت المكلف, التواتر, الشياع, معنى ثلاثين. فمن حصل له العلم باحد الوجوه المذكورة وجب عليه العمل به84).

راههاى ثبوت هلال رمضان و شوال, چند چيز است: رؤيت, تواتر, شياع, گذشت سى روز. شخصى كه با يكى از اين راهها, علم پيدا كند, بايد از آن پيروى كند.

سيد محسن حكيم در توضيح اين عبارت مى نويسد:

(الطرق الاربعة الاول كلها راجعة الى العلم, الذى هو حجة بنفسه. و تعرض الاصحاب لذكرها, كان تنبيهاً على اسباب العلم, لا لخصوصية فيها. كما هو واضح85).

اعتبار راههاى چهارگانه: رؤيت, تواتر, شياع و گذشت سى روز, به علم آورى آنها باز مى گردد. علم حجيت ذاتى دارد. بيان اين راهها از سوى فقها, همان طور كه واضح است. به جهت نماياندن راههاى علم آور بوده است. نه به خاطر ويژگى ديگر.

همان گونه كه مشاهده مى كنيد, آية اللّه حكيم در اين سخن, هرگونه خصوصيتى را كه بخواهد به رؤيت, در اثبات هلال, موضوعيت ببخشد, از آن نفى مى كند و بى هيچ فرقى با راههاى ديگر, صرفاً آن را طريقى علم آور مى شناسد.

مرحوم محمد تقى آملى, به صراحت, از طريقيّت رؤيت, در اثبات هلال, سخن مى گويد:

(كيف كان ففيما يحصل به العلم الشهر يكون المدار على حصوله, و حيث ان العلم بالشهر مأخوذ على وجه الطريقية, والعلم الطريقى لا يفرق فيما به يحصل من اسباب حصوله, و يكون اعتباره ذاتياً غير قابل للتصرف الشرعى نفياً أو اثباتاً, فلا جرم لا يفرق فيه بين حصوله بالرؤيه أو بالتواتر أو بالشياع, بل بكل ما يفيد العلم و لو لم يكن من الاسباب العادية لحصوله86).

در اثبات حلول ماه, مدار اعتبار نسبت به هر چيزى است كه به وسيله آن علم حاصل گردد و چون علم به حلول ماه, طريقيت دارد و در علم طريقى, تفاوتى بين راههاى حصول آن, وجود ندارد و اعتبار آن نيز, ذاتى است, از اين روى, شارع نمى تواند حجيت آن را اثبات يا نفى كند. پس بى ترديد, فرق ندارد كه با رؤيت, علم حاصل شود يا با تواتر يا شياع, بلكه فرقى نيست بين اين راهها و هر راهى كه افاده علم كند, هر چند راهى عادى براى افاده علم نباشد.

از مجموع اين سخنان, به خوبى دانسته مى شود كه در اثبات هلال, حصول علم ملاك است, بى آن كه براى طريق و سبب آن, ويژگى و موضوعيتى در نظر باشد. چه بسا اين معنى را, از مضمون احاديث نيز بتوان استفاده كرد:

* امام صادق مى فرمايد:

(اذا رأيتم الهلال فصوموا و اذا رأيتموه فافطروا و ليس بالرأى و لا بالتظنّى ولكن بالرؤية87).

چون هلال را ديديد, روزه بداريدو افطار كنيد. روزه با رأى و گمان تحقق نمى يابد, بلكه با رؤيت تحقق مى يابد.

* يا مى فرمايد:

(قال: ان شهر رمضان فريضة من فرائض الله فلاتؤدوا بالتظنّى88).

روزه ماه رمضان, يكى از فرائض بزرگ خداوند مى باشد, آن را با گمان انجام ندهيد.

* يا مى فرمايد:

(فى كتاب عليّ (ع) صم لرؤيته وافطر لرؤيته, و اياك والشك والظن89).

در سخن على (ع) است كه: با ديدن هلال روزه بدار و با ديدن آن, افطار كن و از شك و گمان بپرهيز.

در اين احاديث, (رؤيت), نقطه مقابل (تظنى) قرار گرفته و با تكيه بر (رؤيت), (ظن) نفى و نهى شده است. از آن جا كه امام (ع), (رؤيت) و (علم) را يكى مى دانسته, (رؤيت) را در مقابل (ظن) قرار داده است. بدين سان, از اين تقابل مى توان به دست آورد كه امامان (ع) درصدد بيان و ارائه طريقى علم آور, بوده اند و بدين جهت مردمان را به (رؤيت هلال) سوق مى داده اند كه در اثبات هلال, به علم دست يابند و راههاى ظن و گمان را, كه چه بسا شيوه عملى عامّه بوده است, كنار گذارند.

با آنچه گذشت, آشكار مى شود كه در احاديث و سخنان فقها, هيچ گونه خصوصيتى براى (رؤيت) بيان نشده است كه بتوان بر پايه آن, طريقيت را نفى و موضوعيت را در مسأله هلال, اثبات كرد, بلكه شواهد و قرائن بسيار, اين را تأييد مى كند كه (رؤيت هلال), صرفاً طريقى علم آور, براى تشخيص ابتداى ماههاست.

فرعهايى در مسأله رؤيت

در احاديث, مسائلى مانند: رؤيت قبل از زوال, تطوّق و غيبوبت بعد از شفق, مطرح شده است. فقها به پيروى از يكديگر, اين مسائل را به طور جداگانه در پايانِ راههاى اثبات هلال, آورده اند. امّا از آن جا كه اين مسائل به منزله فرعهايى از مسأله رؤيت به نظر مى آيد, اينك درباره آنها به بحث مى پردازيم.

رؤيت قبل از زوال

در مجموعه هاى روايى, احاديثى ناهمگون و متعارض در اين موضوع, ياد شده است. به طور كلى اين احاديث, به دو دسته تقسيم مى شود:

1- احاديثى كه دلالت مى كنند اگر هلال, قبل از زوال (ظهر), در روز سى ام, مشاهده شود, مربوط به شب گذشته است و آن روز, آغاز ماه خواهد بود و بايد افطار كرد واگر بعد از زوال, ديده شود, مربوط به شبى است كه در پيش است. از اين روى, آن روز, پايان ماه مى باشد.

2- گروه دوم,احاديثى است كه از آنها بر مى آيد اگر هلال در روز سى ام مشاهده گردد, چه قبل از زوال و چه بعد از زوال, مربوط به شب پسين مى باشد. پس در حقيقت, اين احاديث, دلالت مى كند كه مشاهده هلال, در روز سى ام معتبر نمى باشد و موجب صوم ياافطارنمى شود.

افزون بر اين ناهمگونى در مضمون اين دو دسته از احاديث, كه ناهمگونى آراى فقيهان را در پى آورده است, فقها در اعتبار و صحت آنها نيز آراى گوناگونى ابراز داشته اند. برخى, اين احاديث را فاقد اعتبار دانسته و اسناد آنها را به امامان (ع) نادرست مى شمارند[90]. برخى, بر اعتبار آنها استدلالهايى آورده و معتبر شناخته اند. از همين روى, برخى, از جمله شيخ طوسى, اين احاديث را درست دانسته و به توجيه دِلالى آنها پرداخته است.

همان گوهه كه در آغاز اشاره شد, اين موضوع داراى دو قسمت مى باشد:

1- رؤيت هلال قبل از زوال.

2- رؤيت هلال بعد از زوال.

گرچه رؤيت هلال بعد از زوال نيز بحث پذير است, اما كانون و مركز بحث در سخنان فقيهان, قسمت نخست مى باشد. از اين روى سؤال اين است:

آيا رؤيت هلال قبل از زوالِ روز سى ام, اماره و نشانه معتبر براى حلول ماه جديد مى باشد و مى توان بر اساس آن, روزه گرفت يا افطار كرد, يا خير؟

ديدگاهها

در خصوص پاسخ اين سؤال, چهار ديدگاه وجود دارد:

1- برخى پذيرفته اند.

2- مشهور و اكثر, آن را ردّ كرده اند.

3- بعضى تفصيل قايل شده اند.

4- گروهى آن را به ترديد وا نهاده اند.

اينك به مطالعه اين ديدگاهها و بررسى ادله آنها مى پردازيم.

ديدگاه اول: برخى از فقيهان, چونان: كلينى (م: 329 ق)[91], شيخ صدوق (م: 381 ق)[92] و سيد مرتضى[93], اعتبار رؤيت را قبل از زوال پذيرفته اند.

سيد مرتضى در كتاب: (المسائل الناصريات), پس از نقل سخن جدّش (ناصر): (اذا روى الهلال قبل الزوال فهو لليلة الماضية) مى نويسد:

(هذا صحيح و هو مذهبنا94)

اين رأى صحيح است و آن, رأى فقهاى ماست.

در ميان متأخران نيز, محقق سبزوارى در (كفاية الاحكام95) و (ذخيرة المعاد96), فيض كاشانى در (مفاتيح الشرائع97) و (الوافى)[98], نراقى در (مستند الشيعه99) و مرحوم طباطبايى در (مصابيح100), به اين ديدگاه, گرايش نشان داده اند.

مستند اصلى اين ديدگاه, دو حديث زير مى باشد:

* در حسنه حمادبن عثمان آمده كه امام صادق مى فرمايد:

(اذا رأو الهلال قبل الزوال فهو لليلة الماضية, و اذا رأوه بعد الزوال فهو لليلة المستقبلة101).

چون هلال را قبل از زوال مشاهده كرديد, مربوط به شب گذشته است و چون بعد از زوال ديديد, مربوط به شب آينده است.

اين حديث را علامه[102], سبزوارى103 و مولى مهدى نراقى[104], به سبب ابراهيم بن هاشم در سند آن, حسنه دانسته اند و مقدس اردبيلى, در اعتبار آن خدشه وارد كرده است[105].

* يا در موثقه عبدالله بن بكير, مى فرمايد:

(اذا روى الهلال قبل الزوال فذلك اليوم من شوال, و اذا روى بعد الزوال فذلك اليوم من شهر رمضان106).

چون هلال قبل از زوال مشاهده شود, آن روز, آغاز ماه شوال است و چون بعد از زوال, آن روز, پايان ماه رمضان است.

در سند اين حديث, خدشه وارد كرده اند, به خاطر وجود ابى جعفر و ابن فضال.

مراد از ابى جعفر, احمد بن محمد ابن عيسى مى باشد. گرچه مشهور, وى را ثقه دانسته اند, ولى كشّى روايات او را نامعتبر دانسته است[107].

امّا ابن فضال, وى ابتدا فطحى بوده, سپس از آن رجوع كرده است[108]. علامه او را ضعيف شمرده است[109].

اين دو حديث و احاديث ديگرى كه افزون بر سند, از جهت دلالت نيز, ضعيف شمرده شده اند, نمى توانند دليل اثبات اين ديدگاه باشند. زيرا بر فرض پذيرش, نمى توانند با احاديث صحيح و معتبرى كه دلالت مى كنند: رؤيت هلال در روز سى ام, اماره حلول ماه نيست, معارضه كنند. از اين روى, قابل استناد نمى باشند. اين احاديث را كه مشهور نيز به آنها استناد جسته اند, در بررسى ديدگاه دوم خواهيم نگريست.

افزون بر اين, شيخ طوسى بر اين باور است كه احاديث مزبور, نمى تواند با ظاهر قرآن و احاديث متواتر كه رؤيت هلال را در اثبات حلول ماه معتبر مى دانند, معارضه كنند, از اين روى, به توجيه آنها مى پردازد:

(جاز ان يكون المراد بهما اذا شهد برؤيته قبل الزوال شاهدان من خارج البلد, يجب الحكم عليه بان ذلك اليوم من شوال110).

امكان دارد مراد از اين دو روايت اين باشد كه: چون دو شاهد از خارج شهر, قبل از زوال, به رؤيت هلال شهادت دهند, بايد حكم به آغاز ماه شوال شود.

البته منظور وى, وقتى است كه آسمان صاف باشد. در اين صورت, اگر دو شاهد از خارج شهر گواهى دهند و هلال نيز, قبل از زوال, رؤيت شود, حلول ماه ثابت خواهد شد. پس, نتيجه اين توجيه آن است كه: در اين فرض, نياز به گواهى پنجاه نفر نمى باشد.

اما اين توجيه, درست به نظر نمى رسد; زيرا, اگر رؤيت هلال قبل از زوال را, نامعتبر بدانيم, وقتى در كنار راه نامعتبر ديگر (شهادت دو نفر در صورت صاف بودن آسمان از خارج شهر), نيز قرار بگيرد, باز هم نمى تواند مثبت حلول ماه باشد.

علامه نيز, احاديث مزبور را با احاديث بسيارى كه دلالت مى كنند, طريق اثبات هلال, به رؤيت و گذشت سى روز منحصر مى باشد, معارض مى داند. بدين سبب,آنهاراشايسته تمسك نمى شناسد[11].

اين تعارض كه شيخ طوسى و علامه حلى, برآنند, در صورتى پذيرفته است كه مراد از رؤيت را در احاديث, رؤيت در شب بدانيم. بر پايه اين اعتقاد كه: رؤيت انصراف به رؤيت در شب دارد. در اين صورت, چون رؤيتِ قبل از زوال, رؤيت در روز است و احاديث رؤيت هلال, رؤيت در شب را معتبر مى داند, بنابراين تعارض پيش مى آيد.

با مطالعه سخنان فقها, مى توان به دلايلى براى صحت اين اعتقاد, دست يافت:

1- فهم عرف: آنچه كه مردمان از رؤيت هلال مى فهمند, رؤيتى است كه در شب سى ام هر ماه, صورت مى گيرد, همان طور كه همواره در طول ساليان دراز, از صدر اسلام تاكنون, متعارف و سيره مسلمانان بر اين بوده كه در شب, به جست و جوى هلال بر مى آمده اند.

مقدس اردبيلى در اين خصوص مى نويسد:

(ان الظاهر من الرؤية هى المتعارفة, و انما يكون فى الليل فلا يشمل اخبارها لرؤية النهار112)

مقتضاى ظاهر رؤيت, بر رؤيت متعارف صدق مى كند كه در شب انجام مى گيرد. پس احاديث اعتباررؤيت, رؤيت در روز را در بر نمى گيرند.

محقق خاجويى (م: 1173 هـ.ق) مى نويسد:

(اكثر الناس فى اكثر البلاد لا يفهمون من رؤية الهلال الا المتعارفة التى تكون بالليل113).

بيشتر مردمان, در بيشتر مكانها, از رؤيت هلال جز رؤيت متعارفى كه در شب صورت مى گيرد, چيز ديگرى نمى فهمند.

2- فهم فقهى: استدلال فقهى نيز اقتضا مى كند كه بگوييم مراد از رؤيت, رؤيت در شب مى باشد; زيرا امر به روزه, بايد قبل از حلول وقت باشد; يعنى شبى كه روزه فردا را در پيش دارد. چه, بعد از گذشت مقدارى از ابتداى زمان روزه, امر به آن نادرست است, زيرا قدرت بر روزه منتفى است[114].

ابن زهره مى نويسد:

(قوله عليه السلام: (اذا رأيتم الهلال فصوموا و اذا رايتموه فافطروا), يدل على ان الصوم بعد الرؤية لا قبلها, و كذا قوله عليه السلام: (صوموا لرؤيته), فظاهر الاستعمال يدّل على انّ الصوم بعد الرؤيه. كما دل قوله تعالى: (اقم الصلوة لدلوك الشمس), على ان الصلاة بعد الدلوك[115].)

اين سخن امام (ع): (چون هلال را رؤيت كنيد روزه بداريد و افطار كنيد.) دلالت مى كند كه روزه بايد پس از رؤيت هلال باشد, نه پيش از آن و نيز اين سخن كه: (با رؤيت روزه بداريد), ظاهر اين تعبير مى فهماند كه روزه بايد پس از رؤيت باشد. چنانكه خداوند مى فرمايد: (نماز را وقت زوال آفتاب اقامه كنيد.) يعنى نماز بعد از زوال اقامه شود.

پس, اساساً رؤيت در روز, اعتبارى ندارد و نمى تواند مثبت حكم روزه باشد. از اين روى, صاحب جواهر مى نويسد:

(ان المعتبر انما هو الروية فى الليل دون النهار. و لا يكاد ينكر منصف ظهور تلك النصوص فى عدم اعتبار غير الرؤية الليليه)[116].

رؤيت در شب معتبر مى باشد نه رؤيت در روز و هيچ منصفى, اين را انكار نمى كند كه: ظاهر اين احاديث, جز رؤيت در شب را, معتبر نمى شناسد.

بدين سان, احاديث مزبور, در خور استناد نيستند و رؤيت قبل از زوال, اماره اى معتبر براى اثبات حلول ماه نمى باشد. به همين خاطر, مشهور فقها از اين احاديث اعراض كرده اند.

ديدگاه دوم: نظر مشهور و معروف در نزد فقهاى شيعه آن است كه: رؤيت هلال, قبل از زوال, اعتبارى ندارد و با آن, حلول ماه جديد احراز نمى شود. بيشتر فقهاى اهل سنت نيز, بر همين باورند[117].

محقق حلى مى نويسد:

(لا اعتبار برؤيت الهلال يوم الثلاثين قبل الزوال118)

رؤيت هلال, در روز سى ام قبل از زوال معتبر نمى باشد.

ابن زهرة در كتاب: (غنيه) بر آن ادعاى اجماع دارد[119]. علامه حلى در (تذكره) آن را ديدگاه تمام فقهاى شيعه مى داند120 و در كتاب (منتهى المطلب), رأى اكثر علماى شيعه[121].

صاحب مدرك, قول معظم اصحاب مى داند122 و صاحب جواهر در اين خصوص مى نويسد:

(على المشهور بين الاصحاب شهرة عظيمة يمكن تحصيل الاجماع معها123).

شهرت اين مسأله ميان فقها, به گونه اى است كه مى توان آن را اجماعى دانست.

مشهور فقها, بر درستى باور خويش, افزون بر آنچه در ردّ ديدگاه نخست بيان شد, به احاديثى نيز كه به طور خاص, رؤيت قبل از زوال را مردود و نامعتبر شمرده اند استناد جسته اند. از جمله:

* امام باقر (ع) مى فرمايد:

(قال اميرالمؤمنين (ع): اذا رأيتم الهلال فافطروا او شهد عليه عدل من المسلمين, و ان لم تروا الهلال الا من وسط النهار أو اخره فاتموا الصيام الى الليل124).

على (ع) فرمود: چون هلال را مشاهده كرديد, يا عادلى از مسلمانان بر آن شهادت داد, افطار كنيد و اگر هلال را مشاهده نكرديد, جز در قسمت وسط روز يا آخر آن, پس روزه را تا شب تمام كنيد.

اينان برآنند كه معناى (وسط النهار), شامل قبل از زوال نيز مى شود; زيرا وسط عرفى مراد مى باشد. بنابراين, حديث مزبور, صراحت در عدم اعتبار رؤيت قبل از زوال خواهد داشت[125].

* محمدبن عيسى مى گويد:

(كتبت اليه (عليه السلام), جعلت فداك, ربما غم علينا الهلال فى شهر رمضان فيرى من الغد الهلال قبل الزوال, و ربما رأيناه بعد الزوال, فترى ان نفطر قبل الزوال رأيناه أم لا؟ كيف تامر فى ذلك؟ فكتب (عليه السلام): يتم الى الليل, فانه ان كان تاماً رؤى قبل الزوال126).

براى امام (ع) نوشتم: مسرورم! چه بسا در ماه رمضان هلال بر ما پوشيده مى ماند و فرداى آن, قبل يا بعد اززوال, هلال مشاهده مى شود. در اين صورت, قبل از زوال افطار كنيم يا خير؟

چه حكم مى فرماييد؟

امام (ع) نوشت: روزه را تا شب تمام كنيد, زيرا اگر ماه سى روز تمام باشد هلال آن قبل از زوال نيز مشاهده مى شود.

فقها, سند اين حديث را معتبر شناخته اند و همچنين محدثان اسناد آن را به امام (ع), روشن دانسته اند[127]. اين حديث, به صراحت دلالت مى كند كه اعتبارى به رؤيت هلال قبل از زوال, نمى باشد; زيرا راوى مى گويد: چه بسا هلال ماه شوال را قبل از زوال مشاهده مى كنيم. امام (ع) مى فرمايد: آن روز را روزه بدار. يعنى با اين رؤيت, حلول ماه جديد اثبات نمى شود.

اينان, به روايات ديگرى نيز تمسك كرده اند كه دلالت آنها بر مطلوب روشن است[128]. اين اخبار را, اكثر فقها مستفيضه دانسته اند[129].

پيشتر دانستيم كه رؤيت هلال, در صورتى حلول ماه جديد را اثبات مى كند كه علم آور باشد. با رؤيت هلال, در شب سى ام, به يقين اين علم حاصل مى شود, اما با رويت آن در روز سى ام, علم حاصل نمى شود و يا حداقل, در حصول آن شك است, پس نمى تواند مثبت حلول ماه باشد. از همين روى مشهور فقها به استصحاب ماه نيز تمسك كرده اند و گفته اند: با رؤيت هلال قبل از زوالِ روز سى ام, نسبت به پايان يافتن ماه قبل و آغاز ماه جديد, شك حاصل مى شود; از اين روى استصحاب ماهِ قبل, جارى مى شود. بنابراين, رأى و ديدگاه مشهور, پسنديده است.

ديدگاه سوم: در ميان فقهاى شيعه, تنها فقيهى كه در اين مسأله, نظر به تفصيل دارد, علامه حلّى است. وى بر اين نظر است كه رؤيت هلال قبل از زوال, حلول ماه رمضان را اثبات مى كند, اما آغاز ماه شوال را خير:

(انّ الاقرب اعتبار ذلك فى الصوم دون الفطر130)

نزديكتر به واقع آن است كه چنين رؤيتى براى حكم روزه اعتبار دارد,نه براى افطار.

از سخن او, در پى عبارت مزبور, روشن مى شود كه وى, شايستگى احتياط را در صوم, دليل اين تفصيل مى داند:

(الفرق انما هو الاحتياط للصوم, و هو انما يتم بما فصلناه نحن131).

فرق, آن است كه در روزه, احتياط پسنديده است و اين در صورتى انجام مى شود كه رؤيت هلال قبل از زوال را در صوم معتبر بدانيم.

هيچ كدام از فقها, تفصيل وى را نپذيرفته اند. تمامى فقيهانى كه به بازگويى اين تفصيل پرداخته اند, دليل باور وى را, كافى ندانسته و آن را ردّ كرده اند[132].

مولى مهدى نراقى مى نويسد:

(اما التفصيل المختار فى المختلف فلم اعثر على دليل له سوى الاحتياط فى الصوم, الذى هو ليس بحجة133).

تفصيلى كه علامه در كتاب: (مختلف), اختيار كرده است, دليل آن را جز احتياط در صوم, نيافتم و اين, دليل استوارى نمى باشد.

ديدگاه چهارم: برخى از فقيهان, چونان: محقق حلّى در (مختصرالنافع134) و (المعتبر135) و صاحب مدارك[136], رأى خاصى در نفى يا اثبات اين مسأله ابراز نكرده و آن را به ترديد واگذارده اند. البته محقق در (شرايع)[137], به عدم اعتبار رؤيت هلال قبل از زوال, فتوا داده است.

مقدس اردبيلى, صاحب حدائق[138], خوانسارى139و حكيم140 نيز, حلّ اين مسأله را مشكل شمرده اند. مقدس اردبيلى مى نويسد:

(واحتط و تامل فان المسئله من المشكلات141)

انديشه و احتياط بورز; زيرا اين, از مسائل مشكل مى باشد.

مطالعه سخنان اينان در اين مسأله, نشان مى دهد كه سبب اصلى اين ترديد, به ناهمگونى احاديث باز مى گردد. احاديثى كه در آن, رؤيت هلال قبل از زوال, اماره آغاز ماه بيان شده, صحيح و موثق دانسته اندو احاديثى را كه مشهور نيز به آنها تمسك جسته اند, معتبر و صريح در مطلب دانسته اند! از آن جا كه وجه جمعى ميان اين دو گروه از احاديث نيافته اند و طرح يكى را نيز روا ندانسته اند, به ترديد افتاده اند.

تطوق و غيبوبت شفق

هنگامى كه هلال در هاله اى از نور باشد و گرد آن را نورى خفيف فرا گيرد, اين حالت را (تطوق) مى نامند.

منظور از غيبوبت شفق اين است كه: هلال ماه بعد از غروب شفق خورشيد, همچنان در افق پايدار بماند و سپس افول كند.

آيا اين دو حالت براى هلال مى تواند اماره معتبر بر اين باشد كه روز پيش, آغاز حلول ماه بوده است و هلالى كه با يكى از اين دو حالت, مشاهده مى شود, هلال دومين شب ماه مى باشد؟

در ميان فقيهان شيعى, هيچ كس اعتبار اين دو را نپذيرفته است. صاحب مدارك درباره نامعتبر بودن تطوق مى نويسد:

(هذا مذهب الاصحاب لا اعلم فيه مخالفاً142).

اين, رأى تمامى فقهاست و مخالفى را در آن نمى شناسم.

صاحب جواهر, درباره غروب هلال بعد از شفق مى نويسد:

(يمكن تحصيل الاجماع على خلافه143).

امكان دارد اجماع بر عدم اعتبار اين, به دست آيد.

جز آن كه, از سخن شيخ صدوق در (من لا يحضره الفقيه144) و (المقنع145) بر مى آيد كه وى, اين دو طريق را در شناخت آغاز ماه معتبر مى داند. بى شك مستند وى, احاديث است, از جمله:

* در صحيحه مرازم آمده كه امام صادق مى فرمايد:

اذا تطوق الهلال فهو لليلتين و اذا رأيت ظل رأسك فيه فهو لثلاث146).

هرگاه هلال با دايره اى از نور در اطراف باشد, هلال شب دوم است و اگر اشياء را سايه افكند, هلال شب سوم است.

* يا مى فرمايد:

(اذا غاب الهلال قبل الشفق فهو لليلته, و اذا غاب بعد الشفق فهو لليلتين147).

هرگاه هلال, پيش از شفق خورشيد, غروب كند, هلال شب اول است و اگر پس از شفق خورشيد غروب كند, هلال شب دوم است.

حديث دوم را, همگان ضعيف و نامعتبر دانسته اند, از جمله: مقدس اردبيلى[148], صاحب مدارك[149], صاحب رياض[150], خوانسارى151 و صاحب جواهر[152]. افزون بر ضعف سند, با حديث ابى على بن راشد[153], كه سند آن معتبر مى باشد[154], تعارض دارد; زيرا در اين حديث, امام (ع), به صراحت, غروب هلال بعد از شفق را نامعتبر مى شناسد.

اما اشكال مشتركى كه بر هر دو حديث وارد مى باشد, عبارت است از:

اين دو حديث و مانند آنها, با احاديث صحيح و مستفيضى كه در مورد قضاى روزه يوم الشك, وجود دارد. تعارض دارند155; زيرا آن احاديث, دلالت مى كنند كه قضاى اين روز, واجب نيست, مگر با وجود بينه, حال آن كه اگر احاديث تطوق و غيبوبت, در خور استناد و پيروى باشد, لازم مى آيد كه قضاى روزه يوم الشك, با اين دو طريق نيز, واجب شود و به حتم در اين تعارض, ترجيح با احاديث صحيح و مستفيض مى باشد[156].

شيخ طوسى, در: (تهذيب الاحكام) كوشيده است, توجيهى براى اعتبار احاديث مزبور بيابد. از اين روى, پس از ذكر اين دو حديث مى نويسد:

(فهذان الخبران و ما يجرى مجراهما مما هو فى معناهما انما يكون امارة على اعتبار دخول الشهر اذا كان فى السماء علة من غيم و ما يجرى مجراه157).

اين دو حديث و مانند آن, دلالت مى كنند: اين دو طريق وقتى در شناخت حلول ماه معتبرند كه آسمان ابرى يا مانند آن باشد.

اين تفصيل و توجيه از جهاتى مورد مناقشه است:

1- اگر اين احاديث معتبر دانسته شود, بايد به طور مطلق و در هر صورت, مورد پيروى قرار گيرد و در غير آن, به كلى كنار گذاشته شود.

2- در روايات, در صورت ابرى بودن آسمان, شمردن سى روز ملاك صوم و افطار, بيان شده است و به صراحت دلالت دارند كه روى سى و يكم روزه و يا افطار كنيد و عيد بگيريد, چه تطوق يا غيبوبت پيش آيد و چه چنين نباشد[158].

البته, بر اين اساس كه در اثبات هلال از طريق رؤيت, علم ملاك مى باشد, حال اگر فردى با يكى از اين دو طريق نيز, به آغاز ماه, علم پيدا كند, علم او حجت خواهد بود. صرف اين كه در رواياتِ وجوب قضاى يوم الشك, يا در رواياتى كه طريق اثبات هلال را در صورت ابرى بودن بيان كرده اند, از اين دو راه, سخنى به ميان نيامده, دليل نمى شود بر مردود بودن اين دو راه.

از همين روى مقدس اردبيلى, عمل به اين احاديث را كه در آنها نشانه ديگرى براى شناخت آغاز ماه ارائه شده است, جايز و ممكن مى شمارد[159].

البته مشهور از عمل به اين احاديث اعراض كرده اند. زيرا مى توان گفت: به دو جهت, اين دو طريق علم آور نمى تواند باشد:

1- تعارض با ساير احاديث.

2- مخدوش بودن دليل اعتبار آنها.

خوانسارى مى نويسد:

(اما بالنسبة الى الغيبوبة فلان غاية الامر حصول الظن … و اما بالنسبة الى التطوق فلعدم حصول العلم من جهته160).

غيبوبت معتبر نيست, زيرا در نهايت, با آن, ظن به دست مى آيد … امّا تطوق, آن هم اعتبار ندارد; زيرا با آن, علم به آغاز ماه پيدا نمى شود.

بدين سان, مى توان بر اين رأى بود كه چون تطوق و غيبوبتِ شفق, افاده علم نمى كند و ظن نيز در طريق رؤيت نامعتبر مى باشد و دليل خاص نيز, بر اعتبار ظنِ حاصل از اين دو, وجود ندارد, اين دو طريق در اثبات حلول ماه كارآيى ندارند.


[1] (سوره يونس), آيه 5.
[2] (سوره بقره), آيه 189.
[3] (مجمع البيان), امين طبرسى ج2/137; (الميزان), علامه طباطبايى, ج2/56.
[4] (رسائل الشريف المرتضى), (رسالة فى الرد على اصحاب العدد) اعداد: سيد احمد حسينى ج2/21ـ 18, دارالقرآن الكريم, قم.
[5] (همان مدرك),/19.
[6] (تهذيب الاحكام), ج4/155, دارالتعارف, بيروت.
[7] (منتهى المطلب), علامه حلى, ج2/588.
[8] (مجمع الفائدة والبرهان), اردبيلى, ج5/287, انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسين, قم.
[9] (مدارك الاحكام), سيد محمد عاملى, ج6/164, مؤسسه آل البيت.
[10] (مستند الشيعه), نراقى, ج2/128.
[11] (رياض المسائل), طباطبايى, ج5/407, انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسين, قم.
[12] (جواهرالكلام), نجفى, ج16/352, داراحياء التراث العربى, بيروت.
[13] (من لا يحضره الفقيه), صدوق, ج2/78ـ 76, دارالتعارف, بيروت.
[14] (همان مدرك), ج1/3.
[15] (سوره بقره), آيه 189.
[16] (رسائل الشريف المرتضى), (رسالة فى الرد على اصحاب العدد), اعداد: سيد احمد حسينى ج2/20.
[17] (تهذيب الاحكام), شيخ طوسى, ج4/154.
[18] (المقنعه), شيخ مفيد/295, انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسين, قم.
[19] (فقه القرآن), قطب راوندى, ج1/187, كتابخانه آية الله نجفى مرعشى.
[20] (منتهى المطلب), ج2/587.
[21] (مجمع البيان), امين طبرسى ج2/137.
[22] (الميزان), علامه طباطبايى ج2/56.
[23] (تهذيب الاحكام), شيخ طوسى ج4/162ـ 161.
[24] (تفسير القرآن العظيم), ابن كثير ج2/232, دارالمعرفه, بيروت.
[25] (تهذيب الاحكام), ج4/164; (بحارالانوار), علامه مجلسى ج 96/300, مؤسسة الوفاء, بيروت.
[26] (سوره بقره), آيه 182.
[27] از جمله: طبرسى در (مجمع البيان), ج1/123 ـ 122.
[28] (حدائق الناظره), شيخ يوسف بحرانى, ج13/240, انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسين, قم.
[29] (جواهرالكلام), ج16/352.
[30] از جمله: آية اللّه خويى در: (مستند العروة الوثقى), ج2/63; محمد تقى آملى در: (مصباح الهدى), ج8/361; سيد محمد شيرازى در: (الفقه), ج36/123.
[31] (الميزان), علامه طباطبايى ج2/24, مؤسسة الاعلمى, بيروت.
[32] (سوره يونس), آيه 5.
[33] (رسائل الشريف المرتضى), اعداد: سيد احمد حسينى ج2/20.
[34] (غنيه), ابن زهره, چاپ شده در: (ينابيع الفقهيه), گردآورى على اصغر مرواريد, ج6/224, مؤسسة فقه الشيعه, الدار الاسلاميه.
[35] (فروع الكافى), ثقه الاسلام كلينى, ج4/76, دارالتعارف, بيروت.
[36] (تهذيب الاحكام), شيخ طوسى, ج4/154.
[37] (وافى), فيض كاشانى, ج11/117.
[38] (وسائل الشيعه), شيخ حر عاملى, ج7/182, داراحياء التراث العربى, بيروت.
[39] (همان مدرك)/182.
[40] (همان مدرك)/183.
[41] (همان مدرك).
[42] (همان مدرك).
[43] (همان مدرك)/185.
[44] (رسائل الشريف المرتضى), ج2/21.
[45] (سوره اسراء), آيه 78.
[46] (منتهى المطلب), ج2/588.
[47] (جواهرالكلام), ج16/352.
[48] (تهذيب الاحكام), ج4/158.
[49] (المقنعه), شيخ مفيد/297.
[50] (تهذيب الاحكام), ج4/158.
[51] (وافى), ج7/118.
[52] (الاستبصار), شيخ طوسى, ج2/64, دارالتعارف, بيروت.
[53] (وسائل الشيعه), ج7/184.
[54] (شرح اصول كافى), مولى صالح مازندرانى.
[55] (وسائل الشيعه), ج7/187.
[56] (مهذب الاحكام), آية اللّه سبزوارى, ج10/271.
[57] (وافى), ج7/118.
[58] (شرايع الاسلام), محقق حلى, ج1/193, دارالاضواء, بيروت.
[59] (بداية المجتهد), ابن رشد, ج1/286ـ 285, دارالمعرفه, بيروت.
[60] (المبسوط), شيخ طوسى, ج1/267.
[61] (شرايع الاسلام), ج1/199.
[62] (منتهى المطلب), ج2/588.
[63] (مدارك الاحكام), ج6/164.
[64] (الحدائق الناظره), ج13/246.
[65] (مجمع الفايدة والبرهان), ج5/287.
[66] (رياض المسائل), ج5/408.
[67] (جواهرالكلام), ج16/352.
[68] (وسائل الشيعه), ج7/188.
[69] (تهذيب الحكام), ج4/317.
[70] (وسائل الشيعه), ج7/189.
[71] (مدارك الاحكام), ج6/164.
[72] (الحدائق الناظرة), ج13/240.
[73] (جواهرالكلام), ج16/352.
[74] (مستند العروة الوثقى), آية اللّه خويى, تقرير مرتضى بروجردى, ج2/63.
[75] (منتهى المطلب), ج2/588.
[76] (مجمع الفائدة والبرهان), ج5/287.
[77] (مستند العروة الوثقى), ج2/63; (مهذب الاحكام), عبدالاعلى سبزوارى ج10/267.
[78] (الحدائق الناظره), ج13/246.
[79] (الفتاوى الواضحة), شهيد صدر, ج1/622, دارالتعارف, بيروت.
[80] (المبسوط), شيخ طوسى ج1/267, مكتبه المرتضويه.
[81] (جواهرالكلام), ج16/354.
[82] (همان مدرك).
[83] (مصباح الهدى), محمد تقى آملى, ج8/377.
[84] (العروة الوثقى), يزدى/370, دارالكتب الاسلاميه.
[85] (مستمسك العروة الوثقى), آية اللّه محسن حكيم ج8/370, كتابخانه آية اللّه نجفى مرعشى.
[86] (مصباح الهدى), ج8/363ـ 362.
[87] (تهذيب الاحكام), ج4/156; (وسائل الشيعه), ج7/182.
[88] (وسائل الشيعه), ج7/185.
[89] (همان مدرك)/184.
[90] (الرسائل الفقهيه), خاجويى, تحقيق: سيدمهدى رجائى ج2/332 ـ 322, دارالكتاب الاسلامى, قم.
[91] (فروع كافى), ج4/78.
[92] (مقنع), شيخ صدوق, چاپ شده در (جوامع الفقهيه)/16, كتابخانه آية اللّه نجفى مرعشى.
[93] (المسائل الناصريات), چاپ شده در (جوامع الفقهيه), /242.
[94] (همان مدرك).
[95] (كفاية الاحكام), محقق سبزوارى/53.
[96] (ذخيره المعاد), محقق سبزوارى 533.
[97] (مفاتيح الشرايع), فيض كاشانى, تحقيق: سيد مهدى رجائى, ج1/257, مجمع الذخائرالاسلامية, قم.
[98] (وافى), ج11/121ـ 120.
[99] (مستندالشيعه), ج2/133.
[100] (مصابيح).
[101] (تهذيب الاحكام), ج4/176.
[102] (منتهى المطلب), ج2/592.
[103] (ذخيرة المعاد)/533.
[104] (مستندالشيعه), ج2/133.
[105] (مجمع الفائدة والبرهان), ج5/300.
[106] (تهذيب الاحكام), ج4/176.
[107] (الرسائل الفقهيه), خاجويى, ج2/322.
[108] (همان مدرك).
[109] (منتهى المطلب), ج2/592.
[110] (تهذيب الاحكام), ج4/177.
[111] (منتهى المطلب), ج2/592.
[112] (مجمع الفائده والبرهان), ج5/301.
[113] (الرسائل الفقهيه), ج2/342.
[114] (جواهرالكلام), ج16/368ـ 367.
[115] (غنيه), ابن زهره, چاپ شده در (جوامع الفقهيه)/508.
[116] (جواهرالكلام), ج16/369.
[117] (بداية المجتهد), ج1/285ـ 284.
[118] (شرايع الاسلام), ج1/200.
[119] (غنيه), ابن زهره, چاپ شده در: (جوامع الفقهيه)/508.
[120] (التذكرة), علامه حلى, ج1/269.
[121] (منتهى المطلب), ج2/592.
[122] (مدارك الاحكام), ج6/179.
[123] (جواهرالكلام), ج16/366.
[124] (وسائل الشيعه), ج7/201.
[125] (الحدائق الناضره), ج13/287; (الرسائل الفقهيه), خاجويى, ج2/350ـ 343.
[126] (الاستبصار), ج2/73.
[127] (جواهرالكلام), ج16/366; (الفقه), سيد محمد شيرازى, ج36/170.
[128] (الحدائق الناضرة), ج13/286; (جواهرالكلام), ج16/366.
[129] (مستندالشيعه), ج2/134.
[130] (مختلف الشيعه)/235.
[131] (همان مدرك).
[132] (جواهرالكلام), ج16/374.
[133] (مستندالشيعه), ج2/134.
[134] (مختصرالنافع)/69.
[135] (المعتبر), ج2/689.
[136] (مدارك الاحكام), ج6/181.
[137] (شرائع الاسلام), ج1/200.
[138] (الحدائق الناظره), ج13/290.
[139] (جامع المدار ك), سيداحمد خوانسارى, ج2/203.
[140] (مستمسك العروة الوثقى), ج8/468.
[141] (مجمع الفائده والبرهان), ج5/302.
[142] (مدارك الاحكام), ج6/181.
[143] (جواهرالكلام), ج16/365.
[144] (من لا يحضره الفقيه), ج2/78.
[145] (المقنع), چاپ شده در (جوامع الفقهيه)/58.
[146] (من لا يحضره الفقيه), ج2/78; (تهذيب الاحكام), ج4/178.
[147] (همان مدرك).
[148] (مجمع الفايده والبرهان), ج5/297.
[149] (مدارك الاحكام), ج6/179.
[150] (رياض المسائل), ج5/417.
[151] (جامع المدارك), ج2/200.
[152] (جواهرالكلام), ج16/365.
[153] (وسائل الشيعه), ج7/203.
[154] (الحدائق الناضرة), ج13/282.
[155] (همان مدرك)/281.
[156] (همان مدرك)/282 و 291 ـ 290.
[157] (تهذيب الاحكام), ج4/178.
[158] (الحدائق الناضرة), ج13/282.
[159] (مجمع الفائدة والبرهان), ج5/297.
[160] (جامع المدارك), ج2/200.
نام کتاب : فقه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 2  صفحه : 3
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست